درختانی را از خواب بیرون می آورم (احمدرضا احمدی)
- مجموعه: شعر و ترانه
شعرهای احمدرضا احمدی
درختانی را از خواب بیرون می آورم
درختانی را در آگاهی كامل از روز
در چشمان تو گم می كنم
توكه
با همه ی فقر و سفره بی نان
در كنارم نشسته ای
لبخند برلب داری
در چهار جهت اصلی
چهار گل رازقی كاشته ای
عطر رازقی ما را درخشان
مملو از قضاوتی زودگذر به شب می سپارد
همه چیز را دیده ایم
تجربه های سنگین ما
ما را پاداش می دهد
كه آرام گریه كنیم
مردم گریز
نشانی خانه خویش را گم كرده ایم
لطف بنفشه را می دانیم
اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی كنیم
ما نمی دانیم
شاید در كنار بنفشه
دشنه ای را به خاك سپرد باشند
باید گریست
باید خاموش و تار
به پایان هفته خیره شد
شاید باران باشد
ما
من و تو
چتر را در یك روز بارانی
در یك مغازه كه به تماشای
گلهای مصنوعی
رفته بودیم
گم كردیم
احمدرضا احمدی
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته