یاران به نصیحت آمدندی بر من ( احمد جام )
- مجموعه: شعر و ترانه
اشعار زیبا و خواندنی شیخ احمد جام
یاران به نصیحت آمدندی بر من
تابو که برون برند عشق از ســـــــرمن
چون روی ترا دید نصیحت گر من
صدگونه طواف کرد گرد ســـــــــــر من
مرغی است که هر دوکون یک دانه اوست
شمعی است که جبرئیل پروانه اوست
جز خالق ذوالجلال هر چیز کــــــــــه هست
خاشاک سر کوی در خـــــــــانه اوست
از جمله کارها که در مملکت اس
کاری نتوان گفت به از دهقنت است
پرسند اگر که دهنقنت چیست بگوی
دیوانگی و عاشقی و سلطنت است
مارا نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که در دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچه ها گل گردد
نی روید و نالهای زار آید ازو
رو بر سر سوزنی نهالی بنشان
تابیخ کند شاخ زند گرد جهان
گر نتوانی زکوی ماگیر کنار
بر هر برگی دوفیل رهوار بران
یارب بگشای بر من از توبه دری
بی منت خلق میرسان مــاحضری
این باقی عمر من چنان دار مرا
کز من نرسد به هیچ کس دردسری
در جنگ چو آهنیم و در صلح چو موم
بر دوست مبارکیم و بر دشمن شوم
تــامسجد نور و کوه بزد است منزل ما
شمشیر دوریه میزنیم تا بـــر در روم
پـــــــــوشید تنم جامه بدنامی را
نــوشید لبم جرعه ناکامی را
زلف و رخ مشکین تو آورد برون
از توبه هزار احمد جامی را
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته