زندگینامه ظهیر الدین فاریابی؛ استادی در زمینه شعر و غزل



ظهیرالدین فاریابی

ظهیرالدین فاریابی

 

زندگی و آثار ظهیرالدین فاریابی 

در این مقاله از بیتوته، می‌خواهیم به شما در مورد ظهیرالدین فاریابی، یکی از بزرگترین شاعران و ادیبان ادب فارسی در قرن ششم، صحبت کنیم.

 زندگی نامه ظهیرالدین فاریابی

ظهیرالدین فاریابی یکی از شاعران معروف ادب فارسی در قرن ششم هجری قمری بود. او در مقبرة الشعرای تبریز دفن شده است و در تحول غزل فارسی نقش مهمی ایفا کرده است. او به نام ظهیر شناخته می‌شود و به دلیل زبان روان و پر از معانی دقیق و فصیح که در شعرهایش دارد، از شاعران معتبر و بزرگ دورهٔ خود به‌شمار می‌آید.

  

زندگی‌نامه ظهیرالدین فاریابی

زندگی‌نامه ظهیرالدین فاریابی

 

ظهیرالدین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی (۵۵۰ - ۵۹۸ ه.ق) از قصیده‌سرایان بزرگ قرن ششم در فاریاب (در نزدیکی بلخ) زاده شد. مدتی را در نیشابور به سر برد و پس از وفات در مقبرة‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. دلیل  رفتنش به نیشابور این بود تا در این شهر علوم و ادب را بیاموزد. او با شعرای معروف زمان خود آشنا شد و به سرودن شعر پرداخت. او از مدح عضدالدین طغانشاه بن مؤید آی آبه شروع به شعر کرد و احتمالاً او اولین شاعری بود که طغانشاه را مدح کرد. به مدت شش سال در نیشابور به تحصیل علم و ادب پرداخت و این دوران را به عبارتی به عنوان زندانی شدن در خاکدان نیشابور توصیف کرده است. سپس در سال 582 هجری به نیشابور بازگشت و در آنجا سکونت گزید.

 

 اثرات ظهیر در شعر فارسی بسیار مهم بوده و او به عنوان یکی از استادان مسلم شعر فارسی در تاریخ ادب فارسی شناخته می‌شود.

  

وی از شاعران استاد و سخن‌سرایان بلیغ پایان قرن ششم و یکی از بزرگان قصیده و غزل است که در تحول غزل نقش مهمی را ایفا کرده است.

 

خواننده دیوان او جز در چند مورد معدود کمتر به موارد پیچیده و مبهم بر می خورد. او در عین این که به ردیفهای مشکل روی آورده، سخنی روان دارد و ردیفها مغلوب قدرت بیانش هستند. توانایی ظهیر در مدح بسیار است و در این مورد آفریننده معانی گوناگون و قادر بر مبالغه‌های شگفت‌انگیز و ایراد مضامین بدیع است.

 

او را در تحول غزل واسطه انوری و سعدی میدانند. زبان صاف و روان و هموارش در غزل که زبانی واسطه بین سبک خراسانی و عراقی است راه را برای ظهور سعدی هموار ساخت. در واقع ظهیر فاریابی با قصاید و غزلیات شیوا و روان خود یکی از مؤثرترین شاعران حد واسط سبک خراسانی و سبک عراقی در تحول سبک به شمار می‌آید. 

 

اشعار ظهیرالدین فاریابی

اشعار ظهیرالدین فاریابی 

 

نمونه اشعارظهیرالدین فاریابی

گیتی که اولش عدم و آخرش فناست

در حقّ او گمان ثَبات و بقا خطاست

 

بنیاد چرخ بر سر آب است ازین قِبَل

پیوسته در تحرّک دوری چو آسیاست

 

مشکل‌تر این که گر به مَثَل دور روزگار

روزی دو مهلتی دهدت گویی آن بقاست

 

واثق مشو به عمر که در خواب غفلت است

آن کس که چار بالش ارکانش متکاست

 

چون طینتت ز محنت و حسرت سرشته‌اند

گر وَحش و طیر بر تو بگریند، هم رواست

 

نی،نی! ازین میانه تو مخصوص نیستی

در هر که بنگری به همین داغ مبتلاست

 

از ممکنات به ز مَلَک نیست هیچ کس

او هم اسیر دهشت درگاه کبریاست

 

وین آسمان که جوهر علوی است نام او

بنگر چگونه قامتش از بار غم دوتاست

 

خورشید را که مردمک چشم عالم است

تردامنی ابر سیه، مانع ضیاست

 

گردون خلاف عنصر و ظلمت نقیض نور

آتش عدو آب و زمین دشمن هواست

 

از سنگ گریه بین و مگو کان ترشح است

وز کوه ناله دان و مپندار کان صداست

 

دریا فتاده در تب لرز است روز و شب

طعم دهان و گزنه رویَش بدان گواست

 

پیل تمام خلقت محکم نهاد را

از نیش پشّه غصه بی حد و منتهاست

 

شیر ژیان که لاف به سر پنجه می زند

از دست مور در کف صد محنت و بلاست

 

وین یار نازنین که سَر انگشت می گزد

هم محنتی است گرنه تپیدنش از کجاست؟

 

کبک دری که قهقهه شوق می‌زند

آسیب قهر پنجه شاهینش در قفاست

 

طاووس میر خوبان با قید وحشت است

سیمرغ شاه مرغان در حبس انزواست

 

وین آدمی که زبدۀ ارکانش می‌نهند

پیوسته در کشاکش این چار اژدهاست

 

عقل است بر سر آمده از کاینات و او

هم پایمال شهوت و دست خوش هواست

 

حال نبات گر چه نگفتم برین مزاج

می دان و می گذر که ذُبول از پس نماست

 

ملک خدای ثابت و باقی است بعد ازین

آثار خیر صفدر عالم دگر هباست

 

فرمانده اکابر آفاق سیف دین

کانفاس عدل او مدد نکهت صباست

 

آن صفدری که رونق یک روزِ برّ او

عذر هزار ساله جفای جهان بخواست

 

صدرش مقرّ جاه و درش جای دولت است

طبعش مکان لطف و کفَش معدن سخاست

 

ای پیش رای روشن تو همچو آفتاب

هر سرّ حکمتی که پس پرده قضاست

 

ذات تو بر زمین اثر لطف ایزدست

عدل تو در جهان نظر رحمت خداست

 

دین هدی [ز پایه] سعی تو شد قوی

کار جهان به سایه عدل تو گشت راست

 

گردون که با جفا نفسی داشت پیش ازین

اکنون نمی زند نفسی کان نه در وفاست

 

عصمت همان بود که تو را بر زبان و دست

چیزی نمی رود که نه حق را در آن رضاست

 

از آب تیغت آتش فتنه فرو نشست

و آوازه امان ز حدود جهان بخاست

 

رای مقدس تو که بر غیب مشرف است

از ماجرای قصۀ من بی خبر چراست؟

 

آن محنتم مپرس که قرب چهار ماه

دوران چرخ بی عوض از عمر من بکاست

 

این حسرتم بتر که درین وقت روی من

از خاک آستانۀ شاه جهان جداست

 

هنگام آن که جلوۀ فتح و ظفر کنم

کارم شکایت فلک و شرح ابتلاست

 

گیتی به جای من زبدی کرد آنچ کرد

گر لطف تو تدارک کارم کند رواست

 

تا در مذاق آدمی از راه عقل و روح

تلخی خوف همبر شیرینی رجاست

 

بادا همیشه قبلۀ خوف و رجای خلق

صدر تو همچنانک فلک قبلۀ دعاست

 

 

اشعار ظهیر الدین فاریابی

 

 

بر جهان شکرهای بسیار است

که قزل ارسلان جهاندار است

 

اوست آن پادشاه کز سر تیغ

خون فشاند چنانکه برق از میغ

 

رایش ار با فلک به کین آید

پشت خورشید در زمین آید

 

عالم از جود او توانگر شد

بوستان در لباس ششتر شد

 

نرگس از زر نهاد بر سر تاج

لاله از لعل برفکند دواج

 

شاخ سوسن کشید خنجر سیم

ابر بر آب ریخت دُر یتیم

 

من مسکین مستمند هنوز

همچنان بر قرار اول روز

 

تیر محنت بخَست سینه من

بر شد از نیستی خزینه من

 

چون بدین گفتنم نیاز آمد

مثلی لایقم فراز آمد

 

عالِمی بر فراز منبر گفت:

که: چو پیدا شود سرای نهفت

 

ریشهای سپید را زگناه،

بخشد ایزد به ریشهای سیاه

 

باز ریش سیاه روز امید،

باشد اندر پناه ریش سپید

 

مردکی سرخ ریش حاضر بود

دست در ریش زد چو این بشنود

 

گفت: ما خود درین شمار نه ایم

در دو عالم به هیچ کار نه ایم!

 

بنده آن سرخ ریش مظلوم است

که ز انعام شاه محروم است

 

دولتت تا به حشر باقی باد

مهر و ماهت ندیم و ساقی باد

 

چه زیان دارد ار شود به مثل

در جهان کار شاعری به خلل؟

 

 

اشعار ظهیر الدین فاریابی

 

 

ای همایون نظر،از من نظری باز مگیر

طوطیم در قفس از من شکری باز مگیر

 

سگ قصاب توام خورده ز جانم جگری

چون جگر می‌خورم از من جگری باز مگیر

 

شب امید مرا،روز دلفروز تویی

بنما روز و نسیم سحری باز مگیر

 

پا اگر بازگرفتن ز تو من آن دگر است

تو ز من پا به امید دگری باز مگیر

 

ای به تو زنده من و زنده به تو جان ظهیر

تو ز بیمارگران گلشکری باز مگیر

 

 

سوالات متداول درباره ظهیر فاریابی

۱.  ظهیر فاریابی کیست و چرا او معروف است؟

ظهیر الدین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی، شاعری بزرگ ایرانی از قرن ششم است که به خاطر شعرهای روان و معانی دقیق خود شناخته می‌شود. او در تحولات غزل فارسی نقش مهمی ایفا کرده و به عنوان واسطه بین سبک خراسانی و عراقی تأثیرگذار بوده است.

 

۲. تأثیرات ظهیر فاریابی در ادب فارسی چیست؟

اثرات ظهیر الدین فاریابی در ادب فارسی بسیار مهم و بی‌پایان بوده و به توسعه شعر فارسی کمک زیادی کرده است. شعرهای او تاثیرگذاری بزرگ بر شاعران بعدی، به ویژه سعدی، داشته و به توسعه زبان و ادب فارسی کمک نمود.

 

۳. چگونه می‌توانم اشعار ظهیر فاریابی را مطالعه کنم؟

شعرهای ظهیر فاریابی در دیوان‌ها و مجموعه‌های شعری مختلفی در دسترس است. برای مطالعه شعرهای او، می‌توانید به دیوان‌های او مراجعه کرده یا منابع ادبی معتبر را مطالعه نمایید.

 

۴. آیا زبان شعر ظهیر فاریابی پیچیده است یا قابل درک؟

زبان شعر ظهیر فاریابی، به طور کلی روان و قابل درک است. او به ایجاد شعرهایی با معانی دقیق و الفاظ صریح می‌پردازد، اما ممکن است در برخی موارد به مسائل پیچیده نیز اشاره کند. این باعث می‌شود که اشعار او برای خوانندگان با سطوح مختلف مفهومی جذاب باشد.

 

۵. چه تأثیری از طبیعت و محیط اطراف در شعرهای ظهیر فاریابی مشاهده می‌شود؟

ظهیر فاریابی در بسیاری از شعرهای خود به طبیعت و محیط اطراف اشاره می‌کند. او از عناصر طبیعی به عنوان نمادهایی برای انتقال احساسات و مفاهیم استفاده می‌کند. این عناصر به زیبایی و غنا در شعرهای او افزوده‌اند.

 

سخن پایانی مقاله ی ظهیرالدین فاریابی

در پایان، می‌توان گفت که ظهیرالدین فاریابی یکی از شاعران بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ ادب فارسی بوده است. اشعار و تأثیرات او همچنان در دنیای ادب و اشعار فارسی زنده و تاثیرگذار هستند. او با زبان روان و دقیق خود، توانسته است دلهای خوانندگان را  بدست آورد و به توسعه و غنی‌شدن زبان و ادب فارسی کمک نماید. از شاعری که در تحولات غزل فارسی نقش بزرگی ایفا کرده و ارثیه ادبی گرانقدری به جا گذاشته است، همواره باید یاد کرد و اشعار او را مورد توجه قرار داد.

 

 

 

گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------