مناجات با حضرت ام البنین
- مجموعه: آرامش سبز
نمونه هایی از مناجات های حضرت ام البنین (س)
حضرت ام البنین (سلام الله علیها)، فاطمه بنت حزام از قبیله بنی کلاب، یکی از بانوان برجسته تاریخ اسلام و همسر گرامی حضرت علی (علیه السلام) است. او به دلیل شجاعت، ایمان، و فداکاری هایش، به ویژه در پرورش فرزندانی چون حضرت عباس (علیه السلام) و دیگر شهدای کربلا، در میان شیعیان جایگاه ویژه ای دارد.
مناجات با حضرت ام البنین به عنوان یکی از روش های توسل به این بانوی بزرگوار، در فرهنگ شیعیان، به خصوص در ایران، رواج دارد. این مناجات ها که معمولاً با نیت برآورده شدن حاجات، شفای بیماران، و رفع مشکلات انجام می شوند، ریشه در ارادت عمیق مردم به مقام والای این بانوی صبور و فداکار دارد. این مقاله با چند مناجات با حضرت ام البنین آشنا می شوید.
چند نمونه مناجات با حضرت ام البنبن
اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
آسمان سوخت و از پا افتاد
زیر بار جگر داغ شما
و دل سخت زمین برده چهار
گل ماتم زده از باغ شما
کرم و لطف خدا می ریزد
از سر و روی در خانه تان
شمع تان پای علی می سوزد
و ملائک همه پروانه ی تان
روزها می گذرد می آیی
دیده را با غم دل خیس کنی
مادرانه وسط خاک بقیع
روضه ی علقمه تأسیس کنی
خیمه ی اشک زلالت جاری ست
می شود چند دهه یا سالی
جگر گریه ی من درد گرفت
پاشو از پای مزار خالی
موج برداشته چشمان تو از
آینه های ترک خورده ی غم
هیجده داغ دلت را بانو
کرده تصویر شکسته، مبهم
خوب شد چشم شما درک نکرد
تیر را بر سر مشک عباس
دست جا مانده و پلکی مجروح
سرخی حسرت اشک عباس
خوب شد چشم شما درک نکرد
که عمود آمد و وضعیت بد
و امامی که ز لبهاش چکید
بوسه بر قامت یک قطعه جسد
خوب شد چشم شما درک نکرد
سر دریا لب نی زار نشست
پسر فاطمه غارت شد و بعد
سینه ی احمد مختار شکست
خوب شد چشم شما درک نکرد
خواهری روضه ی گودال گرفت
جگر بی کفنش از سر نی
تا درِ عرش خدا بال گرفت
خوب شد چشم شما درک نکرد
خیمه گاهی که اسیری می رفت
دستها طعمه ی زنجیر و یکی
طفل معصوم به پیری می رفت
خوب شد چشم شما … اما باز
غصه ی این همه مهتابت کرد
پیش عباس و برادرهایش
بیشتر داغ حسین آبت کرد
روح الله عیوضی
******
سائل هر ساله
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانه عبّاس علمدار
زد بوسه بر آن درگه و اِستاد مؤدب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرّار
کِای صاحب این خانه یکی مرد فقیرم
بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار
هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
بر خرجی یک ساله خود هدیه بسیار
گفتا به زنان امّ بنین مادر عبّاس
با سوز دل سوخته و دیده خونبار
کز زیور و زر هرچه که دارید بیارید
بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار
خود سائل هر ساله عبّاسِ من است این
عبّاس، دل آزرده شود گر برود زار
دادند بدو زیور و زر آنچه که می بود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار
سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم، گریه کنان چهره به دیوار
گفتند همه هستی این خانه همین بود
ای مرد عرب اشک میفشان تو به رخسار
آن سائل دلباخته با گریه چنین گفت
کِای در همه جا بوده به خیل ضعفا یار
بر من درِ این خانه گدایی ست بهانه
من عاشق عبّاسم، نه عاشق دینار
من آمده ام بازوی عبّاس ببوسم
من در پی گل، روی نهادم سوی گلزار
هر سال زدم بوسه بر آن دست مبارک
هر بار شدم محو رخ صاحب این دار
یک لحظه بگویید که عبّاس بیاید
باشد که برم فیض از آن چهره دگربار
ناگاه، زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند فرو بند لب ای مرد گرفتار
ای عاشق دلسوخته! ای محو رخ دوست!
ای سائل دلباخته! ای طالب دیدار!
دستی که زدی بوسه، جدا گشت ز پیکر
ماهی که تو دیدی، به زمین گشت نگونسار
آن دست کز او خرجی یک ساله گرفتی
شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار
سر بر سرِ نی، دست جدا، تن به روی خاک
لب تشنه، جگر سوخته، دل شعله ای از نار
این طایفه هستند در این خانه سیه پوش
این خانه بُوَد در غم عبّاس، عزادار
حاج غلامرضا سازگار
******
اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس
مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس
مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم
روضه شرم تو برپاست کجایی عباس
مثل هر روز منم فاتحه خوانت مادر
دلم از داغ تو غوغاست کجایی عباس
سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد
نا امید از همه دنیاست کجایی عباس
کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود
مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس
من شنیدم که شده فرق تو هم مثل علی
چشمم از داغ تو دریاست کجایی عباس
من شنیدم روی تل زینب کبری گفته
شمر بالا سر آقاست کجایی عباس
واشده روی همه در سرِ این ها فکر
غارت خیمه ی زن هاست کجایی عباس
محمد حسین رحیمیان
سلام مادرِ دریا
تویی تجسمِ روح ادب به روی زمین
کنارِ جلوه نوری همیشه سایه نشین
اگر به دست تو باشد، بهشت هم بی بی
کنیز خانهٔ مولا شوی به قطعِ یقین
نیازمند تو هستیم، مثل تشنه به آب
سلام مادرِ دریا سلام ام بنین
فدایِ خانهٔ پر مهر و شیر پرور تو
علیست آنکه تو را در نسب کند تحسین
به جانِ باغ تو آتش زدند فاطمه جان
نشست بر همه گل های تو، تبر به کمین
برای امرِ تو پا در رکاب چون رفتند
نیامدند مدینه دگر، چهار نگین
به پایِ مادر سادات سروِ تو افتاد
نداشت دست و به صورت رسید ماه جبین
حامد آقایی
******
جانم به قربان تو و آب آورت
ای مایه فخر جهان ام البنین
نور زمین و آسمان ام البنین
ای نور جمع قدسیان ام البنین
صاحب کرم در هر زمان ام البنین
ای دستگیر مستمندان جهان
ای ماهتاب روشن کون و مکان
تو جانشین حضرت زهرا شدی
تو بعد زهرا، همسر مولا شدی
تو سفره دار خانه سقا شدی
تو روضه خوان داغ عاشورا شدی
جانم بگیر و سایه ات را کم مکن
آتش بزن بر جان من، خاکم مکن
زهرا نهاده چادرش را بر سرت
جانم به قربان تو و آب آورت
زینب شده هم یاور و هم دخترت
لرزه فتاده از چه رو بر پیکرت؟
از غربت ارباب بر سر می زنی
با دیده پر آب بر سر می زنی
تو در مدینه گفتی از داغ حسین
با سوز سینه گفتی از داغ حسین
از ظلم و کینه گفتی از داغ حسین
تو بی قرینه گفتی از داغ حسین
تا روضه می خواندی، دل آتش می گرفت
هر دشمن ناقابل آتش می گرفت
گفتی حسین و شهر، عاشورا شده
گفتی حسین و خانه ای غوغا شده
گفتی حسین و مستمع زهرا شده
زینب دوباره از غم او تا شده
گریه کن و این شهر را ویرانه کن
ما را بگیر و محرم این خانه کن
چشم گنه کار من و دست کرم
حسرت به دل مانده، نداری یک حرم
افکنده ای چادر سیاهت بر سرم
نامادری بچه های مادرم
برگ براتی دست این نوکر بده
قول شفاعت در صف محشر بده
پوریا باقری
******
اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
ادب و غیرت ابالفضلت
همه مدیون مادری تو بود
هر کسی لایقش که حیدر نیست
این علامت ز برتری تو بود
پسرانت همه مرید علی
این برایت همیشه یک فضل است
افتخار شما همین بس که
پسرت حضرت ابالفضل است
تا که دیدی بشیر را گفتی
ای بشیر از حسین من چه خبر
پسرانم همه فدای حسین
از ضیاء دو عین من چه خبر
تا شنیدی حسین را کشتند
ناله ات از زمین به بالا رفت
جای زهرا براش ناله زدی
ناله ات تا به پیش زهرا رفت
بعد از آن روز گریه کارت شد
بهر دوری چار دلبندت
هر کسی از کنار تو رد شد
گریه کرد از فراق فرزندت
یادمانِ غروب عاشورا
روضه میخواندی از دل گودال
روضه میخواندی از غریبی و
روضه از سینه ای که شد پامال
تا که نیزه به او اصابت کرد
تیره گون آسمان عالم بود
نانجیبان مگر نمیدانید
این گلو بوسه گاه خاتم بود
حبیب باقر زاده
حضرت ام البنین (س) - مدح و مصائب
امام عاشقان را همنشینم
كنیز فاطمه اُمّ البنینم
به باغ عاشقان نیلوفرم من
یتیمان علی را مادرم من
پس از زهرا علی را خانه دارم
به پای عشق او سر می سپارم
مرا نَبْوَد به جز این فخر دیگر
كه خوانده زینبم یك عمر مادر
اگر در باغ قلبم یاس دارم
یلی چون حضرت عباس دارم
هر آن چه زینبم می داد یادم
به فرزندم همان تعلیم دادم
ادب را داشت از خود پاس، مردم
مدینه بود و یك عباس، مردم
دلم خوش بود عباسم جوان است
رُخش چون ماه و ابرویش كمان است
دلم خوش بود مولا را غلام است
غلام زینب من با مرام است
گذشت و كربلا آمد پدیدار
امیدم بود هر جا در پی یار
چو اختر در كنار ماه می رفت
به دنبال امامش راه می رفت
ولی افسوس یاس من خزان شد
قد سرو بهار من كمان شد
شنیدم تیغ زد بوسه به دستش
شنیدم بست پیكان چشم مستش
اگر بی دست بود اما توانش
عمود آهنین بگرفت جانش
شنیدم دستش از پیكر جدا شد
فدای روی شاه كربلا شد
الا تنها امیدم نا امیدم
خدا را شكر، كردی رو سپیدم
چه كردی ای دو عالم بی قرارت
كه جایم فاطمه آمد كنارت
سید محمد جوادی
******
السلام ای جناب ام الادب
چهار پاره سُرا سلام علیک
گریه روضه ها سلام علیک
یار شیر خدا سلام علیک
سفره هل اتی سلام علیک
السلام ای جناب ام الادب
ادب از تو گرفته اصل و نسب
هستی ریخته به پای علی
گوش تو محرم صدای علی
بانوی دوم سرای علی
مادر شیر بچه های علی
سائل دیده ترت هستم
به ابالفضل نوکرت هستم
رحمت. بیکران آل الله
جلوات عیان آل الله
سفره باز نان آل الله
مادر نوکران آل الله
منم از دوستان عباست
نظری کن به جان عباست
نور تعلیم دیده زینب
ای انار رسیده زینب
در دل شب سپیده زینب
مادر قد خمیده زینب
چادرت عطر و بوی کوثر داشت
به تو زینب خطاب مادر داشت
پای علامه گشتی علامه
ای زتقوا به پیکرت جامه
دشمن دشمنان خودکامه
قاتلت غصه امان نامه
حافظ آیه های قرآنی
سفره نذری حسین جانی
پای این نور روز تو شب شد
جامت از عاشقی لبالب شد
نفست سمت حق مقرب شد
زندگی تو وقف زینب شد
همه تو نوای تلبیه بود
از ازل مسجدت حسینیه بود
در تو بس ازدیاد فاطمه بود
کارتو امتداد فاطمه بود
همه وفق مراد فاطمه بود
با تو زینب به یاد فاطمه بود
علی از غصه ها رهایت کرد
تا که ام البنین صدایت کرد
با ستم پیشه در ستیزی تو
خطه بغض گریه خیزی تو
معنی عزتی عزیزی تو
به بنی الفاطمه کنیزی تو
تو کنیزی و منصبت والاست
مسندت جای خالی زهراست
پسران تو بنده عشقند
غضب بعد خنده عشقند
چهار برگ برنده عشقند
تیغ های برنده عشقند
پسران تو در نایابند
سرورانم غلام اربابند
به تو چشم خدا نظر دارد
عشق شور تو را به سر دارد
آسمان شما قمر دارد
بیشه ات چهار شیر نر دارد
هستی ات ریخت زیر پای حسین
بچه هایت همه فدای حسین
بر مریدان حق مرادی تو
گریه شام و بامدادی تو
به همه درس عشق دادی تو
پای دروازه ایستادی تو
چشمت از فرط اشک بی سو شد
پای این غم سپید گیسو شد
پای دروازه پای خون حسین
داشتی درسرت جنون حسین
دل تو بود بی سکون حسین
زینب آمد ولی بدون حسین
زینب آمد ولی کمان قد بود
وای ام البنین مردد بود
گفت بر درد من دواست حسین
نور لا یطفأِ خداست حسین
تو اگر زینبی کجاست حسین؟
نکند که سرش جداست حسین
ای شکسته ترین بلور حرم
آه زینب بگو چه شد پسرم
گفت ای بیقرار خونجگرش
گوش کن تا به تو دهم خبرش
لشگر نیزه بود دور و برش
شمر از پشت سر برید سرش
شمر خیلی. زیاد عذابش داد
از لب تیغ کُند آبش داد
تو نبودی تنش به غارت رفت
کهنه پیراهنش به غارت رفت
رگ رگ گردنش به غارت رفت
بعد او گلشنش به غارت رفت
قدر یک نیم روز پیر شدم
آه ام البنین اسیر شدم
بدهم شرح خشکی لب را
یا تن زخم نا مرتب را
بنگر این پیکر پر از تب را
آه خیلی زدند زینب را
بعد عباس آب رفتم من
آه بزم شراب رفتم من
سعید توفیقی
نتیجه نهایی :
مناجات با حضرت ام البنین، به عنوان یکی از راه های توسل به اولیای الهی، نه تنها وسیله ای برای طلب حاجات، بلکه مسیری برای تقویت ارتباط معنوی با اهل بیت (علیهم السلام) و الگو گرفتن از صبر و ایثار این بانوی بزرگوار است. روش های مختلفی مانند خواندن زیارت نامه، نماز، صلوات، و نذورات برای این توسل وجود دارد که هر یک ریشه در فرهنگ دینی شیعه و تجربه های مؤمنان دارد.
جایگاه والای حضرت ام البنین به عنوان مادر شهدا و حامی ولایت، او را به یکی از محبوب ترین شخصیت ها نزد شیعیان تبدیل کرده است. توسل به ایشان، به ویژه در لحظات سختی و نیاز، می تواند آرامش بخش دل ها و راهگشای مشکلات باشد.
گردآوری: بخش مذهبی بیتوته