الگوی تمامعیارِ تحمل تنهایی برای خدا
- مجموعه: متفرقه دینی
حضرت مجتبی علیه السلام فرزند حقیقی جسم و جان پیامبر صلی الله علیه و آله میباشند که مطالعه گفتار و کردارشان درسآموز و شناختآور نسبت به قرآن و سنت پیامبرآور است. در اینجا به یکی از درسهای زندگی امام حسن علیه السلام اشاره میکنیم که عبارت است از تحمل آزار و تنهایی برای خدا. ما شیعیان جایگاه خاصی برای اهل بیت پیامبر علیهم السلام قائل هستیم.آنان برگزیدگان خدا و تداوم بخش راه جدشان هستند و چراغهای روشن راه خدا هستند. هرچه از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله برای ما مبهم باشد به کمک گفتهها و طرز زندگی آنها برایمان روشن میشود.
کلهم نور واحد
توجه به این نکته لازم است که بین اهل بیت علیهم السلام تمایزی از سبک رفتار وجود ندارد؛ به عبارت دیگر همگی نشاندهنده راه درست زندگی در دوره زمان زندگی خود بودهاند و آنچه وظیفه ماست شناخت ویژگیهای زندگی آنان است. منظور آن است که اگر امام حسن علیه السلام به جای امام حسین علیه السلام قرار میگرفت و با شرایط اجتماعی- سیاسی بعد از معاویه روبرو میشد، همانگونه قیام میکرد که سالار شهیدان قیام کردهاند.
به تعبیر شهید مطهری اگر انسان خوب توجه كند آن وقت مىفهمد كه به یك معنا مظلومیت امام حسن علیه السلام حتى از امام حسین علیه السلام بیشتر است. همان نشاط شهادتى كه در امام حسین علیه السلام هست در امام حسن علیه السلام هست ولى امام حسن علیه السلام در دورهاى قرار گرفته كه باید صبر و خوددارى كند تا موقع و وقت برسد و آن موقع و وقت، وقتى است كه ایشان از دنیا رفتهاند و نوبت به برادرشان اباعبداللَّه الحسین علیه السلام رسیده است. حضرت تمام اینها را با چه حلم و صبرى تحمل مىكند كه عجیب و فوقالعاده است! ( مجموعه آثار، ج27، ص659)
مصائبی تلخ تر از زهر
آن حضرت مورد تهمت دشمنان قرار میگرفت و حتی دوستان نیز به او زخم زبان میزدند. خطیب جمعه هر هفته به اطاعت از بخشنامه سراسری معاویه در حضور آن حضرت، پدر ایشان امام متقین علی علیه السلام را ناسزا و لعن مینمود. برای کسانی که روح بزرگ داشته باشند، این دردهای روحی آزار دهندهتر از دردهای جسمی است و با این مقایسه، مسموم شدن ایشان مصیبت کوچکی نسبت به این مصیبتها به حساب میآید. با این حال امام مجتبی علیه السلام همه این مصیبتها را تحمل نمود و الگویی برای حلم گردید.
روش صحیح الگوبرداری از امام
همه حقایق با همه درستیشان ممکن است به غلط فهمیده میشوند، به همین دلیل برای الگوبرداری از رفتار اهل بیت علیهم السلام آنچه لازم است، دقت و دغدغه برای فهم صحیح است. از خود آن حضرت سوال شد که حلم چیست؟ فرمودند آنکه خشم فروخورده شود و مهار نفس به دست باشد(ج1، ص225) خود آن حضرت چنان بود. در اینجا به ذکر چهار نکته مهم درباره تحمل مصیبتها برای خدا میپردازیم:
اول) تحمل سختیهای جسمی و روحی باید برای خدا باشد نه چیز دیگر
سختی کشیدن به خودی خود عقلا و شرعا امر پسندیدهای نیست. تنها تحمل آن سختیهایی پسندیده است که برای خدا باشد یعنی بجا باشد و با مبانی عقلی و شرعی جور در بیاید. سختیهایی که بر اثر ندانم کاریها و بیدقتیها و سهل انگاریها متحمل آن میشویم را نباید به حساب خدا بگذاریم.
الگو
دوم) حلم به معنای سکوت از بیان و پیگیری حق نیست
معاویه پس از آنکه هرگونه دغل بازی و نقض عهد و عوامفریبی و کارهای تبلیغاتی حکومت را به دست گرفت، روزی به تحریک اطرافیان خود امام حسن علیه السلام را به مجلسش دعوت کرد. آنان به نیت سرافکنده کردن آن از عیبجویی پدر ایشان امیرالمۆمنین علیه السلام هرچه در توان داشتند گفتند اما پاسخهایی از امام حسن علیه السلام شنیدند که جز خواری برای خودشان هیچ نداشت. نمونه دیگر زمانی است که معاویه از آن حضرت دعوت کرد که به منبر برود و وسط منبر هم سوالی مضحک از ایشان پرسید اما آن حضرت از فرصت کوتاه منبر به بهترین شکل بهره بردند به گونهای که بعد از آن معاویه به عمرو العاص که آن پیشنهاد را کرده بود گفت تو والله با این پیشنهادت تصمیم داشتی من را خوار کنی.
نمونههای دیگری از پاسخهای کوبنده امام در کتاب احتجاج به یادگار مانده است و نشاندهنده آن است که حلیم بودن به معنای سکوت نیست.
سوم) آنانکه بر اثر ضعفهای درونی چیزی به نام خشم در وجودشان پیدا نمیشود از گردونه پربرکت حلم خارج هستند
همانگونکه که در توضیح مطلب قبلی آمد، آن حضرت از نظر پاسخ زبانی هیچگونه کمبودی نداشتند؛ شجاعت جسمانی آن حضرت هم از همان دوران شرکت در جنگهای پدرشان علی مرتضی علیه السلام آشکار است. وقتی فردی با چنین توانمندی حضور داشته باشد، آن وقت حق داریم درباره حلم او سخن بگوییم.
از اینجا معلوم میشود که حلیم بودن دامنه محدودی دارد. عدهای از مردم که با همه در مسالمت به سر میبرند و گویا بدی هیچکسی آنها را نمیآزارد، حلیم نمیباشند. حلیم کسی است که خشمگین میشود و توانایی به کار بستن خشم خود را هم دارد اما بخاطر وظیفه ای که در قبال حقیقت بر دوش خود احساس میکند، سکوت کند.
چهارم) در حلم باید مهار نفس به دست باشد و هرگونه گزاف گویی و گزاف اندیشی مخالف با حلم است
چه بسیار از ما که سختیهایی را تحمل میکنیم اما آن را هضم نمیکنیم. به عبارت دیگر تنها فشار را بر دوش خود قبول میکنیم اما توجهی به حالت آرامش درونی خود نداریم، چرا که کمی بعد، کنترل زبان یا جسم خود را از دست میدهیم و اگر توانایی برخورد زبانی و یا جسمانی را پیدا نکنیم به سراغ فکرهای بیمبنا و گزاف اندیشی میرویم. حالات افسردگی، نشخوارهای ذهنی، تأسفها و تکرار خاطرات تلخ همه نشاندهنده آن است که اهل حلم نیستیم.
اضافه بر آن، حلیم کسی است که تحمل سختیها او را از فعالیتهای درست زندگی به گوشهنشینی نکشد، همچنانکه حضرت مجتبی علیه السلام بسیار فعالانه به وظایف عبادی خود میپرداختند. بارها با پای پیاده به حج مشرف شدند و مکرراّ در طول زندگی اموال خود را نصف میکردند و نصف را به فقرا میبخشیدند و حال عبادی ایشان فوق العاده بود یعنی حلم واقعی هرگز باعث افسردگی و بیحالی نمیشود.
برای آنانکه به کسب اخلاق محمدی مشتاقند
از اینجا معلوم میشود که باید مراقب حالات درونیمان باشیم و نباید هر سکوتی را به حساب حلم بگذاریم. حلیم شدن نیاز به خودشناسی دارد و نیز نیاز به تمرین دارد. از حضرت امیر علیه السلام کلامی به یادگار مانده است که نشان میدهد که از راه تمرین میتوانیم به حلم برسیم: اگر حلیم نیستی خود را در حالت شبیه حلم قرار بده زیرا کم پیش میآید که کسی خود را شبیه قومی کند اما سریعا یکی از آنان نگردد.(نهج البلاغه، کلمات قصار شماره 207)
منبع:tebyan.net