رباعیات زیبا و خواندنی رودکی



دیوان اشعار رودکی, اشعار رودکی سمرقندی

رباعیات رودکی

ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم رودکی سمرقندی از شاعران ایرانی دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری است.

ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم رودکی سمرقندی؛ زادهٔ اواسط قرن سوم هجری قمری ۲۴۴ قمری از شاعران ایرانی دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است. رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده است و به روایتی بعدها کور شد. او در روستایی به‌نام بَنُج رودک در ناحیهٔ رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد. رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند. وی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد، با این حال در سالهای پایانی عمر مورد بی‌مهری امرا قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری (۹۴۱ میلادی) درگذشت.

 

چون کار دلم ز زلف او ماند گره

بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره

امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!

کان هم شب وصل در گلو ماند گره

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

زلفت دیدم، سر از چمان پیچیده

وندر گل سرخ ارغوان پیچیده

در هر بندی هزار دل در بندش

در هر پیچی هزار جان پیچیده

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

چرخ کجه باز، تا نهان ساخت کجه

با نیک و بد دایره درباخت کجه

 هنگامهٔ شب گذشت و شد قصه تمام

طالع به کفم یکی نینداخت کجه

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

ای نالهٔ پیر خانقاه از غم تو

وی گریهٔ طفل بی گناه از غم تو

افغان خروس صبح گاه از غم تو

آه از غم تو! هزار آه ازغم تو!

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

یوسف رویی، کزو فغان کرد دلم

 چون دست زنان مصریان کرد دلم

ز آغاز به بوسه مهربان کرد دلم

امروز نشانهٔ غمان کرد دلم

 

دیوان اشعار رودکی, اشعار رودکی سمرقندی

شعرهای رودکی سمرقندی

 

واجب نبود به کس بر، افضال و کرم

واجب باشد هر آینه شکر نعم

تقصیر نکرد خواجه در ناواجب

من در واجب چگونه تقصیر کنم؟

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل

بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، که مراست کوه قافست، نه غم

این دل، که تراست، سنگ خاراست، نه دل

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

چون کشته ببینی‌ام، دو لب گشته فراز

از جان تهی این قالب فرسوده به آز

بر بالینم نشین و می‌گوی بناز:

کای من تو بکشته و پشیمان شده باز

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر

ترسنده ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر

دادمش دو بوسه، بر کجا؟ بر لب تر

لب بد؟ نه، چه بد؟ عقیق، چون بد؟ چو شکر

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

هان! تشنه جگر، مجوی زین باغ ثمر

 بیدستانیست این ریاض بدو در

بیهوده همان، که باغبانت به قفاست

چون خاک نشسته گیر و چون باد گذر

 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود

حال من از اقبال تو فرخنده شود

وز غیر تو هر جا سخن آید به میان

خاطر به هزار غم پراگنده شود

 

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------