شعرهای عاشورای حسینی
- مجموعه: شعر و ترانه
حسین جان
نبودی ببینی که زینب چه دیده
حسین جان
چه غمها که بر قلب عترت رسیده
حسین جان
ببین مادرت آمده قد خمیده
حسین جان حسین جان حسین جان
حسین جان
غم قلب زارم شده بی کرانه
حسین جان
مرا زد عدو بی حد و بی بهانه
حسین جان
چه گویم زِ کعب نِی و تازیانه
حسین جان حسین جان...
حسین جان
بمیرم که لب تشنه جانت فدا شد
حسین جان
تنت مقصد سرخ سر نیزه ها شد
حسین جان
بمیرم نفس میکشیدی سرِ تو جدا شد
حسین جان حسین جان حسین جان
حسین جان
حلالم کن ای نور چشمان زهرا
حسین جان
روم تا به کوفه به همراه اعدا
حسین جان
تنِ بی سرت مانده بر خاک صحرا
حسین جان حسین جان حسین جان...
شاعر: امیر عباسی
متن مداحی عاشورای حسینی
ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین
پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسین
هر طرف پرپر گلی از شاخه ای افتاده بود
و اندر آن گلشن، خزانِ لاله ها بود و حسین
داشت در آغوش گرمش آخرین سرباز را
زآن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسین
آخرین سرباز هم غلطید در خون گلو
بعد از آن گل، خیمه ها ماتم سرا بود و حسین
یک طرف جسم علم دار رشید کربلا
غرقه در خون، دستش از پیکر جدا بود و حسین
عون و جعفر، اکبر و اصغر به خون خود خضاب
کربلا چون لاله زاران با صفا بود وحسین
تیرباران شد تن سالار مظلومان «فراز»
هرطرف از شش جهت تیرِ بلا بود و حسین
شاعر:سیدتقی قریشی
امشب شهادت نامه ی عشاق، امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
امشب کنار یکدگر،بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا میشود
امشب بود برپا اگر، این خیمه ی ثاراللهی
فردا به دست دشمنان، برکنده از جا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان، زین دشت بر پا میشود
امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا میشود
امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها، گمگشته پیدا میشود
امشب رقیه حلقه ء زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا میشود
امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بی دست سقّا میشود
امشب که قاسم، زینت گلزار آل مصطفاست
فردا ز مرکب، سرنگون، این سرو رعنا میشود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها میشود
امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما میشود
امشب سر سِرّ خدا بر دامن زینب بود
فردا انیس خولی و دیر نصاری میشود
ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد "حسان"
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا میشود
شاعر: حسان چایچیان
اشعار عاشورا
من میان کوچه بودم روضه خوان در کربلا
بغض کرد و گفت مردم! شعله ها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
زد به سینه، چند یازهرای اشک آلود گفت
بعداز آن از چند و چون روضه ی مادر گذشت
روضه خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید
من همان جا ایستادم... شعله ها از در گذشت
من میان کوچه بودم روضه خوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضه ای دیگر گذشت
تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود
تیغ پشت تیغ از جسم علی اکبر گذشت
شعله بود و محسن شش ماهه و دیوار و در
تیری آمد از گلوی تشنه ی اصغر گذشت
میخ در بر سینه ی پرمهر مادر حمله کرد
آب دیگر از سر عباس آب آور گذشت
ریسمان بر گردن حبل المتین انداختند
قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت
ذکر حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد
ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت
درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست
تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت
من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت
روضه خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت
روضه ها اینجا گره می خورد، بابا رفته بود
هیچکس اما نمی داند چه بر دختر گذشت
شاعر: علی سلیمیان
السلام علی،عزیز الزَّهرا
شه عاشورا،حسین یا مولا
السلام علی،امیر دل ها
شفیع عقبا،حسین یا مولا
السلام علی،مسیح حیدر
ذبیح مادر،حسین یا مولا
السلام علی،شهید بی سر
غریب مادر،حسین یا مولا
شکرخدا به زیر پرچمت
به سینه میزنم برات حسین
آرزومه که اربعین برم
پای پیاده کربلات حسین
حسین یا مولا اباعبدالله
السلام علی،عزیزِ الله
مدد ثارالله،حسین یا مولا
السلام علی،حبیب دل ها
شه بی همتا،حسین یا مولا
السلام علی،شهید قرآن
امیر و سلطان،حسین یا مولا
السلام علی،قتیل العبر
بریده حنجر،حسین یا مولا
منتظرم محرمت بیاد
تا که بمیرم آقا از غمت
دل بیقرارم واسه دیدنه
ده شب اول محرمت
حسین یا مولا اباعبدالله
السلام علی،الحسین مظلوم
من الماء محروم،آه و واویلا
السلام علی،البدن الصلیب
یا شیب الخضیب،آه و واویلا
السلام علی،الحسین غریب
یا خدالتریب،آه و واویلا
السلام علی،القتیل العریان
ذبیح العطشان،آه و واویلا
با لب تشنه سر بریدنت
جلو چشای خواهرت حسین
با عصا میزدن به پیکرت
جلو چشای مادرت حسین
حسین یا مظلوم اباعبدالله
شاعر: امیرحسین سلطانی
اشعار عاشورای حسینی
ای کشتۀ صدپاره تن وایحسین وایحسین
آیا تویی حسین من؟ وایحسین وایحسین
حسین من! حسین من!
زخــم بـــدن، پیــرهنت غبـــار صحـــرا کفـنت
بــرهنه مــانده بـدنت چرا نداری سر به تن؟
حسین من! حسین من!
نیزه شکسته سایهات به سینهات جای سنان
بـا تـو چـه کـرده ساربان ای مـه صدپـاره بدن؟
حسین من! حسین من!
موی سفید و تن سیـه آمدهام به قتلگه
ز حنجـر بریده بـا خــواهر خـود حرف بزن
حسین من! حسین من!
همسفر شهید من! امیـد من! امید من!
سخـن بگـو سخن بگو، بگو دلم را نشکن
حسین من! حسین من!
مصحـف پـارهپـارهام! مــاه پـر از ستـارهام!
سنگ شده نثار تو به جای یاس و نسترن
حسین من! حسین من!
به قلب داغدیدهات جسم به خون تپیدهات
ز حنجــر بریـدهات بگــو سخـن بگــو سخـن
حسین من! حسین من!
شاعر:غلامرضا سازگار
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته