زندگینامه جرارد سکتو: پدر هنر مدرن آفریقای جنوبی و صدای مقاومت در آپارتاید
- مجموعه: هنر و هنرمند
داستان جرارد سکتو: تبعید، موسیقی جاز و نقاشیهای ماندگار
او علاوه بر نقاشی، نوازنده جاز و آهنگساز بود و سالهای تبعید را در پاریس گذراند.
در این مقاله از بیتوته به بررسی زندگینامه و میراث این هنرمند پیشگام میپردازیم.
زندگینامه جرارد سکتو
جرارد سکتو (Gerard Sekoto)، متولد ۹ دسامبر ۱۹۱۳ و درگذشته ۲۰ مارس ۱۹۹۳، یکی از برجستهترین هنرمندان و موسیقیدانان آفریقای جنوبی است که به عنوان پدر هنر مدرن آفریقای جنوبی شناخته میشود. او پیشگام هنر شهری سیاهپوستان و رئالیسم اجتماعی بود و آثارش ترکیبی خلاقانه از فرهنگ آفریقایی و سبکهای اروپایی مدرن را به نمایش میگذارد. سکتو در دوران آپارتاید، که تبعیض نژادی بر زندگی سیاهپوستان سایه افکنده بود، با نقاشیهایش سختیهای زندگی شهری، شادیهای روزمره و مبارزه برای هویت را ثبت کرد. علاوه بر نقاشی، او نوازنده جاز و آهنگساز نیز بود و تبعید خودخواستهاش به پاریس، او را به نمادی از مقاومت هنری تبدیل کرد.
تولد و کودکی
جرارد سکتو در ۹ دسامبر ۱۹۱۳ در ایستگاه مسیون لوتری بوتشابلو (Botshabelo)، نزدیک میدلبرگ در شرق ترانسوال (اکنون استان مپومالانگا)، به دنیا آمد. پدرش، آندریاس سکتو، کشیش و مبلغان برجسته مسیحی بود و مادرش خانهدار. خانواده سکتو به واندرهوک (Wonderhoek) نقل مکان کردند، جایی که پدرش کلیسایی تأسیس کرد. از کودکی، جرارد با هارمونیوم خانوادگی موسیقی مینواخت و با گچ، کاغذ و مداد رنگی نقاشی میکشید. این دوران، الهامبخش اولیه آثارش شد، جایی که صحنههای خانوادگی و بازدیدکنندگان را با رنگهای زنده به تصویر میکشید. کودکی او در محیطی مذهبی و فرهنگی غنی گذشت، اما سایه نژادپرستی جامعه آفریقای جنوبی بر زندگیاش سنگینی میکرد.
آموزش و آغاز حرفه هنری
سکتو در کالج آموزشی دیوسزی در پیترزبرگ (پولوکوانه کنونی) تحصیل کرد و در آنجا با کلاسهای طراحی آشنا شد. او با مجسمهساز ارنست مانکوبا (Ernest Mancoba) دوستی کرد که او را به پیگیری حرفه هنری تشویق نمود. پس از فارغالتحصیلی به عنوان معلم، چهار سال در مدرسه متوسطه خایسو تدریس کرد. در سال ۱۹۳۸، با کسب جایزه دوم در مسابقه هنری مِی استر بدفورد (May Esther Bedford) سازمانیافته توسط دانشگاه فورت هِر (اولین جایزه به جورج پمبا رسید)، جرارد تصمیم گرفت حرفه معلمی را رها کند. در همان سال، در سن ۲۵ سالگی، به ژوهانسبورگ نقل مکان کرد و در محله سوفیاتاون (Sophiatown) ساکن شد، جایی که زندگی شهری سیاهپوستان را به عنوان سوژه اصلی آثارش انتخاب کرد. او آثارش را از دیگران پنهان میکرد و تنها با دوستان نزدیک مانند لوییس مَکِنا و نیمرود ندهبهله به اشتراک میگذاشت.
سبک هنری و تأثیرات
سبک سکتو رئالیسم اجتماعی بود که بر شرایط جامعهشناختی زندگی شهری سیاهپوستان تمرکز داشت. او تحت تأثیر مانکوبا و هنرمندان اروپایی مانند ون گوگ و مونه قرار گرفت، اما هویت آفریقایی را با رنگهای زنده، حرکات پویا و ترکیببندیهای جسورانه ادغام کرد. آثار اولیهاش با آبرنگ و گواش، صحنههای روزمره مانند کارگران مهاجر، کودکان بازیکننده و فقر در میان فراوانی را نشان میداد. سکتو از سبکهای تجویزی در مدرسه گریس دیو (Grace Dieu) دوری میکرد و ترجیح میداد نقاشی و طراحی را بر اساس مشاهده واقعیت پیش ببرد. این سبک، او را به پیشگام هنر سیاهپوستان شهری تبدیل کرد و سختیهای آپارتاید را بدون خشونت مستقیم، اما با عمق احساسی ثبت نمود.
آثار کلیدی و نمایشگاهها
اولین نمایشگاه انفرادی سکتو در سال ۱۹۳۹ برگزار شد و در سال ۱۹۴۰، گالری هنری ژوهانسبورگ یکی از آثارش را خرید – اولین اثر یک هنرمند سیاهپوست در مجموعه موزه. آثار برجسته شامل:
۱۹۳۹: "Poverty in the midst of Plenty" (آبرنگ و پاستل)، "Interior Sophiatown".
۱۹۴۰: "Migrant Workers" (گواش).
۱۹۴۲: "Interior with Woman" (روغن روی بوم)، "Three Women".
۱۹۴۴: "Prison Yard".
۱۹۴۵: "The Wine Drinker"، "Children Playing".
۱۹۴۷: "Mine Boy" (روغن روی تخته بوم)، "Self-Portrait".
۱۹۵۹: "Mother and Child".
۱۹۶۰: "Profile"، "Blue Head" (گواش) – الهامگرفته از کشتار شارپویل.
۱۹۷۸: "Homage to Steve Biko" (روغن روی بوم)، که مادر بیکو را در مرکز با چشمان پایینافتاده و پرتره بیکو و پلیس را نشان میدهد.
آثارش در گالریهای ژوهانسبورگ، پرتوریا، گالری ملی آفریقای جنوبی و موزه هنر فیلادلفیا نگهداری میشود. نمایشگاههای بینالمللی در پاریس، استکهلم، ونیز، واشنگتن دیسی، سنگال و آفریقای جنوبی برگزار شد. نمایشگاه retrospective در موزه هنر ویتز (Wits Art Museum) در ۲۰۱۳، زندگی کامل او را به نمایش گذاشت.
حرفه موسیقی
سکتو نه تنها نقاش، بلکه موسیقیدان ماهری بود. او پیانو مینواخت و آوازهای جاز، اسپیریچوالهای نیگرو و ترانههای محبوب را اجرا میکرد. پس از جنگ جهانی دوم، در کلوپ شبانه ل’اکل دو ژاکوب (l'Echelle de Jacob) در پاریس، برای تأمین هزینه زندگی و تحصیل هنری، موسیقی مینواخت. او ۲۹ آهنگ (۱۹۵۶–۱۹۶۰) آهنگسازی کرد که توسط Les Editions Musicales منتشر شد و تنهایی تبعید را بازتاب میداد. رکوردهایی از اجراهایش ضبط شد و در کافهها و کلوپهای جاز پاریس نواخت. موسیقی، راهی برای بیان احساسات عمیق و حفظ ارتباط با ریشههای آفریقاییاش بود.
تبعید در پاریس و چالشها
در سال ۱۹۴۷، به دلیل فشارهای آپارتاید، سکتو تبعید خودخواسته به پاریس را انتخاب کرد. سالهای اولیه سخت بود: بیپولی، بیخانمانی و اجراهای موسیقی در بارها. نمایشگاههای انفرادی ناموفق در ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ منجر به افسردگی، الکلیسم و بستری در آسایشگاه روانی شد. با این حال، او صحنههای خیابانی پاریس، کافهها و کلوپهای جاز را نقاشی کرد. در ۱۹۶۶، برای یک سال به سنگال سفر کرد و در جشنواره اول هنرهای نیگرو در داکار شرکت نمود، که خلاقیتش را احیا کرد و نقاشیهایی از رقصهای سنتی ولف با ضربههای تند و برنده کشید. او هرگز به آفریقای جنوبی بازنگشت و تنها با عکسهای سیاهوسفید از خود در حال نواختن گیتار یا پیانو، خاطرات را زنده نگه داشت.
زندگی بعدی، میراث و تأثیر
سکتو تا پایان عمر در پاریس ماند و در مصاحبهها، خود را عاشق زندگی توصیف میکرد. شریک زندگیاش، مارت هِنِربِرت (Marthe Hennerbert)، پس از ۳۰ سال در ۱۹۸۲ درگذشت و او را دوباره به افسردگی کشاند. دوران پیش از تبعید (مانند نقاشیهای ایستوود، پرتوریا، ۱۹۴۵) به عنوان "سالهای طلایی" شناخته میشود. میراث او در معرفی موقعیتهای انسانی سیاهپوستان شهری به هنر آفریقای جنوبی است. آثارش سختیهای آپارتاید را ثبت کرد و لذتهای ساده زندگی را برجسته نمود، در برابر پروپاگاندای دولتی که سیاهپوستان را حیوانمانند نشان میداد. فاندیشن جرارد سکتو آثار و میراث او را حفظ میکند و او الهامبخش نسلهای بعدی هنرمندان آفریقایی شد.
مرگ
جرارد سکتو در ۲۰ مارس ۱۹۹۳، در سن ۷۹ سالگی، در یک خانه سالمندان برای هنرمندان خارج از پاریس، به تنهایی درگذشت. او هرگز به وطنش بازنگشت، اما آثار و موسیقیاش همچنان زنده است و در نمایشگاههای جهانی به نمایش گذاشته میشود.
نتیجهگیری
جرارد سکتو نه تنها یک هنرمند، بلکه صدای مقاومت و هویت آفریقایی در برابر سرکوب بود. آثارش، که از زندگی روزمره تا مبارزه سیاسی را دربرمیگیرد، پلی بین سنت و مدرنیته است. امروز، او به عنوان پیشگامی که هنر را ابزاری برای تغییر اجتماعی کرد، گرامی داشته میشود و فاندیشنش به حفظ میراثش میپردازد. سکتو به ما میآموزد که هنر، حتی در تبعید، میتواند ریشهها را زنده نگه دارد و آینده را روشن کند.
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته














