امامزاده سید امیر احمد ( شاه چراغ )
- مجموعه: مکانهای زيارتي ايران و جهان
حرکت به سوی برادر
جناب سید امیر احمد معروف به شاه چراغ به اتفاق جناب سید امیر محمد عابد و جناب سید علاءالدینحسین، برادران معظم و جمع کثیری از برادرزادگان و بنی اعمام و اقارب و دوستان به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از حجاز به سمت طوس حرکت نمودند. در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند. می نویسند: به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود. خبر حرکت [سید امیر احمد و کاروان همراه] را به مأمون دادند. ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد. لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.
شایعه
حاکم شیراز مردی بود بسیار جدی و مقتدر. فوری با چهل هزار لشکر جرّار، در خان زنیان، در هشت فرسخی شیراز اردو زدند. همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید امیر احمد فرمودند: ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان حضرت رضا علیه السلام .
... صبح که قافله خواست حرکت نماید، احتیاطاً زنان را عقب قافله قرار دادند... لشکر قتلغ خان سر راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد. لشکر قتلغ خان در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند. لشکر شکست خورده، تدبیری اندیشیدند. بالای بلندی ها فریاد زدند: الان خبر رسید که ولیعهد [امام هشتم علیه السلام ] وفات کرد. این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست عنصر را تکان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سید امیر احمد، شبانه با اخوان و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند. جناب احمد فرمودند: چون دشمن در تعقیب است، خوب است با لباس مبدّل پراکنده شوید تا گرفتار نشوید. [سید امیر احمد] وقتی به شیراز وارد شدند، در منزل یکی از دوستان صمیمی اهل بیت طهارت در محل سر دزک [همین مکان که الآن بقعه و بارگاه آن حضرت است] پنهان و شب و روز را به عبادت می گذرانیدند.
شهادت
از طرف والی فارس بسیاری برای پیدا کردن امام زادگان معظم گماشتند تا بعد از یک سال جناب سید امیر احمد را یافتند. خبر به حکومت دادند. لشکر بسیاری برای دستگیری آن حضرت فرستادند. جناب احمد چنان دفاعی به کار برده و شجاعتی به خرج داده که هنوز بعد از هزار و صد سال اسباب عبرت و حیرت ارباب تاریخ می باشد.
عاقبت چون دیدند از عهده اش برنمی آیند، از طرفی خانه همسایه را سوراخ کرده وارد خانه شدند و در موقع استراحت، از پشت سر، شمشیری بر فرق نازنینش زدند و در همان حال جمعی مشغول خراب کردن خانه بودند. فلذا بدن مبارکش زیر توده های خاک پنهان شد.
پیدا شدن جسم مبارک شاه چراغ
[اوایل قرن هفتم هجری] از جمله وزراء و مقربان دربار اتابک مظفرالدین، امیر مقرب الدین مسعود بوده که میل بسیاری به عمران و آبادی داشت. فلذا امر کرد، تلّ زباله ای که وسط شهر شیراز را به صورت بدی در آورده بود بردارند و در آن محل عمارت بزرگی برپا کنند. روزی در اثنای کار، جسد تر و تازه مقتولی بدون تغییر و تبدّل با فرق شکافته، زیبا و وجیه، زیرآوار، قرار گرفته. خبر به وزارت خانه رسید. حسب الامر وزیر اعظم، جمعی به تفتیش قضیه آمدند و فقط اثری که در بدن آن مقتول جوان دیدند که معرف او شد، حلقه انگشتری بود که بر خاتمش نقش بود: «العزةُ لِلّه، احمد بن موسی»
منبع:hawzah.net