مدح و مناجات با حضرت علی اکبر (ع)



مدح و مناجات با حضرت علی اکبر, نمونه هایی از مدح و مناجات با حضرت علی اکبر, شعرهایی از مدح و مناجات با حضرت علی اکبر

مدح و مناجات با حضرت علی اکبر (ع)

 

مدح و مناجات هایی با حضرت علی اکبر:

هر بار متوسل به یکی از ائمه می شویم و در مورد آن مدح و مناجاتی می آوریم. با راز و نیاز و خواندن مدح و مناجات های آن ها آرامش پیدا می کنیم. این بار مدح و مناجات با حضرت علی اکبر (ع) را در این مطلب بیتوته آورده ایم.

 

خود را همینکه کشته ی عشقت مثال زد

با خون خویش طعنه به روز وصال زد

پیش تو عذر خواست که دم از زوال زد

با خادم و گدای تو حرف از کمال زد

مرغی که در هوای رخت بال بال زد

 

پرواز تو به وجد درآورد عقاب را

بالا نوشته اند به نامت کتاب را

خورشید تا که دید چنین پیچ و تاب را

بیرون کشید پیرهن آفتاب را

پس مهر عفو بر تن این چند سال زد

 

باید که پا به پای تو پیغمبر آوردند

زهاد نذر طُرّه ی مویت سر آورند

این چهارده نفر ز رخت سر در آورند

از جنس جبرییل اگر نوکر آورند

حق با غلام توست که دم از کمال زد

 

آماده است تا به زمین آسمان دهد

بر کشته مردگان تو اینبار جان دهد

وقت طلوع فجر به عالم امان دهد

تا اینکه باز هم علی اکبر اذان دهد

مهر سکوت بر لب هر قیل و قال زد

 

زلفت سیاه تر شده از نیمه های شب

از تاک های دور و برت میچکد طرب

آورده اند نذر تمنای تو عِنَب

تا جان دهد به پای تو تر کن دوباره لب

بر ابروی تو حلقه ی داری هلال زد

 

خورشید تا نشست سر چلچراغ تو

خود را کشید گوشه ی صحن رواق تو

چشمش دوباره پر شده از اشتیاق تو

اینگونه چشم های سگ کوچه باغ تو

طعنه به چشم های ملیح غزال زد

 

یا اعتبار خصم تو بی اعتباری است

یا اینکه باز کار تو پرهیزکاری است

این ضربه های تیغ تو از بس که کاری است

در جنگ دیده اند که دشمن فراری است

وقتی که شیر بر صف گرگ و شغال زد

 

این مژّه ها به لشکر چشمت سپر شدند

پیش قدت ملائکه خم تا کمر شدند

چندین سپاه با غضبت دربدر شدند

صبح و مسا دوباره دچار خطر شدند

وقتی که مرکب تو قدم در جدال زد

 

وقتی کشید سمت صفات خودش تورا

بالا نوشت در صفحات خودش تورا

آورده است تا عرفات خودش تورا

ممسوس کرده است به ذات خودش تورا

الله اکبری که دم از آن بلال زد

 

از پیچ و تاب زلف تو تا پیچ و تاب ریخت

دیدند باز کُرکُ و پر آفتاب ریخت

از خنده ی پیمبری تو گلاب ریخت

شهد ولایت از قِبَلِ بوتراب ریخت

دستی که باز سنگ تو را بر سفال زد

 

از بس هوای روضه ی چشمت بهاری است

دیوانه کار روز و شبش گریه زاری است

این آب ، اشک نیست که اینگونه ساری است

دریای رحمت است که از دیده جاری است

دستت نمک به چشمه ی آب زلال زد

 

از قامت تو کاش که میشد بلا به دور

خون ریخت از جبین تو در لابلای نور

چشم حسین پشت سرت ریخت آب شور

بابای تو که رفت سرش گوشه ی تنور

بالای پیکرت چقدر بال بال زد 

علی رضوانی

 

مدح و مناجات با حضرت علی اکبر, نمونه هایی از مدح و مناجات با حضرت علی اکبر

 

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام 

پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی

خورشید بود جلوه طوری که داشتی

 

شب زنده دار بودی و ذوب خدا شدی

در بندگی گذشت حضوری که داشتی

 

هر شب نصیب سفره شهرمدینه شد

در کنج خانه نان تنوری که داشتی

 

ای سر به زیر از همگان سر بلند تر

تسکین عمه بود غروری که داشتی

 

خلقاً و منطقاً همه شکل رسول بود

در کوچه های شهر، عبوری که داشتی

 

این آفتاب تو ست که خورشیدمان شده

یا که پیمبر است دوباره جوان شده

 

چشمان تو همین که نهان می شود علی

عمه برای تو نگران می شود علی

 

دنیای ما اگر به جمال تو رو کند

هر روز سال، روز جوان می شود علی

 

بی اختیار یاد صدای تو می کنم

هرلحظه ای که وقت اذان می شود علی

 

روزی سه بار پشت بلندای مأذنه

آقایی تو اشهد ما می شود علی

 

ما کیستیم تازه مسلمان حنجرت

الله اکبر از تو از الله اکبرت

 

باید برای طور کلیمی درست کرد

یک گوشه ای نشست و گلیمی درست کرد

 

باید در ازدحام گدا و کمی جا

جائی برای مرد کریمی درست کرد

 

باید قسم به نور دو عین حسین داد

تا از خدا، خدای رحیمی درست کرد

 

مجنون شهر بودم و لیلا نداشتم

اکبر اگر نبود من آقا نداشتم

 

یک فرصتی کنار بزن این نقاب را

بیچاره کن به صبحدم آفتاب را

 

امشب خودی نشان بده تا سجده ات کنم

از من مگیر فرصت این انتخاب را

 

نور جبین نیمه شب در تهجدٌت

در هم شکست کوکبه ی ماهتاب را

 

آباد باد خانه ات ای زلف پر گره

من از تو دارم این دل خانه خراب را

 

دستار را ببند و کنارم قدم بزن

شاید کمی نظاره کنم بوتراب را

 

هنگام روبرو شدن کارزار شد

کار تمام لشکریان با تو زار شد

 

وقتی رکاب رزم تو آماده می شود

باید برای مقدم تو خاکسار شد

 

نامت علی، شأن تو شمشیر ساده نیست

باید برای هیبت تو ذوالفقار شد

 

حیدر شدی و ضجه لشکر بلند شد

این چه مصیبتی است که کوفه دچار شد

 

از میمنه گرفته تا پشت میسره

یک لشکری قدم به قدم تار و مار شد

 

فرزند لافتی که به جز این نمی شود

شاگرد مجتبی که به جز این نمی شود

 

ای آفتاب روشن شبهای کربلا

پیغمبر دوباره صحرای کربلا

 

ای از تمام آدمیان برگزیده تر

نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا

 

یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد

گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا

 

آب فرات و علقمه و گنبد حسین

یا تل زینبیه و هر جای کربلا

 

هر چند دیدنی است ولی دیدنی تر است

پایین پای مرقد آقای کربلا

 

نزدیک تر به مرقد آقاست جای تو

پایین پایی و همه پایین پای تو

 

حالا که می روی جگرم را نگاه کن

این چشمهای محتضرم را نگاه کن

 

در این لباس ها چقدر دیدنی شدی

زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن

 

من پیر و تو جوان کمی آهسته تر برو

افتادگی بال و پرم را نگاه کن

 

باور نمی کنی که علی پیر تر شدم

پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن

 

اصلا بیا بجای تمنّا جرعه ای

شرمندگی چشم ترم را نگاه کن

 

بعد ار تو فصل، فصل دلم بی قرار شد

بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد 

علی اکبر لطیفیان

 

مناجات با حضرت علی اکبر, مدح و راز و نیاز با حضرت علی اکبر, مناجات و درد و دل با حضرت علی اکبر

راز و نیاز و مدح و مناجات با حضرت علی اکبر (ع)

 

مدح و مناجات با حضرت علی اکبر علیه السلام

مَلَک ‌خادم، مَلَک ‌سائل، مَلَک ‌دربان؛ علی‌اکبر

فَلَک ‌‌رَفعت‌‌‌ به‌ تائید فَلَک‌ گردان؛ علی‌اکبر

 

تو خَلقاً‌ مثل‌ جَدّت ‌مصطفی ‌هستی ‌و این‌ یعنی

تو را بخشیده ‌یزدان ‌حُسن‌ بی‌پایان؛ علی‌اکبر

 

تو خُلقاً‌ مثل ‌ختم‌ُ الانبیا‌ هستی‌ و این‌ یعنی

خدا، مدحِ‌ تو را گُفته‌ست ‌در قرآن؛ علی‌اکبر

 

تو داری‌ منطقی‌ مثل ‌رسول ‌الله‌ و این ‌یعنی

سخن‌ گفتی‌ فقط‌ با منطق‌ِ ایمان؛ علی‌اکبر

 

تو ‌آن ‌ماهی ‌که ‌وقتی ‌دیده ‌شد در عالم ‌ِکثرت

ز ‌چشم‌ افتاد ‌حُسن ‌ِیوسف ‌ِکنعان؛ علی‌اکبر

 

تو آن ‌ممسوسِ‌ فی‌اللّهی ‌که ‌از ماهند تا ماهی

درون ‌بحر‌ اوصاف ‌ِتو سرگردان؛ علی‌اکبر

 

عمو می‌گفت ‌ای ‌والله، به ‌تو می‌گفت ‌ثارالله

بزن‌ بر قلب‌ میدان ‌همچنان‌ طوفان؛ علی‌اکبر

 

برای ‌تو ز هم پاشیدنِ شیرازۀ لشگر

شبیه ‌آب‌ خوردن ‌بوده ‌است ‌آسان؛ علی‌اکبر

 

نه‌ تنها دشمنان‌، آن ‌روز حتّی دوستدارانت

شدند‌ از طرز‌ِ میدان‌داریت ‌حیران؛ علی‌اکبر

 

به‌ یاد‌ فاتح ‌بدر و حنین و خیبر و احزاب

نشاندی‌ مرگ‌‌ را بر گُردۀ ‌گُردان؛ علی‌اکبر

 

تو افتادی ‌و بابای ‌‌تو هم ‌مُشرف ‌به ‌مُردن ‌شد

تو‌ افتادی ‌و بابا گفت: زینب‌ جان «علی‌اکبر»…

 

به‌ یاد‌ مادرِ پهلو‌ شکسته‌ ناله‌ها کردم

چو پهلوی‌ تو را دیدم ‌به‌ خون ‌غلطان‌؛ علی‌اکبر

 

عصای‌ پیری‌ام‌ برخیز‌ من ‌چشمم‌ نمی‌بیند

به‌ سمت‌ خیمه ‌زینب ‌را تو برگردان؛ علی‌اکبر

 

دلم ‌شد شرحه ‌شرحه؛ میوۀ ‌قلبم کنار تو

بلی ‌داغ‌ِ‌ جوان ‌دردی‌ست ‌بی‌درمان؛ علی‌اکبر 

محمد قاسمی

 

مدح و مناجات با حضرت علی اکبر, نمونه هایی از مدح و مناجات با حضرت علی اکبر

 

سیدی علی اکبر

و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر

نوشتم اول خط سیدی علی اکبر

 

خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر

خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر

 

خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت

علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت

 

و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی

که برد نام علی را به هر مناره علی

 

علیست وارث والایی و وقار علی

به دست اوست برازنده… ذوالفقار علی

 

حسین بر لبش الله اکبر آورده

خدا برای جهان باز حیدر آورده

 

به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد

زمان زمان تبراست، پس غضب دارد

 

به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد

همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد…

 

علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند

بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند

 

اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد

اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد

 

قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد

ولی مقابل زینب همیشه زانو زد

 

حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت

اگر نبود…، علمدارمن رفیق نداشت

 

میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_

_علی شده ، که برای حسین جان بدهد

 

چرا بهانه به دست حرامیان بدهد

نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد

 

نظام لشکر خودکامه را به هم می زد

همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد

مجید تال

 

مدح و مناجات با حضرت علی اکبر, نمونه هایی از مدح و مناجات با حضرت علی اکبر

 

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

می شود گاهی وصال ازسختی هجران درست

مثل لبخندی که شد از دیده گریان درست

 

کوزه مجنون شکست و حال مجنون خوب شد

می کنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست

 

از پیمبر زاده ما یک پیمبر آمده

یک ربیع الاول دیگر شد از شعبان درست

 

هم چراغ راه هم پشت و پناه است این علی

این چنین از ماهِ گردان شد بلاگردان درست

 

خانه ات آباد آقا! یوسف کنعان تو

صد گلستان می کند از کلبه احزان درست

 

زین ولادت هم دل مولا و هم نوکر خوش است

مستی عشاق با ذکر علی اکبر خوش است

 

می‌نویسم هرچه احمد باز حیدر می‌شود

می‌نویسم هـر قدَر الله! اکبر می‌شود

 

ساکن عرش است و عرش از او معلی می‌شود

کوثر محض است و آب از او مطهر می‌شود

 

هرکه یک دفعه نگاهش کرده با خود گفته است

شک ندارم این جوان روزی پیمبر می‌شود

 

هر زمان که بی‌نقاب از کوچه‌ای رد می‌شود

به هوای دیدنش در کوچه محشر می‌شود

 

در بقیع و در نجف سر می‌شود هرلحظه‌اش

روزگار هرکسی پائـینِ پا سر می‌شود

 

با اذانش سُبحه و سجـاده مستی می‌کنند

هم بلال و هم مؤذّن زاده مستی می‌کنند

 

نام او باشد علی و هست زهرا بیشتر

تکیه بر این شاهزاده کرده بابا بیشتر

 

قد و بالای پسرها دلخوشی مادر است

کیف کرد از دیدنش پس اُمِّ لیلا بیشتر

 

خَلق احمد خُلق احمد منطقش هم احمدی ست

جبرئیل از این شباهت می خورد جا بیشتر

 

ذوالفقار دست مولا دستبوس اکبر است

می دمد روی لبش انّا فتحنا بیشتر

 

زهره از یل های شامی آب خواهد شد یقین

گر بگوید ذکر لاحول و لا.. را بیشتر

 

مثل جدش بی نظیر و مثل جدش لافتی‌ست

چرخش شمشیر او عیناً شبیه مجتبی‌ست

 

عرش حق را نور بود و بر زمین هم نور شد

در کریمی چون عمویش مجتبی مشهور شد

 

جار می‌زد اسم حیدر را به روی مأذنه

چشم بدخواهش الی یوم القیامت کور شد

 

دستبوس عمه‌اش بود و رکاب عمه‌اش

بر حفاظت از حریم زینبی مأمور شد

 

ای به قربان نـمازش؛ ای فدای گریه‌اش

در مناجات شبش سجاده کوه طور شد

 

اذن میدان خواست زهرا را ببیند زودتر

با خودش می گفت مادر جان! زیارت جور شد!

 

راه افتاد و پدر گریه کنان پشت سرش

دست بر زیر محاسن برد بهر اکبرش

 

بر تن اکبر زره بر شانه بابا عبا

گریه می کرد از غمش حتی زره حتی عبا

 

تا که آقا دست سمتش برد از هم باز شد

جمع و جورش کرد آخرسر علی را با عبا

 

یک علی آمد به میدان! شد صد و ده تا علی!

یک عبا نه! لازم است اینجا صد و ده تا عبا

 

این جوانان بنی هاشم چه زجری می کشند

تا نگردد ناگهان سرریز از هرجا عبا

 

خاکی است و خاکی است و خونی است و خونی است

چادر زهراست بر دوش جوانان یا عبا؟!

 

در محرم روضه ماه صفـر را می‌برند

یک نفر کُشته شد اما دونفر را می‌برند 

سیدپوریا هاشمی

 

گردآوری: بخش مذهبی بیتوته

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------