اشعار شهادت امام سجاد علیه السلام (4)
- مجموعه: شعر و ترانه
اشعار شهادت امام سجاد (ع)
اي شيعيان مدينه كربلا شد
يعقوب آل مصطفي فدا شد
عزيز عالمين يادگار حسين
رهبرِ انقلاب گريه
برفاطمه جان كرده هديه
آه و واويلا
پرپر ز كين آقاي عالمين است
صاحب عزا خون خدا حسين است
اين كه جان بر لب است امام زينب است
كرب وبلا عزا گرفته
بيمار او شفا گرفته
آه و واويلا
امشب بقيع مهمان تازه دارد
آل علي تشييع جنازه دارد
به ياد بي كفن بگريَد با حسن
باغ بقيع شد غرق محنت
يعني خدا گرفته هيئت
آه و واويلا
شاعر:محمود ژولیده
شعر شهادت امام سجاد (ع)
واویلا،روح عبادت کشته شد،قلب همه به درد و غم آغشته شد
بر مصحف غمهای زین العابدین،مرثیه ی کرببلا نوشته شد
دیدم خودم در وادی بلا،شد سر جدا عزیز مصطفی
در قتلگاه میزد چو دست و پا،آمد صدای خیر النساء
بُنیَّ قتیل خنجر یا حسین، بُنیَّ صد پاره پیکر یا حسین
بُنیَّ غریب مادر یا حسین
بُنیَّ غریب مادر یا حسین...
در خیمه،بودم که محشر شد به پا،تیره شد آسمان ِ دشت کربلا
ناگه شنیدم عمه ام ناله زنان،میگفت خدا سر ِ حسینم شد جدا
رأسُ الحسین به روی نیزه ها،شد موقع ِ غارت خیمه ها
آتش گرفت دامن ِ بچه ها،آمد صدای خیر النساء
بُنیَّ قتیل خنجر یا حسین، بُنیَّ صد پاره پیکر یا حسین
بُنیَّ غریب مادر یا حسین
بُنیَّ غریب مادر یا حسین...
متن نوحه شهادت امام سجاد (ع)
از ابر چشمام داره بارون میباره
از غم یکی اشک و یکی خون میباره
از غم نیزه ها اشک من خون میباره
امون از کربلا
کی مودونه که چه ها سرم اومد
چی سر، گلای پرپرم اومد
چی سر راس برادرام اومد
امون از کرب و بلا
همه گلا مو تشنه از شاخه چیدن
مردای ما رو یک به یک سر بریدن
جواب گریه های من می خندیدن
امون از کرب و بلا
دیده ام تنهای پاره پاره رو
گوشای زخمی بی گوشوار رو
جنگ نامردا سر گهواره رو
من غریبم، آقام
رونیزه ها سر به غرق خون دیدم
رو خاک و خون غنچه ی بی کفن دیدم
یوسفم و بی سر و بی کفن دیدم
امون از کرب و بلا
یه سبد یاس و دیدم رو نیزه ها
عشق و احساس دیدم رو نیزه ها
اشک عباسو دیدم رو نیزه ها
من غریبم،غریبم
صدای قرآن از روی نیزه میاد
غریبونه صدایی از لبا میاد
بچه ها گوش بدین صدا بابام میاد
داره قرآن میخونه
هرکجا دیدم سرابی اصغرم آمد به یاد
هرکجا دیدم جوانی اکبرم آمد به یاد
بعد از آن شامی در شام بلا بر ما گذشت
هرکجا ویرانه دیدم خواهرت آمد به یاد
شعر درباره شهادت امام سجاد (ع)
این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد
هیچ عقده ای از این گلوی بسته وا نکرد
آنچه که آرزوی من آن بود آن نشد
سی سال دیر آمد و فکر مرا نکرد
طوفان گرفت و دار و ندارم به باد رفت
روزی که غم وزید و به ما جز جفا نکرد
غم های من ز عصر مصیبت شروع شد
وقتی که دشمن آمد و رحمی به ما نکرد
در گیر و دار غارت معجر ز دختران
خلخال و گوشواره ای آرام وا نکرد
عمه رسید و گفتم "علیکن باالفرار"
یعنی کسی ز آل پیمبر حیا نکرد
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
دشمن ز بی حیایی و ظلمی ابا نکرد
اما میان این همه رنج و غم وبلا
جایی تلافی ستم "شام" را نکرد
بازار داغ برده فروشی شامیان
داغی به دل گذاشت که کرب و بلا نکرد
در بین کوچه های یهودی نشین شهر
ما را کسی به اسم مسلمان صدا نکرد
دیدم میان بزم شراب حرامیان
چوبی که دو لب پدرم را رها نکرد
عمری به یاد این همه غم سوختم ولی
این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد
محمد علی بیابانی
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته