آنچه ده نمکی در "فقر وفحشا" و "رسوایی" گفت !
- مجموعه: اخبار فرهنگی و هنری
- تاریخ انتشار : یکشنبه, 22 ارديبهشت 1392 16:06
آنچه ده نمکی در "فقر وفحشا" و "رسوایی" گفت !
توجه! توجه ! علامتي كه هم اكنون مي شنويد اعلام خطر يا وضعيت قرمز است. محل كار خود را ترك و به پناهگاه برويد . صداي آژير!
توجه! توجه ! علامتي كه هم اكنون مي شنويد اعلام خطر يا وضعيت قرمز است. محل كار خود را ترك و به پناهگاه برويد . صداي آژير!اين سرآغاز فيلم مستند داستاني «فقر و فحشا» ست. اثري كه به جرأت مي توان گفت با تمام آثار بعدي كارگردانش متفاوت است. چرا كه حتي بعد از سالها دوباره ديدن ، حرفي براي گفتن دارد و تمام تلاش كارگردانش مبني بر نشان دادن جزيي از واقعيات تلخ جامعه است و نه بر سر بالا رفتن و پايين آمدن فروش بليط گيشه ها!
مسعود ده نمكي از روزنامه نگاري و نويسندگي و نوشتن نقد شروع كرد و اثري به نام «فقر و فحشا» را به وجود آورد. «فقر و فحشا»يي كه سراسر از فقر مي گويد و فحشايي كه از پس اين فقر مي آيد.
شايد اينطور به نظر برسد كه «رسوايي» كه آخرين كار در حال حاضر اين كارگردان است لايه هايي از همان فقر و فحشاست. اما در باطن چه طور؟!در «فقر و فحشا» ي انتقادي ، ده نمكي به نشان دادن سر و وضع هاي نامناسب زنان و دختراني مي پردازد! افسانه «رسوايي» نيز چنين سر و وضعي دارد! اما آيا در واقعيت مي توان گفت كه جنس هر دوي اين نشان دادن ها يكي است؟!آيا غلظت آرايش و لباس هاي آنچناني و صد البته ايفاي نقش توسط يكي از سوپراستارهاي سينما كه هر چند در مراسم نشست مطبوعاتي اين فيلم به بهانه اي حاضر نشد و نامه اي خطاب به كارگردان نوشت ، از جنس همان دختران و زنان فقير ، خياباني ، گشنه و نيازمند «فقر و فحشا»ست؟!
آيا كارگردان مروري نداشت بر اثر ماندگار «فقر و فحشا»ي خود تا ببيند كه همين سينماها را به دليل نشان دادن سر و وضع هاي نامناسب و نشان دادن زندگي تجملاتي كه در اخراجيهاي 3 نيز به چشم مي خورد ، متهم دانستند؟! آيا كارگردان نمي توانست از همان دخترها و زناني كه به قول خودش محتاج نان شب هستند و تن به «خود فروشي» مي دهند براي ايفاي نقش در فيلمهايش استفاده كند؟! تا هم نان شب محتاجي را به او رسانده باشد هم ازين «فقر و فحشا» كاسته باشد. (شايد اين ايده آليست ترين انتظار از يك كارگردان باشد!) «نان به نرخ روز خورديد اي دريغ!»بي سر و صدا پخش شدن فيلم «فقر و فحشا» شايد يكي از عللي بود كه همه به سراغ يك فيلم مستند رفتند اما آيا قيل و قال بازيگر نقش روحاني در فيلم «رسوايي» آن هم در برنامه اي تلويزيوني كه مي گويد :همه اين حرف هايي كه منتقدان مي زنند به خاطر اين است كه عقده دارند به سينما بيايند.
منتقد بايد پنبه بزند و ... از جنس جذب مخاطب «فقر و فحشا»ست؟!در «فقر و فحشا» پيرزني كه به قول خودش هم مرد خانه است هم زن خانه ، شكلات مي فروشد تا 4 دخترش تن به «خودفروشي» ندهند ، مادري كليه اش را براي اجاره پيش خانه فروخته است ، مردي براي تهيه پول نان زن و بچه اش در خيابان ها با آكاردئون مي زند و مي خواند : يه دل ميگه برم برم.... ،صادرات غير نفتي كه براي شيوخ دبي انجام مي گيرد نشان داده مي شود و تمام اين ها از احتياج نان شب مي گويند اما واقعا اخراجي هاي 2 و 3 از جنس اين نان شب ها هستند؟
آيا اخراجي هاي 1 لزومي به ادامه دار شدن داشت؟ آيا واقعيت ها به نمايش گذاشته شده بود؟! من که دختر مردي هستم كه تمام سال هاي جنگ را در جبهه ها گذرانده و از تمام خاطرات جنگ و جبهه بارها و بارها شنيده ام ، چرا تا به اين حد احساس غريبي مي كنم با آدم هاي «اخراجي ها» ؟!«رسوايي» ده نمكي فيلمي با جذابيت هاي بسيار است. فيلمي جدي و ملودرام كه از خود ما انسان ها مي گويد كه هر كدام با رسوايي هاي شخصي خود روزگار مي گذرانيم اما منتظر فرصتي هستيم كه از ديگري و ديگراني نشانه هايي از رسوايي ببينيم و آنگاه ستارالعيوب بودن خداوند را كه در ذات ما به امانت گذاشته ، فراموش مي كنيم و چه كارها كه نمي كنيم.
هر چند جنس جانباز شيميايي كه در «فقر و فحشا» از تنهايي خود مي گويد از جنس تنهايي روحاني «رسوايي» ست در زماني كه مگسان دور شيريني او را ترك كرده بودند اما بايد گفت حتي موسيقي متن «فقر و فحشا» كه تنبك و آكاردئون و ني زدن مرداني به خاطر نان شب است ، حرفي براي گفتن دارد.
افسوس كه «فقر و فحشا» سيري نزولي را طي كرد و به «رسوايي» رسيد! «عليرضا عصار» در تيتراژ پاياني «فقر و فحشا» خواند :با خودم گفتم تو عاشق نيستي آگه از سرّ شقايق نيستي
سینماخبر