سلطان محمود و لرز سرما
- مجموعه: شهر حکایت
سلطان محمود و لرز سرما
سلطان محمود در زمستانی سخت به تلخک گفت که با این جامه یک لا در این سرما چه می کنی که من با این همه جامه می لرزم؟
گفت: ای پادشاه تو نیز مانند من کن تا نلرزی.
گفت: مگر تو چه کرده ای؟
گفت: هر چه جامه داشتم همه را در بر کرده ام.