تازه های متفرقه دینی

محرم,شب اول محرم,اعمال محرم,اعمال شب اول محرم

نام هر شب محرم بنام کدام شهید کربلاست؟

نام هر شب محرم بنام کدام شهید کربلاست؟ آفتاب محرم برمی اید و کربلای دل را در پرتو خود می سوزاند.…

در جستجوى راز بقا




در جستجوى راز بقا

 

 

زیستن در دامن رنج ها و پذیرفتن محرومیت ها، براى رسیدن به‏آسایش و برخوردارى است. رنج دنیا، راحت آخرت را در پى دارد، و...

 

محرومیت دنیوى، نعمت و رفاه آخرت را، ولى، براى آنان که آن‏«مرحله‏» را باور داشته باشند و آگاهانه و انتخابگرانه، «نقد دنیا» را فداى ‏«آخرت‏» کنند.



وگرنه، کم نیستند کسانى که رنج دو جهان و عذاب دو سرا را خواهند داشت و محرومیت هر دو مرحله را خواهند چشید: «خسر الدنیا و الآخرة‏».



براى زیستن در دامن رنج ها و تحمل ابتلاءات، باید منطق داشت. قیچى کردن باور از آخرت، مشکلى را حل نمى‏کند و بحران اندیشه را افزونتر مى‏سازد. این زندگى به جایى بند نیست،



گاهى مثل شکستن ساقه‏اى در طوفان، غرق شدن قایقى در دریاى‏ مواج، مرگ راه گم کرده‏اى در کویر خشک، پژمردن گلى در دست هاى یک ‏کودک، سوختن و دود شدن مشتى زباله، ترکیدن یک حباب بر روى آب‏است. گاهى ورق کتاب زندگى، به تعبیر «صائب تبریزى‏»،

 

«به نسیم مژه برهم زدنى‏» نابود است.



آنکه زندگى را، نوعى جان‏کندن تدریجى مى‏داند، اگر خدا را در زندگى‏ و عقیده به معاد را براى پس از زندگى نداشته باشد، راست مى‏گوید. و حق دارد چنین بپندارد.



زندگى بدون اعتقاد به خدا و معاد، جهنمى است که انسان در آن‏ مى‏سوزد و زندانى است که انسان، گرفتار عذاب پیوسته است، و مرگى است ‏به نام زندگى.


ولى همه اینگونه نمى‏بینند و نمى‏شناسند.



اقبال لاهورى مى‏گوید:

مذهب زنده‏دلان، خواب پریشانى نیست از همین خاک، جهان دگرى ساختن است



تنها «آخرت گرایى‏» است که به «حس خلود» که در نهاد و عمق فطرت‏ ماست پاسخ مى‏دهد و معماى حیات و «راز بقا» را براى ما کشف مى‏کند.



رسولان الهى، که پیام آورانى از آن جهان‏اند، آمده‏اند تا چشم و گوش‏بشر را به همین حقایق بگشایند. آمده‏اند تا به «دید» انسان، هم «وسعت‏»ببخشند، هم «دقت‏»، هم «عمق‏». فقط پیش پاى خود را نبینیم، که آفاق گسترده‏ترى هم هست. فقط سطح و ظاهر را نشناسیم، که عمق و ژرفایى هم هست.



قد اندیشان ماده‏گرا و دنیاباور، از حل این معما عاجزند و از «وسعت‏وجود» و «عمق هستى‏» بى خبرند.

 

وقتى آب برکه‏اى، غیر از چهره آشکارش، عمقى هم دارد، وقتى سطح زمین، غیر از این پوسته، ژرفاى ناپیدایى هم دارد، و... وقتى گستره خاک و پهنه محیط، تنها همین «پیرامون‏» ما نیست، بلکه افق هاى دور دست‏ترى هم دارد که با این چشم، دیدنى نیست، چرا در «مجموعه هستى‏» و «کل آفرینش‏»، چنین نباشد؟


ما هم «جهان غیب‏» داریم، هم «غیب جهان‏».



هستى، تنها همین نیست که به چشم مى‏بینیم و با حس، ادراک‏ مى‏کنیم. آنچه را هم که مى‏بینیم و حس مى‏کنیم، باز همه حقیقت اشیاء نیست. در وراى این «عالم محسوس‏»، عوالمى وجود دارد، نامرئى و نامحسوس، که همان غیب جهان است. و در عمق این «جهان فیزیکى‏» هم حقیقت نابى هست، فراتر از ماده، که «متا فیزیک‏» نام دارد و «جهان ‏غیب‏»!



آن «نادیدنى‏» ها را با چشم و نگاهى دیگر باید دید، با «چشم دل‏». و آن «ناشنیدنى‏» ها را نیز باید با «گوش جان‏» شنید.



رسولان الهى، که پیام آورانى از آن جهان‏اند، آمده‏اند تا چشم و گوش ‏بشر را به همین حقایق بگشایند. آمده‏اند تا به «دید» انسان، هم «وسعت‏» ببخشند، هم «دقت‏»، هم «عمق‏». فقط پیش پاى خود را نبینیم، که آفاق گسترده‏ترى هم هست. فقط سطح و ظاهر را نشناسیم، که عمق و ژرفایى هم هست.

 

منبع : گامی در مسیر جواد محدثی

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------