به 2 دليل بايد به آسمان نگاه کرد
- مجموعه: بیماری ها و راه درمان
اما اين کار چه اهميتي دارد و چرا بايد چنين کنيم؟ تصور ميکنم دست کم به دو دليل:
1) براي کاستن از استرسهاي موجود در زندگي بيرحم و پرسرعت روزانهمان.
تصور کنيد براي دقايقي هيچ کار خاصي براي انجام دادن نداريد و فقط ميخواهيد به کشف ظرافتهاي پنهان در يک پديده بپردازيد و چيزهايي را ببينيد که تاکنون نديدهايد و شايد در آينده هم ديگر نبينيد. احساس آرامش ميتواند يکي از نتايج اين کار باشد.
2) دليل دوم ديدن بخشي از وجود دروني خودمان است.
بله! آنچه ميبينيد بيارتباط با محتواي ذهن شما نيست، بهخصوص زماني که با تصويري مبهم و ناواضح روبهرو هستيم، بيشتر ممکن است براي کشف رمز آن، از محتواي نهاني ذهن خود مدد بگيريم؛ به اين ترتيب، راهي يافتهايد که بخشي از محتواي ناهشيار ذهنتان را روي دايره ميريزد؛ به عبارت ديگر: «آنچه خواهد دلت همان بيني!» البته بايد اعتراف کنم که تفسير کامل آنچه شما در تصوير ابرهاي آسمان ميبينيد به اين سادگي نيست و نياز به کار تخصصي دارد. به همين منظور، سالهاست که به کمک اين خاصيت، آزمونهاي روانشناختي خاصي طراحي شده است که براي پي بردن به مشکلات احتمالي افراد بهکار ميروند. ولي گاهي ميتوان کلياتي را از آنها برداشت کرد، بهخصوص هنگاميکه مطالب مشاهده شده آنقدر غيرمعمول است که تقريبا هيچ فرد ديگري از آن مطلب چنين برداشتي ندارد؛ مثلا فردي را تصور کنيد که همه چيز را به صورت اشکال تهديدکننده و متخاصم ميبيند، حتي چيزهايي که کوچکترين اثري از تهديد ندارند يا فرد ديگري که هرگونه شکلي را داراي محتواي جنسي يا تحريککننده ادراک ميکند؛ در حالي که کوچکترين شباهت معقول و مشهودي در آن نمونه با مسايل ياد شده وجود ندارد. احتمالا شما هم موافقايد که فرد اول دچار نوعي بدبيني است و فرد دوم نوعي اختلال يا عقده جنسي دارد. ولي بايد توجه داشت که صرفا با يک برداشت غيرمعمول نبايد به فردي برچسب بيماري زد. در صورتي که اين پديده در موقعيتهاي گوناگون تکرار شود و به ويژه اگر در زندگي روزمره فرد هم مؤثر باشد بايد به آن بهعنوان يک علامت توجه کرد؛ علامتي که «ممکن است» نشان از وجود يک بيماري داشته باشد.