ضرب المثل از چاله در آمدن و به چاه افتادن
- مجموعه: دنیای ضرب المثل
داستان ضرب المثل از چاله در آمدن و به چاه افتادن
از گرفتاری خلاص شدن و به گرفتاری بزرگتری مبتلا شدن آورده اند كه ...
در گلستان سعدی آمده است از صحبت یاران مشفقم ملامتی پدید آمده بود . سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات انس گرفته ، تا به وقتی كه اسیر فرنگ شدم و در خندق طرابلس یا جهودانم به كار گل بداشتند .
یكی از روسای حلب كه سابقه معرفتی در میان ما بود ، گذر كرد و شناخت .
گفت : این چه حالت است ؟
گفتم : همی گریختم از مردمان به كوه و دشت كه از خدای نبودم به دیگری پرداخت
قیاس كن كه چه حالم بود در این ساعت كه در طویله نا مردمم بباید ساخت پای در زنجیر پیش دوستان به كه با بیگانگان در بوستان بر حالت من ، رحمت آورد و به ده دینارم از قید ، خلاص كرد و با خویشتن به جلب برد و دختری كه داشت به نكاح من در آورد ؟ به مهریه صد دینار .
مدتی برآمد . دختر بد خوی و ستیزه روی و نافرمان بود . زیان درازی كردن گرفت و عیش مرا منغص داشت .
زن بد در سرای مرد نكو هم در این عالم است برزخ او زینهار از این قرین بد ، زینهار و قنا ربنا عذاب النار باری ! زبان طعنت دراز كرده ، همی گفت :
تو آن نیستی كه پدر من از قید فرنگ باز خریده ؟
گفتم : بلی ، من آنم كه به ده دینار ، از قید فرنگم باز خرید و به صد دینار به دست تو گرفتار كرد .
منبع:vista.ir