غلبه بر ترس از مرگ در سالمندی
- مجموعه: دوران سالمندی
ترس از مرگ یک ترس طبیعی است و در حقیقت اگر کسی از مرگ نترسد، شاید بیشتر غیرطبیعی جلوه کند. بنابراین نمیتوانیم بگوییم که ترس از مرگ فقط در سالمندان بروز میکند، اما با افزایش سن ممکن است این نوع ترس افزایش پیدا کند و در دوران سالمندی و کهنسالی به بیشترین حد ممکن برسد و حتی تا جایی پیش برود که به یک اختلال روانی تبدیل شود.
این ترس با چه علائمی بروز میکند؟
از آنجا که درجات ترس از مرگ در سالمندان متفاوت است، بالطبع با علایم متفاوتی هم بروز میکند. شاید بهتر باشد موضوع را این طور مطرح کنیم که اصلا چه عواملی باعث ایجاد ترس از مرگ در سالمندان میشود.
این ترس تا حد زیادی طبیعی است و جدایی از همسر، فرزندان و اطرافیان، ترس از تنها شدن، باورهای نادرست درباره مرگ، عملکرد فرد در طول زندگی و همچنین نداشتن تجربه شخصی از مرگ و رازهای مربوط به آن از جمله عواملی محسوب میشوند که میزان ترس سالمندان از مرگ را رقم میزنند.
این ترس با علایمی مثل نگرانی، اضطراب، به زبان آوردن نگرانیها و مشغولیات ذهنی درباره آینده عزیزان و... بروز میکند. البته گاهی نیز سالمندان با وجود ترسی که دارند، اما باز ترجیح میدهند درباره آن صحبت نکنند، در صورتی که با مطرح کردن موضوع میتوانند به راحتی ترسهای بیهوده و پر استرس را به کمترین حد ممکن برسانند.
آیا اطرافیان در کاهش ترس از مرگ در افراد سالمند نقش مهمی ایفا میکنند؟
همین طور است، چرا که تحقیقات متعدد نشان میدهد داشتن خانواده و خویشاوندانی که به حرفهای سالمند گوش میکنند و با حرف زدن، نگرانیهای او را برطرف میکنند، تاثیر زیادی در کاهش این نوع ترس دارد. اما در مقابل خانوادههایی که با سالمندان خود کمتر حرف میزنند و ارتباط محدودتری دارند، میزان ترس از مرگ را در فرد سالمند افزایش میدهند، زیرا او در اکثر مواقع به مرگ فکر میکند و یک استرس و اضطراب همیشگی دارد.
آیا ترس از مرگ میتواند باعث بروز افسردگی در فرد سالمند شود؟
اگر میزان ترس به حدی برسد که زندگی طبیعی فرد سالمند را تحت تاثیر قرار دهد، میتواند به افسردگی سالمند منجر شود که البته با چند علامت بروز میکند. به بیان دیگر، عوامل مختلفی در افسردگی سالمندان نقش دارند و ترس از مرگ میتواند یکی از آن ها باشد.
البته نباید فراموش کرد دوری از اجتماع و تنها شدن به دلیل مرگ همسر، باعث افزایش زمانهای بیکاری یک فرد سالمند میشود و او زمان بیشتری پیدا میکند تا به مقوله مرگ فکر کند و به دلیل خیالبافیهای منفی، به مرور زمان و هر روز بیشتر از دیروز از مرگ بترسد.
اعتقادات دینی و باورهای قلبی به زندگی پس از مرگ تا حد زیادی در کاهش ترس ناشی از مرگ بسیار موثر است
البته افسردگی در افراد مسن میتواند علاوه بر ترس از مرگ، با علایمی مثل غم و اندوه و ابراز بیقراری و ناراحتی، احساس خستگی و فرسودگی، لذت نبردن از سرگرمیهای گذشته، صرف نظر کردن از ارتباطات اجتماعی، کاهش اشتها و از دست دادن وزن، وجود اختلالات شدید در زمان خواب، کاهش اعتمادبهنفس و خویشتندوستی و حتی مشکلات جسمانی مانند دردهای مفاصل و سردردهای مزمن بروز کند که برای تشخیص و درمان این افسردگی حتما باید از یک روان درمانگر کمک گرفت.
در این بین نوع نگرش افراد به مرگ و جهان پس از مرگ نیز میتواند در میزان ترس از مرگ و ابتلا به افسردگی او موثر باشد.
ما در حوزه روان، پنج بعد مشخص را برای انسانها در نظر میگیریم (بعد جسمی، عاطفی یا احساسی، شناختی، اجتماعی و معنوی) که افراد معمولا در این ابعاد پنجگانه، زندگی و برنامهریزی میکنند و هدفهایشان نیز بر اساس آن ها مشخص میشود.
به عنوان نمونه اگر به بعد جسمی توجه کنید، میبینید که در جوامع انسانی، چقدر در مورد بهداشت و سلامت و سبک درست زندگی (از لحاظ جسمی) بحث میشود و به طور طبیعی هم، تمام انسانها دنبال یک سبک زندگی سالم هستند. این ملاحظات، علاوه بر اینکه متوجه کیفیت بهتر زندگی افراد است، به احتمال زیاد مرگی راحت و بدون درد ناشی از بیماریهای سخت را هم برای فرد سالمند رقم میزند و همین تفکر مرگ راحت، ترس از آن را کاهش میدهد.
در بعد معنوی هم که کاملا مشخص است. اعتقادات دینی و باورهای قلبی به زندگی پس از مرگ تا حد زیادی در کاهش ترس ناشی از مرگ بسیار موثر است.
بنابراین، هر نگرش و باوری که مرگ را سخت و مرموز و ترسناک جلوه دهد، از نظر ما مخرب و منفی است و ترس از مرگ را در سالمندان افزایش میدهد، اما در مقابل هر باوری که پذیرش مرگ را همیشه در دورنما داشته باشد و آن را یک قسمت طبیعی از زندگی افراد بداند، از نظر عملی و روانشناختی، چه برای نگرش واقعگرایانهتر نسبت به زندگی و چه برای پذیرش آسانتر ترک جهان، به افراد به ویژه سالمندان کمک میکند.
توصیه به سالمندان برای این که بتوانند با ترس خود کنار بیایند
مرگ، یک پدیده خاص سالمندان نیست و ممکن است برای هر فردی اتفاق بیفتد. بنابراین فکر کردن بیش از حد به آن نه تنها سودمند نیست، بلکه میتواند باعث ایجاد افسردگی شود. در این بین، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و خیریه نیز باعث میشود فرد سالمند با پدیده ترس از مرگ، راحتتر کنار بیاید و سعی کند آن را تسکین دهد و آن را به شکلی در بیاورد که بتواند به راحتی زندگی کند، نه اینکه زندگیاش در سایه ترس از مرگ، تلف شود و از بین برود.
مرگ، یک پدیده خاص سالمندان نیست و ممکن است برای هر فردی اتفاق بیفتد. بنابراین فکر کردن بیش از حد به آن نه تنها سودمند نیست، بلکه میتواند باعث ایجاد افسردگی شود
داشتن خویشاوندان دلسوز، ترس از مرگ را افزایش میدهد
نتایج یک تحقیق جدید نشان میدهد، داشتن تعداد زیادی بستگان و خویشاوندان مهربان و دلسوز، ترس از مرگ را افزایش میدهد.
با توجه به این یافته محققان ادعا میکنند وجود افرادی در خانه که وظیفه پرستاری از سالمندان را به عهده میگیرند، میتواند این ترس از مرگ را کاهش دهد.
این گروه تحقیقاتی دیدگاههای مربوط به مرگ و مردن را در هزار نفر با متوسط سنی 65 سال به بالا تحت آزمایش قرار دادند که در آن ها جمعیتهایی از گونههای متنوع قومی، نژادی و از طبقات مختلف اجتماعی، تحصیلی و اقتصادی شرکت داشتند.
محققان از این شرکت کنندگان در پژوهش به طور مستقیم سوال کردند که چقدر از مرگ میترسند، کنترل خود را نسبت به این موضوع تا چه حد از دست میدهند و چه میزان از این مطلب رنج میبرند. برای پاسخهای ارائه شده امتیازهایی در نظر گرفته شد. این سالمندان همچنین به پرسشنامه هایی درباره کیفیت زندگیشان پاسخ دادند.
تحقیقات نشان داد، آن دسته از پاسخ دهندگان که اطرافیان حامی و مهربانی داشتند، در سوالات مربوط به ترس از مرگ و مردن و کیفیت زندگی، امتیازهای پایینتری را کسب کردند. هرچه کیفیت زندگی این افراد بهتر بود به همان نسبت از میزان ترس آن ها کاسته میشد.
این تحقیق نشان داد، بیش از سه چهارم یا معادل 77 درصد از افراد وابسته به خویشاوندان دلسوزدر خانواده، چهار نوع ترس افراطی نسبت به مرگ داشتند. این چهار مورد شامل ترس از شیوه مردن، ترس از عدم توانایی در کنترل مرگ، ترس از خود مرگ و ترس از درد هستند.
محققان میگویند؛ هرچه تعداد این خویشاوندان به ویژه برای انجام وظایف و کارهای مورد نیاز بیشتر باشد، ترس بیشتری به این سالمندان غلبه میکند.
همچنین فقدان سلامت مطلوب، ابتلای طولانی مدت به بیماریها و دشواری در راه رفتن با افزایش این ترس ارتباط مستقیم دارد.
منابع:هفته سلامت- دکتر فرهاد فراهانی، روانپزشک