اشعار شهادت امام صادق (ع)
- مجموعه: شعر و ترانه
فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم
شیخ الائمه صادق آل پیمبرم
من آخرین امام بقیع مدینه ام
زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام
در لحظه های آخر عمرم به زمزمه
ابراز می کنم غم دل را به فاطمه
مادر بیا و حال پریشان من ببین
از سوز زهر سینه سوزان من ببین
هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده
مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده
از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم
مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم
دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد
در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد
از درب خانه شعله آتش زبانه داشت
آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت
ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد
از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد
با دست بسته ام به بر کودکان من
انگار داشت از سر کین قصد جان من
در بین شعله ها به زمینم کشید و برد
مانند مرتضی به زمینم کشید و برد
از ازل دَرد به پیمانۀ خوبان کردند
دل عاشق شده را کلبه احزان کردند
هر کسی را که به عالم سر حشمت خواهی است
لطف کردند و شبی خادم سلطان کردند
سفرهای وسعت صدق تو گشودند به دهر
انبیا را سر احسان تو مهمان کردند
همه آفاق گرفته است به خود رنگ تو را
با وجودی که همه فضل تو کتمان کردند
در تو دیدند ملائک صفت خالق را
علت این است اگر، سجده به انسان
بر سر سفره دونان نکشم منت نان
من همانم که به من لطف فراوان کردند
هشتمین آینۀ وجه خدائی، صد حیف
شش جهت ظلم به تو حضرت جانان کردند
دل شب بود که گنجینۀ دین را بردند
عدهای کفـر صفت، سرقت ایمان کردند
پا برهنه عقب اسب دواندند تو را
آسمان را پس از این حادثه گریان کردند
گر نبودی، اثر از روضۀ ارباب نبود
خلق با حنجر تو ذکر «حسین جان» کردند
منبع:emam8.com