با دخالت های مادر زن در زندگی مان چه کنیم؟



دخالتهای بیجای مادر زن

بسیاری از دامادها با مشکل دخالت های مادرزن شان در زندگی مشترک مواجه هستند

 

مادر زن یکی از اعضای خانواده است که ممکن است نادانسته مشکلاتی برای داماد و دخترش به وجود آورد. بسیاری از دامادها با مشکل دخالت های مادرزن شان در زندگی مشترک مواجه هستند و نمی دانند چگونه باید آن را مدیریت کنند.
«پس دو چشم روشن صاحب‌نظر بهتر از صد مادر است و صد پدر!»
«مولانا»

بین ما ایرانیان رسم است كه می‌گویند معمولاً مادرزنها دامادشان را دوست دارند.
دلیل اول آن شاید این باشد كه هر مادری چون دختر خود را دوست دارد و به فكر تأمین سعادت اوست، در نتیجه بر این باور است كه دامادش می‌تواند به سعادت و خوشبختی آیندۀ دخترش جامۀ عمل بپوشاند؛ پس او را مثل پسر خودش دوست دارد! این دلیل درستی است و تا اینجای قضیه ممكن است كه اشكالی در كار به وجود نیاورد.


اما دلیل دوم، تضاد جنسی است كه مادرزن و داماد دارند؛ یعنی چون این دو شخصیت از دو جنس مخالفند، همین هم جنس نبودن آنها موجب می‌شود كه رابطه‌شان بهتر از رابطۀ مادرشوهر و عروس باشد. خب! این هم در جای خود می‌تواند قانع كننده باشد. لیكن كار از جایی عیب پیدا می‌كند كه مادرزن بخواهد به طور مستقیم، در كار دختر و دامادش دخالت كند؛ یعنی به قول اغلب دامادها، به او «چیز» یاد بدهد!

در خیلی از مشاوره‌هایم، بیشتر آقایان به این امر اعتراض داشتند آنها می‌گفتند، همسرم بدون اجازه مادرش حتی آب نمی‌خورد، و هر اتفاقی كه در خانۀ ما می‌افتد، بلافاصله مادر همسرم از آن مطلع است! متأسفانه، بخش اعظم این اعتراض‌ها هم صحیح است.

زیرا مادران فراوانی را دیده‌ام كه به دلیل شرایط روحی خاص خودشان، سعی كرده‌اند تا دخترانشان را به شدت، وابستۀ به خود نگهدارند! آنها اجازه نمی‌دهند كه دخترشان خود به اشتباهش پی برده و به تصحیح اعمالش بپردازد. این گونه مادرزنها نیاز شدیدی در خود احساس می‌كنند كه به خود ثابت نمایند دخترشان نیاز به كمك و راهنمایی آنها دارد!.

ضمناً اغلب مادرزن‌ها، ناخودآگاه نسبت به رابطۀ‌جدید بعد از ازدواج دختر و دامادشان به نوعی حسادت می‌ورزند؛ زیرا می‌بینند دختری كه سالها تحت اطاعت آنان بوده، اینك به یكباره به اطاعت مرد دیگری درآمده و به همسرش متكی شده است.


به خصوص مادرزنهایی كه رابطۀ خوبی با شوهرشان ندارند و با دختر تازه ازدواج كردۀ خویش قبلاً همدل و همراز بوده‌اند و به این وضع خو كرده بودند، حالا می‌بینند كه دخترشان به شخص دیگری تكیه كرده و او را رها ساخته است. بنابراین ناخودآگاه، احساس دلتنگی می‌كنند؛ در نتیجه به بهانه‌های مختلف، دایم سر از خانۀ داماد سر درمی‌آورند! از طرفی داماد هم كه از این نكتۀ ظریف غافل است، این حضورهای مكرر مادرزن را نوعی مزاحمت و دخالت تلقی می‌كند!

در همین جا به دامادهای محترم توصیه‌ای می‌كنم كه هیچ مادرزنی از روی عمد، قصد ویرانگی خانه و كاشانۀ دخترش را ندارد. بیشترین تلاش و انگیزۀ مادرزنها، خدمت به حسن روابط زن و مرد جوان است. او می‌خواهد كه در حل مشكلات، كمك حال شما باشد؛ لذا به نقش سنتی مادرزن كه همان دخالت به منظور سركشی است بی‌اعتنا باشید.

مشکل دخالت های مادرزن

مادر زن ممکن است نادانسته مشکلاتی برای داماد و دخترش به وجود آورد

 

گو اینكه سركشی با سرک كشی فرق می‌كند و هردو طرف، باید این دو را از هم تمیز دهند! گاهی همسر شما نیاز دارد كه با كسی درددل كند و حتی از حوادث خوب و خوشی كه بین شما و او اتفاق افتاده با كسی سخن بگوید. این شخص جز مادر دختر، كس دیگری نمی‌تواند باشد و اتفاقاً بهتر است كه كس دیگری نباشد. او حالا كه شوهر كرده و احتمالاً بچه‌ای هم به دنیا آورده، نیاز دارد تا به نوعی از فداكاریهای مادرش قدردانی كند. پس بین او و مادرش نایستید؛ یعنی بدون جهت و علت منطقی، مانع رفت و آمد سالم مادر و دختر نشوید.

تذكر این نكته به دختران جوانی كه بسیار به مادرشان وابسته‌اند لازم است : باید هرچه زودتر از درجۀ وابستگی خود نسبت به مادرتان بكاهید و سعی كنید آنچنان رابطۀ معقولی ایجاد كنید كه نه مادر شما برنجد و نه حضور دائمی و احتمالاً دخالتهای بیجایش موجب دلخوری همسرتان را فراهم آورد.


وقتی در این مورد با زنان جوان صحبت می‌كنم، می‌گویند ما نمی‌خواهیم كه مادرمان در كارهای ما دخالت كند ولی خجالت می‌كشیم كه مستقیماً این عمل را از آنان بخواهیم. آخر او سالها برای ما زحمت كشیده و حالا انتظار دارد كه حرفهایش را گوش كنیم، بنابراین نمی‌توانیم چشم در چشمش بیندازیم و به او بگوییم كه ما خودمان بلدیم همۀ كارهایمان را شخصاً انجام دهیم و نیازی به شما نداریم!


در جواب این خانمهای عزیز می‌گویم، اولاً شما همۀ كارها را به خوبی بلد نیستید و نیاز به راهنمایی آنها دارید؛ ثانیاً دخالت مستقیم، با راهنمایی فرق دارد. لازم نیست هر حرف و نصیحت مادرتان را با آب و تاب برای شوهرتان بازگو كنید، تا او از یك طرف دخالت مادرتان را احساس كند و از طرف دیگر شما را وابسته به او پندارد. از مجموع راهنمایی‌های مادرتان، آنچه كه به دردتان می‌خورد را به كار برید و در مقابل بقیۀ حرفهایش فقط گوش باشید!

دختر خانمی می‌گفت: « مادرم بدون جهت فكر می‌كند كه ما راحت زندگی نمی‌كنیم و خلاصه، راحت نیستیم. دائماً می‌گوید بیایید خانۀ ما؛ یا اصرار دارد كه برایمان غذا درست كند و بیاورد منزلمان. من دلم می‌خواهد كه خودم پخت و پز كنم و شوهر من دست پخت خودم را بخورد؛ در حالی كه مادرم می‌گوید تو بلد نیستی! این كار را بكن و آن كار را نكن! بالاخره باید خودم شروع كنم تا یاد بگیرم».


همین دختر خانم می‌گفت: «وقتی با پدر و مادرم به مسافرت می‌رویم، دائماً به ما می‌گویند كه چرا داخل جمع ما نمی‌شوید و خودتان دو نفری با هم هستید؟! اگر مادرم خوب دقت كند، متوجه می‌شود كه ما خودمان دلمان می‌خواهد كه تنها باشیم؛ ولی آنها فكر می‌كنند ما راحت نیستیم».
منبع:سیمرغ

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------