سهراب سپهری-خانه ی دوست کجاست؟
- مجموعه: شعر و ترانه
شعر خانه دوست کجاست
درباره شعر خانه دوست کجاست؟
شعر کوتاه «نشانی» یا«شعر خانه دوست کجاست» در زمره ی معروف ترین سروده های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات می توان آن را در زمره ی شعرهای شاخص و خصیصه نمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر نخستین بار در سال 1346 در مجموعهای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که جلد هفتم از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پختهتری نوشت که هم بهلحاظ پیچیدگیِ اندیشههای مطرح شده در آنها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، در مقایسه با شعرهای اولیهی او (مثلاً در مجموعهی مرگ رنگ یا زندگی خوابها) در مرتبهای عالیتر قرار دارند.
لذا « نشانی» را باید حاصل مرحلهای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام شاعری صاحب سبک نائل شده بود. شعر « نشانی» از دو بند (stanza) تشکیل شده است. دو قسمتی بودن این شعر تناسب دارد با اینکه دو صدای جداگانه را در آن میشنویم: در بند نخست، صدای «سوار» را که نشانیِ خانهی دوست را میپرسد، و در بند دوم صدای «رهگذر» را که راه رسیدن به مقصد را میگوید.
همچنین طول هر یک از دو بند شعر، با تصور ما از پرسش و پاسخ همخوانی دارد: هر پرسشی به اقتضای اینکه طرح یک مسئله است کوتاه است، حال آنکه پاسخِ هر پرسشی قاعدتاً طولانی تر از خود پرسش است، چون پاسخ دهنده ناگزیر باید توضیح بدهد.
سطر اول و آخر شعر و نحوهی استفادهی شاعر از علائم سجاوندی، زمینهی مناسبی برای بحثِ بیشتر در خصوص این تنش فراهم میکند. سطر اول شعر با جملهای آغاز میشود («خانهی دوست كجاست؟») که عیناً در سطر آخر تکرار شده است، با این تفاوتِ کوچک اما مهم که در سطر آخر این جمله نه با علامت سؤال بلکه با یک نقطه تمام میشود («خانهی دوست كجاست.»). علامت سؤال نشانهی ابهام و نادانستگی است و نقطه نشانهی پایان جملهای خبری. پس می توان گفت آنچه در ابتدای شعر در پردهی ابهام است، در پایان شعر از ابهام در میآید. به عبارت دیگر، کل این شعر کوششی است برای رفع ابهام و نادانستگی.
خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثی كرد
رهگذر شاخه نوری كه به لب داشت
به تاريكی شن ها بخشيد و به انگشت
نشان داد سپيداری و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغی است كه از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
ميروی تا ته آن كوچه
كه از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهايی می پيچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاويد اساطير زمين می ماني
و تو را ترسی شفاف فرا می گيرد
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی:
كودكی می بينی
رفته از كاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست كجاست.
پاسخ خانم نیلوفر عاکفیان به شعر "خانه دوست کجاست؟" سهراب سپهری
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستانم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هر کسی می خواهد
داخل خانه پر مهر و صفا مان گردد
یک سبد بوی گل سرخ به ما هدیه کند
شرط وارد گشتن
شستشوی دلها
شرط آن
داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
به درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار ......
خانه دوستی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه دوست کجاست.
نیلوفر عاکفیان
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته