زندگینامه ویلیام فالکنر نویسنده معروف
- مجموعه: هنر و هنرمند
ویلیام فالکنر یکی از بزرگترین و پر آوازه ترین نویسندگانی است که امریکا به خود دیده است. نویسنده ای که با قلم بینظیرش همواره حماسه انسانهای معمولی ولی شگفت انگیز امریکا را روایت می کند.او همزمان صاحب حماسه هومر،شیوایی تولستوی و قدرت هوگو است تا با حماسه ای چون خشم و هیاهو که هر کس آن را می نوشت و دیگر هیچ نمی نوشت بیگمان یک نویسنده برتر بود اما او آثار بسیاری با همان قدرت پدید آورده است.
ویلیام فالکنر
«خشم و هیاهو»ی ویلیام فاکنر را بهسختی میتوان تا انتها خواند و بهدشواری میتوان داستانش را تمام و کمال فهمید اما این رمان پررمز و راز ویژگیهای منحصربهفردی دارد که آن را در کنار شاهکارهای ادبیات جهان قرار میدهد. اما این ویژگیها کدامند؟ «ویلیام فاکنر» در سال ۱۹۳۳ بر خشم و هیاهو مقدمهای افزود اما فاکنر در نخستین عبارت این مقدمه، که میتوانید آن را همراه با متن اصلی کتاب به زبان انگلیسی بخوانید، مینویسد: «این کتاب را نوشتم و یاد گرفتم که چطور کتاب بخوانم.»
شاید مهمترین ویژگی رمان «خشم و هیاهو» در همین عبارت کوتاه فاکنر نهفته باشد، اینکه با این رمان میتوان یاد گرفت که چطور کتاب خواند. فاکنر در ادامهی این مقدمه توضیح میدهد که پیش از این نیز در بهکار بردن کلمات و «زبان» و بهتبع آن نزدیکی به آن دو محتاط بوده است، همچون احتیاط یک مقالهنویس در بهکارگیری کلمات، اما با نوشتن «خشم و هیاهو» یاد گرفته که در نزدیکی به زبان و کلمه احترام یا پروای خاصی را هم داشته باشد، مثل ترس همراه با لذت نزدیک شدن به دینامیت یا پروا و احتیاط نزدیکی با یک دختر [و یا یک پسر].
«خشم و هیاهو» کارکردهای تازهای از رمان و رمانخوانی را به خواننده معرفی میکند. به آدم یاد میدهد که رمان، روایت، دیالوگ و شخصیتها میتوانند کارکردها و ویژگیهایی فرای تعاریف معمول خود داشته باشند و فاکنر در این رمان این ویژگیهای تازه را بهکار بسته است و آن را به خواننده معرفی میکند. در عین حال، «خشم و هیاهو» اوج سبکیاست که در ادبیات امروز به «سبک فاکنر» معروف است. همان سبکی که فاکنر بعد از «خشم و هیاهو» نیز آن را در رمانهایی چون کتاب خواندنی «گور به گور» [با ترجمهی خوب نجف دریابندری] و «حریم» و «آبشالوم، آبشالوم!» بهکار گرفت اما بعدها خود اعتراف کرد که هیچگاه همچون نوشتن «خشم و هیاهو» در بهکارگیری این سبک ارضا نشده است.
ویلیام فاکنر در «خشم و هیاهو» داستان زوال زندگی «کامپسون» را از سال ۱۸۹۸ تا سال ۱۹۲۸ نشان میدهد و از این بابت رمان فاکنر شباهتهایی با رمان خواندنی «بودنبروکها»ی توماس مان دارد و البته با روایتهایی کاملا متفاوت.
او مخالف سرسخت برده داری بود و از آنها که هنوز از سیاهان به عنوان برده استفاده می کردند، سخت خشمگین بود و از سیاهانی که هنوز تن به برده شدن می دادند سخت آزرده دل بود. این گونه تفکر و آزادمنشی و مخالفت با هرگونه تبعیض در اکثر آثار او قابل لمس است.
در «اورلئان» با نویسندگانی آشنا شد که بعدها نقش مهمی در زندگی او داشتند. یکی از نویسندگان، بانویی بود به نام «اندرسون» که در زندگی فالکنر نقش به سزائی را ایفا کرد. فالکنر بعد از آشنایی با این بانوی نویسنده اولین رمان خود به نام «مزد سرباز» را منتشر کرد.
فالکنر اندیشه ازدواج با خانم اندرسون را درسر می پروراند . اما اندرسون با وکیلی که از نظر مالی و مقام موقعیتی به مراتب موفق تر از فالکنر داشت ازدواج کرد . این حادثه تأثیر عمیقی بر روحیه حساس و شاعرانه فالکنر گذاشت و دل شکسته ی او را با رویدادهای «جهان بودن» هم سو ساخت.
سرگذشت پربار فالکنر مانند رمان ها و اشعارش، سرشار از زیر و بم ها و کش و قوس های زندگیست.
فالکنر چون «دس پاسوس» و «همینگوی» اولین کتاب خود را در سال 1926 با نوشتن داستان جنگی «مزد سرباز» که قهرمان آن سربازی است که مجروح و بدبین و ناراضی به وطن برمی گردد و در اطراف خود جز خودپرستی نمی بیند شروع کرد. او داستان «خشم و هیاهو» را در سال 1929 نوشت که سرگذشت تأثر انگیز خانواده ای را شرح داده است، این کتاب نام فالکنر را بلند آوازه ساخت.
داستان دیگر این نویسنده که نام آن «سارتوری» است نیز در 1929 منتشرشد. در این داستان موضوعی مورد بحث قرار گرفته است که بعداً اساس فکر و نوشته های این نویسنده شد و آن ترسیم جنوب آمریکا یعنی قسمت «می سی سی پی» و جنگ های انفصال است. بر اثر این جنگ ها به عقیده نویسنده ، نسل مردان شریف قدیمی منقرض شده و دسیسه کاران و اشخاص متقلب و حیله گر به روی کار می آیند. داستان «معبد» را فالکنر در سال 1931 منتشر کرد که از خشن ترین و زننده ترین داستان های وی است. این کتاب خواننده زیاد داشته است و «آندره مالرو» نویسنده ی شهیر فرانسه بر ترجمه فرانسه آن مقدمه ای نوشته و « ژان پل سارتر» نیز مقالاتی درباره آن نگاشته است.
فالکنر در سال 1927 داستان «پشه ها» را منتشر کرد که مورد توجه فراوان واقع شد. وی در سال 1931 کتاب «این اعداد سیزده» را نیز به رشته تحریر کشید. در سال 1933 وی مجموعه اشعارش را به نام «شاخه های سبز» منتشر کرد و در 1935 کتاب «برج» را منتشر نمود. در سال 1939 کتاب «نخل های جنگلی» وی با استقبال عمومی روبرو گشت. کتاب های «هملت» در 1940 و «مزاحم دربار» در 1948 نام وی را در ردیف نویسندگان بزرگ معاصر آمریکا قرار داد. فالکنردر سال 1951 «مجموعه داستان های کوتاه» و در 1953«گل سفید» و در 1954 «یک افسانه» را به رشته تحریر کشید و در 1955 «جنگل های بزرگ» و «عمو ویلی» را منتشر کرد.
آنچه در آثار این نویسنده جلب توجه می کند نخست بدبینی شدید اوست. دیگر از خصوصیات نویسندگی او تشریح و نقاشی مناظر کشتن و قطع اعضاء و نظایر این هاست. از مشخصات دیگر این نویسنده شیوه ی خاص او در توجه به زمان است که خواننده را معمولاً گیج و گمراه می کند. تقریباً هیچگاه نویسنده، داستانی را مرتب و به تدریج از ابتدا تا انتها شرح نمی دهد، بلکه اغلب از آخر مطلب شروع می کند.
این نویسنده، خواننده را در مقابل اجزای پراکنده موضوع و مسئله ای می گذارد که تعبیر و حل آن فقط پس از صحبت ها و مکالماتی که قطع شده و دوباره شروع می شود، میسر می گردد. «فالکنر» در سال 1943 به اخذ جایزه ادبی نوبل نایل آمد و در سال 1954 جایزه «پولیتزر Pulitzer» را دریافت نمود. وی نویسنده ای است که به تدریج در آمریکا کسب شهرت نموده است. آثار این نویسنده هنوز هم در این کشور خواننده کثیر و فروش زیاد ندارد، برعکس در فرانسه طبقه روشنفکر ارزش فوق العاده ای برای او قائلند.
ویلیام فاکنر (به انگلیسی: William Faulkner) (۱۸۹۷ - ۱۹۶۲) رماننویس آمریکایی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بود.
زندگینامه
او در سال ۱۸۹۷ میلادی در نیو آلبانی میسیسیپی به دنیا آمد و در ۶ ژوئیه ۱۹۶۲، سه هفته بعد از آنکه از اسب افتاد، بر اثر سکته قلبی در آکسفورد میسیسیپی در گذشت.
در ۱۹۰۲ خانوادهاش به آکسفورد، مرکز دانشگاهی میسیسیپی، نقل مکان کرد. به دلیل وزن کم و قد کوتاه در ارتش ایالات متحده پذیرفته نشد ولی به عنوان دانشجوی دانشگاه افسری در یگان پرواز سلطنتی در تورنتوی کانادا نام نویسی کرد و در ۲ دسامبر ۱۹۱۸ به عنوان افتخاری ستوان دومی نایل شد.
وارد دانشگاه می سیسی پی شد و در سال ۱۹۲۴ از دانشگاه انصراف داد و در ۱۹۲۵ همراه با دوستش با یک کشتی باربری به ایتالیا رفت و از آنجا پای پیاده رهسپار آلمان و فرانسه شد.
در ژوئن ۱۹۲۹ با استل اولدم ازدواج کرد. سفرهایی به هالیوود و نیویورک داشت و درین فاصله چندین فیلمنامه و نمایشنامه نوشت.
مطالعات در مورد فاکنر در ۱۹۴۶ به صورت جدی توسط ملکم کاوی آغاز شد. در ۱۹۵۰ جایزه نوبل ادبیات به او داده شد و خطابهٔ مشهور خود را در آنجا خواند. بعدآ نیز جایزه پولیتزر را برای کتاب شهر در سال ۱۹۵۷ دریافت نمود.
آثار و رمان ها
مواجب بخور و نمیر (۱۹۲۶)
پشهها (۱۹۲۷)
سارتوریس (۱۹۲۹)
خشم و هیاهو (۱۹۲۹)
گوربهگور (۱۹۳۰)
حریم (۱۹۳۱)
روشنایی ماه اوت (۱۹۳۲)
دو دکل (۱۹۳۵)
ابشالوم، ابشالوم! (۱۹۳۶)
شکستناپذیر (۱۹۳۸)
نخلهای وحشی (۱۹۳۹)
دهکده (۱۹۴۰)
برخیز ای موسی (۱۹۴۲)
مزاحم در خاک (۱۹۴۸)
مرثیه برای راهب (۱۹۵۱)
حکایت (۱۹۵۴)
شهر (۱۹۵۷)
عمارت (۱۹۵۷)
چپاولگران (۱۹۶۲)
آثار ترجمه شده به زبان فارسی
گوربهگور. ترجمهٔ نجف دریابندری.
ابشالوم، ابشالوم!. ترجمهٔ صالح حسینی.
برخیز ای موسی. ترجمهٔ صالح حسینی .
حریم. ترجمهٔ فرهاد غبرایی.
خشم و هیاهو. ترجمهٔ صالح حسینی.
داستانهای یوکناپاتافا. ترجمهٔ عبدالله توکل، رضا سیدحسینی.
یک گل سرخ برای امیلی. ترجمهٔ نجف دریابندری.
نخلهای وحشی. ترجمهٔ تورج یاراحمدی .
تسخیر ناپذیر. ترجمهٔ پرویز داریوش .
منبع:اوکانر، ویلیامون. ویلیام فاکنر. ترجمهٔ مهدی غبرایی. انتشارات کهکشان.1377