آخرین اخبار حوادث

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

آخرین وضعیت سیل در استان‌های کشور

- مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان با توجه به بارش‌های رگباری و بروز سیلاب و روان آب در بسیاری از مناطق استان از هرگونه…

رهایی از قصاص 20سال پس از جنایت



برادرزن و داماد 20سال قبل وقتی برای گفت‌وگو با خواستگار سمج دختر خانواده به سراغ او رفتند، وی را در یک درگیری به قتل رساندند و از آن زمان در زندان بودند تا اینکه اولیای دم تصمیم گرفتند از قصاص آنها بگذرند. 

به گزارش همشهری، ماجرای این جنایت به دوازدهم دی‌ماه سال‌80 برمی‌گردد. آن روز درگیری هولناکی در یکی از خیابان‌های تهران رقم خورد که در جریان آن مردی میانسال جانش را از دست داد.

 

وقتی مأموران پلیس به محل حادثه رسیدند، شاهدان گفتند که 2مرد جوان را دیده‌اند که با مقتول درگیر شده و پس از آنکه او بی‌حال روی زمین افتاد، فرار کردند.

 

در ادامه مشخص شد که مقتول به‌دلیل خفگی جانش را از دست داده است و تحقیقات کارآگاهان خیلی زود به شناسایی عاملان این جنایت منجر شد.

 

وساطت

یافته‌های کارآگاهان حکایت از این داشت که عاملان جنایت مردی جوان به نام امیر و دامادشان به نام منوچهر هستند و مقتول نیز خواستگار خواهر امیر بوده است.

 

امیر و منوچهر فراری شده بودند و مأموران در ادامه سراغ خواهر امیر رفتند.

 

او گفت: مقتول خواستگارم بود اما اختلاف سنی زیادی با من داشت و بزرگ‌‌تر از من بود. می‌دانستم به‌دلیل همین اختلاف سنی خانواده‌ام با این ازدواج مخالفت خواهند کرد. برای همین به او جواب رد دادم اما خواستگارم دست‌بردار نبود. او علاقه زیادی به من داشت و اصرار به ازدواج می‌کرد. وی ادامه داد: وقتی دیدم خواستگارم دست‌بردار نیست، از برادرم و شوهرخواهرم خواستم تا با او صحبت کنند. به آنها گفتم در این ماجرا وساطت و خواستگارم را راضی کنند که قید ازدواج با من را بزند و دست از سرم بردارد.

 

وی گفت: برادر و شوهرخواهرم روزحادثه به مقابل خانه خواستگارم رفتند که با او صحبت کنند اما نمی‌دانم چه شد که ماجرا به درگیری و قتل خواستگارم ختم شد.

 

ناخواسته قاتل شدیم

با دستور قاضی جنایی، دختر جوان به اتهام معاونت در قتل بازداشت شد و طولی نکشید که مأموران داماد و برادرزن را به اتهام مشارکت در قتل عمدی بازداشت کردند. امیر درباره جزئیات درگیری مرگبار گفت: وقتی خواهرم از من و دامادمان خواست وساطت کنیم و با خواستگارش حرف بزنیم، قبول کردیم. در آن زمان حتی یک درصد هم فکر نمی‌کردیم که پایان این وساطت، جنایت باشد. قرارمان این بود که به خواستگارش بگوییم ما مخالف این وصلت هستیم و او را راضی کنیم دست از سر خواهرم بردارد. به همین دلیل روز حادثه به مقابل خانه وی رفتیم. مرد میانسال وقتی صحبت‌های ما را شنید، شروع کرد به داد و فریاد کردن. من و شوهرخواهرم ترسیدیم که همسایه‌ها صدای او را بشنوند و با ما درگیر شوند. به همین دلیل با دستانمان دهان مرد میانسال را گرفتیم اما همین کار ما سبب شد که او دچار خفگی شده و جانش را از دست بدهد.

 

امیر ‌می‌گفت که او و دامادشان به خواسته خواهرش سراغ خواستگار سمج رفته بودند، در این شرایط آنها به همراه دختر جوان بازداشت و مدتی بعد در دادگاه پای میزمحاکمه رفتند.

قضات دادگاه پس از محاکمه متهمان، داماد و برادرزنش را به جرم مشارکت در قتل عمدی به قصاص و دختر جوان را به اتهام معاونت در قتل به 15سال زندان محکوم کردند. قضات دیوان‌عالی کشور نیز مهر تأیید بر این حکم زدند و پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد.

 

فرصت زندگی به 2مجرم

سال‌ها از زمان جنایت گذشته بود و در همه این مدت، قاتلان در زندان بودند اما به دلایل مختلفی ازجمله عدم‌حضور اولیای دم، اجرای حکم قصاص آنها به تعویق می‌افتاد و همین باعث شد که 20سال بلاتکلیف در زندان بمانند. در این شرایط بود که مسئولان اجرای احکام دادسرا برای گرفتن رضایت اولیای دم به تکاپو افتادند و جلسه صلح و سازش در شعبه سوم اجرای احکام برگزار شد تا اینکه سرانجام اولیای دم بعد از 20سال اعلام کردند که درصورت پرداخت 250میلیون تومان از سوی هر یک از قاتلان، از قصاص صرف‌نظر می‌کنند. آنها گفتند که برای آرامش روح مقتول قصد دارند از این پول در امور خیریه و کمک به نیازمندان استفاده کنند. با مطرح‌شدن این شرط و پذیرش آن از سوی قاتلان، آنها از چوبه دار فاصله گرفتند و فرصت زندگی یافتند. هم‌اکنون خانواده قاتلان در تکاپو هستند تا با کمک خیرین مبلغ 500میلیون تومان را فراهم کنند تا آنها بتوانند بعد از گذشت 20سال از زندان آزاد شوند.

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------