حال صنعت در نبود آب و برق چگونه است؟
- مجموعه: اخبار اقتصادی و بازرگانی
- تاریخ انتشار : شنبه, ۰۴ مرداد ۱۴۰۴ ۱۰:۳۲

روزنامه جهان صنعت نوشت: در سالهای اخیر، صنعت ایران بیش از هر زمان دیگری گرفتار قطعیهای مداوم برق، گاز و آب شده است. سرمایهگذارهای فراری، رکود بیسابقه، عقب ماندن از انرژیهای تجدیدپذیر، تکنولوژیهای نوین و نسل جوان بلاتکلیف، همه در سایه انحصار دولتی و سیاستهای پراکنده قرار گرفتهاند؛ معضلی که بر تولید، صادرات، اشتغال و نرخ سرمایهگذاری تاثیری عمیق گذاشته است به طوری که میتوان ریشه ناترازی انرژی را در سیاستگذاری دهههای گذشته، سوءمدیریت و فقدان یک نقشه راه جامع دانست. چالش فعلی در زمینه آب و برق، بیش از آنکه فقط ریشه در کمبود منابع یا فناوری داشته باشد، محصول ناترازی مزمن در مدیریت قلمداد میشود. سالها تصمیمگیریهای مقطعی، اولویت قرار دادن منافع کوتاهمدت، نبود شجاعت در اصلاحات ساختاری و ناکارآمدی نظام اداری، کشور را به نقطه فعلی رسانده است؛ نقطهای که حالا نبود تعادل مدیریتی، خود را در بحران انرژی نشان میدهد.
ریشه ناترازی
پیش از آنکه اثرات ناترازی انرژی بر توسعه صنعتی کشور را بررسی کنیم، بد نیست از خود بپرسیم تعریف «ناترازی» چیست؟ «توسعه» به چه معناست و «توسعه صنعتی» در ایران چطور تعبیر میشود؟ ناترازی یعنی نبود تعادل؛ وضعیتی که در آن منابع، نیازها و ظرفیتها با هم همخوانی ندارند و این ناهماهنگی منجر به اخلال و ناکارآمدی میشود و توسعه یعنی پیشرفت همهجانبه، نهفقط رشد عددی. مفهومی فراگیر که فراتر از رشد اقتصادی صرف، بر بهبود کیفیت زندگی، افزایش بهرهوری و توانمندسازی جامعه در ابعاد گوناگون تاکید دارد اما در ایران، توسعه صنعتی بیشتر یک شعار است تا واقعیت. کشوری که آن را «در حال توسعه» میپنداشتیم، حالا روزبهروز از رقبای همتراز در منطقه جا میماند. توسعه صنعتی در ایران معنای خود را در بحرانها و عقبماندگیها گم کرده و بیش از آنکه بیانگر یک واقعیت عینی باشد، بدل به شعاری تهی و بیمصداق شده است. در شرایط کنونی حتی نیاز شخصی خانوارهای ایرانی به انرژی به طور مطلوب پاسخ داده نمیشود، چه برسد به رویای دستیابی به توسعه صنعتی!
زخمها بر پیکره صنعت
ناترازی در حوزه انرژی و منابع آب، زمانی رخ میدهد که نیازهای صنعت به انرژی و آب به میزان کافی تامین نشود. به طور مشخص شاهد کمبود برق، گاز و حتی آب هستیم و دولت مجبور است منابع انرژی مورد نیاز صنایع را محدود یا قطع کند. عباس جبال بارزی، نایبرییس کمیسیون صنعت اتاق بازرگانی ایران در گفتوگویی اختصاصی با «جهانصنعت» ضمن اشاره به تاریخچه شکلگیری این بحران بیان کرد: مساله ناترازی طی چهار یا پنج سال اخیر نمود بیشتری یافته و هر سال نیز بدتر شده است، هرچند ریشه آن به سالهای گذشته و حتی مجلس پنجم یا ششم بازمیگردد؛ زمانی که بحث تثبیت قیمتهای انرژی مطرح شد و اجازه افزایش قیمت داده نشد. جبال بارزی این وضعیت را ناشی از سیاستهای ناکارآمد و حاکمیت انحصاری دولت و وزارت نیرو دانست و ادامه داد: با وجود بهبودهایی در صدور مجوزهای سرمایهگذاری انرژی، همچنان یک سیستم انحصاری وجود دارد که شبکه توزیع و تولید برق در کنترل دولت و وزارتخانه است و بودجه عمده نیز صرف پرداخت حقوق و دستمزدها میشود. مساله اصلی، نبود یک نقشه راه جامع در حوزه انرژی طی سالهای گذشته بوده است.
نایبرییس کمیسیون صنعت اتاق بازرگانی ایران با اشاره به تاثیرات مستقیم این بحران بر فعالیت صنعتی توضیح داد: گاهی یک بنگاه صنعتی باید ۲۴ساعته برق داشته باشد- چراکه بسیاری از این بنگاهها سه شیفت کار میکنند – اما اگر هفتهای دو تا سه روز برق آنها قطع شود، تولید متوقف میشود. برخی کارخانهها دارای خطوط تولید پیوسته هستند و امکان توقف و هر بار راهاندازی مجدد را ندارند. تعطیلی موقت عملا موجب افت تولید و درآمد، کاهش پرسنل و حتی زیاندهی بنگاه میشود، تا جایی که ادامه فعالیت اقتصادی توجیهپذیر نیست. وی شرکتهای بزرگ را تا حدی مقاوم دانست اما افزود: شرکتهای بزرگتر مانند فولاد مبارکه تا حدودی ظرفیت تابآوری دارند و به نحوی چرخ کار را میگردانند ولی بخشخصوصی واقعی به شدت آسیب میبیند. پیامدهای این وضعیت، به کاهش نیروی انسانی، زیاندهی و در نهایت تاثیر منفی بر رشد اقتصادی کشور ختم میشود.
سرمایهها هم مهاجرت میکنند!
در ادامه جبال بارزی درباره اثر ریسک بالای ناترازی انرژی بر روند سرمایهگذاری تصریح کرد: زمانی که امکان تامین انرژی وجود ندارد، طبیعتا سرمایهگذار به سراغ تولید نمیرود چرا که برق و گاز کافی در دسترس نیست، البته عوامل دیگری نیز دخیل هستند. وی تشریح کرد: در چنین شرایطی، سرمایهگذار ممکن است سرمایه خود را به فعالیتهای غیرمولد داخلی برده که منجر به تورم میشود یا آن را به خارج از کشور منتقل کند. همچنین برخی سرمایهها نیز به سمت فعالیتهای کوتاهمدت و زودبازده هدایت میشوند که حلقه ارزش آنچنانی ندارد، مثل صنعت ساختمان که پس از بحران جنگ ۱۲روزه، چشمانداز روشنی هم ندارند.
نایبرییس کمیسیون صنعت اتاق بازرگانی ایران همچنین درباره فضای پرریسک پساجنگ هشدار داد: پس از جنگ، در کشور حالتی از رکود و بیثباتی حاکم شده که بسیاری از فعالان اقتصادی نمیدانند چه آیندهای در انتظارشان است. آیا این آتشبس پایدار باقی میماند و مذاکرات ما با اروپاییها و آمریکا به نتیجه میرسد یا خیر؟ وی افزود: برای سرمایهگذاری در تولید، نخستین مساله، حل بحران فعلی و ایجاد ثبات است تا فعالان صنعت و تولید بتوانند برای آینده برنامهریزی کند. دولت باید از تصدیگری فاصله گرفته و نقش نظارتی و تسهیلگری ایفا کند تا سرمایهگذاری در همه بخشها شکل بگیرد و فضای کسبوکار بهبود یابد.
تجدیدپذیرها قربانی فرصتسوزی شدند
جبال بارزی درباره شکست سرمایهگذاری جدی در انرژیهای تجدیدپذیر و اثرات آن بر صنعت توضیح داد: سرمایهگذاری در این حوزه باید از گذشته انجام میشد ولی ما همواره به صورت سعی و خطا عمل کردهایم. نرخ خرید پایین انرژی تجدیدپذیر در بازارها، توجیه اقتصادی آن را از بین برد. اگرچه تا حدی اصلاحاتی صورت گرفت اما با جهش نرخ ارز در سال۹۷ و گرانی تجهیزات، عملا اجرای پروژهها دشوار شد.
وی ادامه داد: به دلیل ثبات نداشتن نرخها و سختگیری در صدور مجوزها و محدودیتهای بانکی، سرمایهگذاریها پاسخگوی تقاضا نبوده است. امروز حداقل حدود ۳۰هزار مگاوات کسری انرژی وجود دارد و سالی ۲۰درصد هم به تقاضا اضافه میشود.
جبال بارزی حجم سرمایهگذاری فعلی را ناکافی دانست و بیان کرد: میزان سرمایهگذاری فعلی نیز نهایتا چهار تا پنج هزار مگاوات بوده که فاصله زیادی با نیاز واقعی دارد و کشور در این مسیر به شدت عقب مانده است. نیاز بود تا متولیان این صنعت، نقشه راه مشخص کنند که در کدام مناطق باید نیروگاههای خورشیدی احداث شود اما این روند با کندی، محدودیتهای مجوز و موانع اتصال به شبکه مواجه است. وی تلاش اخیر را ناکافی ارزیابی کرد و افزود: اخیرا با تلاشهایی در بخشخصوصی و خرید تجهیزات از چین صورت گرفته ولی روند بسیار کند و غیرکارآمد است. در حال حاضر دولت برای تامین ۱۰هزار مگاوات تجهیزات خریداری کرده و مابقی به دست خصوصی سپرده شده.
چه خبر از نسل جوان؟
شوق نسل جوان برای تولید، در هیاهوی موانع گم شده است. چطور میتوان از یک جوان انتظار داشت در تولید سرمایهگذاری کند، وقتی افق روشنی پیشرویش نیست؟ امید به توسعه در میان جوانان رنگ باخته چراکه با این حجم از چالشها، نه جراتی برایشان جهت ورود به عرصه تولید باقی مانده، نه انزوای سیاسی فضایی برای سرمایهگذاری سالم و پایدار باقی گذاشته و نتیجه همین است: خاموشی تدریجی انگیزه و خلاقیت نسلی که باید پیشران صنعت و اقتصاد باشد؛ نسلی که سرمایه اصلی هر کشور است اما به جای پویایی مجبور است روزها در تاریکی و گرما، قطعی برق را تحمل کند، ثانیهها را شماره بزند و نظارهگر کمرنگ شدن آرزوهایش باشد!
در اینباره عباس جبالبارزی بر ضرورت فراهمآوردن فضای مناسب برای کارآفرینان جدید تاکید کرد: فضای کسبوکار باید سرمایهگذاریپذیر و مساعد باشد. متاسفانه پیچیدگی دریافت مجوزها، مشکلات تامین انرژی، ابهام در تسهیلات بانکی و عدم شفافیت در فرآیندها از اصلیترین موانع است.
وی در ادامه بهبود رتبه کسبوکار و اتصال به اقتصاد جهانی را الزامی دانست و ادامه داد: شاخصهای فضای کسبوکار توسط بانک جهانی تعریف شده و اگر ایران بتواند رتبه کسبوکار خود را مانند ترکیه یا امارات بهبود دهد، قطعا کارآفرینان و سرمایهگذاران بیشتری جذب میشوند و با فراهم شدن فضای مساعد، نبوغ و سرمایه وارد چرخه تولید میشود.
اگر امید احیای صنعت ایران را هنوز زنده میخواهیم، باید بپذیریم مسیر فعلی با آزمون وخطا، بیبرنامگی و چشمپوشی از واقعیتهای جهانی، سرنوشتی جز بن بست ندارد. برای عبور از بنبست ناترازی انرژی و بازگرداندن نفس به تولید ملی، چارهای جز تدوین نقشه راه شفاف و مدیریت کارآمد نداریم. گشودن اقتصاد به روی بخشخصوصی، استفاده از انرژیهای جدید و تکنولوژیهای نوین و نیز حمایت واقعی از کارآفرینان جوان، قدمهایی ابتدایی در بهتر شدن حال صنعت ایران است چراکه توسعه صنعتی نه در شعار بلکه در عمل و تحولی ساختاری معنا پیدا میکند؛ وگرنه این پرسش تلخ همچنان بیپاسخ میماند: صنعتی که نه انرژی دارد، نه سرمایه و نه امید، چگونه باید زنده بماند؟