بیا باهم شنا کنیم....
- مجموعه: کوچه پس کوچه های تفاهم
زندگی مشترک مانند دریاییست که گاهی آرام و گاهی پر تلاطم است. زوج های موفق، آنهایی هستند که می توانند شناگران ماهری باشند و از پس موج های گاه و بیگاه بر بیایند.
یکی از مسائلی که همه ی همسران به خصوص در سال های اول زندگی باید آن را خوب درک کنند ، شباهت زندگی مشترک به دریاست.اگر بخواهیم یک زندگی همیشه آرام و بدون هیچ گونه تلاطم داشته باشیم ، در حقیقت ازدواج مان مانند برکه و مردابی می شود که ساکن است و خیلی زود بو می گیرد.
این تفکر اشتباه که برخی از زوج های جوان را درگیر می کند ، از آن جایی ناشی می شود که وقتی بزرگ تر ها برای شان دعا می کنند ، می گویند: الهی خوشبخت شوی! وقتی قرار است برای دختری خواستگار بیاید و یا پسری به خواستگاری برود ، والدینش دعا می کنند : الهی کسی باشد که خوشبختت کند! اینها جملات زیبایی است که بدرقه ی زندگی همه ی ما بوده است اما واقعیت این است که باید کمی آنها را در باورمان تغییر دهیم. شاید بهتر است دعای مان برای کسی که در آستانه ی ازدواج است، این باشد که خدا کمک کند تا بتوانی یک انسان خوب و مناسب پیدا کنی و تمام تلاشت را داشته باشی تاخوشبختش کنی!
اینکه منتظر باشیم کسی بیاید و مارا خوشبخت کند و یا جز برنامه کاری مان بدانیم که دیگری را خوشبخت کنیم ، تفاوت زیادی در نوع نگاه مان و عملکردمان ایجاد خواهد کرد.کسی که در انتظار شاهزاده با اسب سفید و یا دختر شاه پریان است که با ورودش به زندگی او ، همه چیز را تغییر دهد و خوشبختی از آسمان به دامن شان بیافتد ، خیلی زود می فهمد که :
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج بی کران دارد!
همه ی ما نه تنها باید در زندگی مان تلاش کنیم تا شناگر ماهری باشیم بلکه گاهی حتی نجات غریق هم شویم و شریک زندگی مان را نفسی دوباره بدهیم اگر در میانه ی راه کم آورد و موج های دریا به او غلبه کرد.
البته طبق اعتقاد ما خوشبختی از آسمان به دامن مان می افتد اما حفظ و نگهداری آن کار سختی است که باید نگاه درستی به زندگی مشترک داشته باشیم تا موفق شویم. وقتی صیغه ی عقد ، بین دختر و پسر خوانده می شود و آن ها زن و شوهر می شوند ،محبت اولیه را خداوند در دلشان می اندازد اما چون سرمایه ای که پدری در اختیار فرزند قرار می دهد و می تواند از بین برود یا چند برابر شود ، این محبت هم می تواند با ندانم کاری ها سوخت شود و اثری از آن نماند یا در طول زمان بر کمیت و کیفیتش اضافه شود.
باید قصه های دوران کودکی را فراموش کنیم که در آنها دو دلداده بعد از مشکلات زیاد به هم می رسیدند و جمله ی آخر این بود که آنها به خوبی و خوشی سال های سال با هم زندگی کردند. به جای این قصه ها ، قصه هایی را بخوانیم از زندگی واقعی، ازاطرافیانمان. همان ها که سال های سال باهم زندگی کرده اند ، سال هایی که اتفاقا همیشه خوبی و خوشی نبوده است.
همه ی ما نه تنها باید در زندگی مان تلاش کنیم تا شناگر ماهری باشیم بلکه گاهی حتی نجات غریق هم شویم و شریک زندگی مان را نفسی دوباره بدهیم اگر در میانه ی راه کم آورد و موج های دریا به او غلبه کرد.
زندگی زناشویی نیاز به شناگران ماهری دارد که برای استخراج گنج تفاهم ، می توانند سال ها در کنار هم شنا کنند و از پس حوادث آن بر بیایند. آنها که برای آفتاب گرفتن در ساحل ،خود را آماده کرده اند، با اولین موجی که به سر و صورتشان بخورد،جا خالی می دهند و در خواست طلاق می کنند.
این تفکر باید بین زوج ها نهادینه شود که قرار نیست همیشه گل و بلبل در کار باشد . و از طرفی باید به فرزندان هم آموزش داد که زندگی مشترک و به طور کلی زندگی دو رو دارد. باید به آنها یاد بدهیم همانطور که نمی توان دنیایی بدون شب و روز را تصور کرد ، در طول زندگی و حتی زمانی که تشکیل خانواده می دهند ، گاهی شب است و گاهی روز!
یکی از دلایلی که آمار طلاق نسبت به گذشته بالا رفته است ، ازدواج افرادی است که تا قبل از آن ، اصطلاحا آب در دلشان تکان نخورده است و جز مدرسه و کلاس کنکور و نیمکت دانشگاه ، کار دیگری انجام نداده اند. آنها با حمایت والدین خود به سر زندگی شان می روند و از فردای مراسم پاتختی که نمایش قدرت دو خانواده تمام می شود ، آنها می مانند و زندگی که باید آن را بسازند و تحمل مشکلاتی که ندارند و داستان تکراری اختلافاتی بر سر موضوعات پیش پا افتاده!
همه ی ما نه تنها باید در زندگی مان تلاش کنیم تا شناگر ماهری باشیم بلکه گاهی حتی نجات غریق هم شویم و شریک زندگی مان را نفسی دوباره بدهیم اگر در میانه ی راه کم آورد و موج های دریا به او غلبه کرد. موردهای زیادی از همسران افراد معتاد هستند که بجای ترک خانه ، می مانند و همسرشان را ترک می دهند و زندگی شان را سر و سامانی دوباره می بخشند. اینها همان شناگران ماهری هستند که چون نجات غریق هم عمل کرده اند. شاید اگر تعریفمان از زندگی تغییر کند ، تعریفمان از زندگی مشترک هم اصلاح شود.
زندگی بودن نیست، زندگی بودن و آسودن نیست،زندگی چون دریاست،سرکشی عاصی و بی سامان است،زندگی زورق سرگردانیست ،که در آن باید زیست،جنگلی انبوه است که پر از شاخه،پر از ساقه،پر از برگ و پر است، ودر آن حیوان ها،همه وحشی همه خوناشامند،همه تشنه همه بی آرامند،زندگی بودن نیست، زندگی بودن وآسودن نیست ، زندگی گذریست ، گذر از دریاها،گذر از طوفانها،گذر از جنگل پر ابهام است ،و ستیز است و گریز،زندگی مزرعه است که در آن باید کاشت،دانه عشق و محبت و عطوفت و وفا،زندگی باغ گلی است که در آن باید چید عشق را عاطفه را،و به گلدان دل خویش نهاد، زندگی زیستن است،عشق ورزیدن است.....
منبع:تبیان