تازه های تقویم تاریخ

داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

تقویم تاریخ - 13 تیر

489پیش ازمیلاد:4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني…

تقویم تاریخ -14 آبان



1055م:طغرل سلجوقي که بسياري از نقاط ايران را در اشغال خود داشت پنجم نوامبر سال 1054 ميلادي به نجات خليفه عباسي از دست شيعيان و استقرار مجدد حاكميت اهل تسنن، اعلام كرد كه عازم بغداد مي شود. طولي نكشيد كه طغرل با سپاهي گران روانه بغداد شد و اوايل سال 1055 ميلادي اين شهر را تصرف كرد و از آن پس به نام خليفه كه در دست او آلتي بيش نبود زمام امور قلمرو عباسيان را به دست گرفت و خود را حامي خليفه اعلام داشت و قدرت را در بغداد به سني ها باز گردانيد يعني درست عكس كاري كه دهها سال پيش از او، ديلميان ايراني (شيعه مذهب) كرده و قدرت را در دست شيعيان قرار داده بودند. قدرت حكومتي در عراق كه اين كشور در نيمه اول قرن بيستم به دست انگليسي ها ساخته شد و بعدا با قيام شيعيان (به رهبري آيت الله شيرازي) استقلال يافت، پس از اشغال نظامي آن توسط آمريكا و انجام انتخابات عمومي عمدتا به شيعيان منتقل شده و درگيري شيعه و سني را يك بار ديگر شدت داده است. پس از سلطه سلجوقيان بر بغداد، بعدا هم چندبار اين شهر (درزمان صفويه و افشاريه) به دست ايران و شيعه افتاده بود. جنوب شيعه نشين بين النهرين (عراق امروز) تا دوران زنديه (كريم خان) وابسته به ايران بود.

 

1914م:پنجم نوامبر 1914 (14 آبان 1293) شوراي وزيران دولت وقت ايران كه براي بررسي چگونگي مقابله با نقض بي طرفي كشور از سوي دول متخاصم تشكيل جلسه داده بود به بن بست رسيد؛ زيرا كه نظاميان وطن به دليل ضعف تجهيزات و آموزش، و نداشتن آمادگي و حتي آذوقه قادر به دفاع از بي طرفي كشور نبودند. بيشتر سربازان براي امرار معاش خود كه دولت موظف به تامين آن بود، درمنازل تهران به كارهايي ازجمله آب حوض كشي و نوکري مشغول بودند!. دولت در آن شرايط مي توانست تنها روي نيروي ژاندارم حساب كند كه اين نيرو هم فاقد اسلحه سنگين (توپ) بود و نمي توانست از عهده واحدهاي تجاوزگر كه وارد ايران شده بودند برآيد.


1979م:پنجم نوامبر 1979 نماينده پانصد دانشجو كه عنوان «دانشجويان پيرو خط امام» بر خود گذارده بودند در دومين روز تصرف سفارت آمريكا در تهران (14 آبان 1358) اعلام داشتند كه كاركنان سفارت را تا استرداد شاه آزاد نخواهند كرد و اضافه كردند كه در ساختمان سفارت اسنادي را در رابطه با حوادث كردستان و خوزستان و اسامي برخي از جاسوسان و وابستگان به آمريكا را به دست آورده اند كه آنها را كتاب خواهند كرد.

آخر وقت همين روز اعلام شد كه مهدي بازرگان پس از 268 روز حكومت، كناره گيري دولت خود را تسليم كرده است و دليل آن، رويدادهاي اخير (از جمله تصرف سفارت آمريكا) و نيز انتقاد افراد و گروهها به ويژه اعتراض اين گروهها به ملاقات او در خارج از كشور با برژينسكي مشاور امور امنيت ملي رئيس جمهوري آمريكا بوده است. بازرگان كه از همكاران دكتر مصدق و از موسسان نهضت آزادي بود، نخستين دولت نظام جمهوري اسلامي را تحت نام «دولت موقت» تشكيل داده بود. كميته هاي انقلاب و دسته هاي مختلف با اعمال خود مانع از اداره كامل امور توسط دولت او بودند و دولت بازرگان در طول زمامداري توان اجراي نظامات دولتي را نداشت.

مورخان گروگان بودن 52 آمريكايي به مدت 444 روز را يك تحقير و شكست سياسي براي دولت آمريكا، ضعف دولت كارتر (كم تجربگي او) و درگيري برزينسكي مشاور ويژه وي با سايروس ونس وزير امور خارجه وقت نوشته و افزوده اند كه كارتر توجه بيشتري به برزينسكي (با اين كه متولد آمريكا نبود) داشت و برزينسكي با برخي مقامات تهران يك كانال مذاكراتي جداگانه داشت كه كارتر هم از آن بي خبر بود و همين تعدد كانال باعث شد كه كاخ سفيد نتواند براي رهايي گروگانها اقدام قاطع و موثر بعمل آورد و ادامه اين وضعيت باعث شكست كارتر در انتخابات بعدي شد و .... ونس در آوريل 1980 به علت مداخلات برزينسكي در وظايف او (در ظاهر به خاطر شكست ماموريت كماندوها در صحراي طبس) كناره گيري کرد.

شاه كه به بيماري سرطان دچار بود در پي فشار و اصرار هنري كيسينجر، ديويد راكفلر، جان مك كلوي و گردانندگان گروه مالي «چيس» اجازه ورود به آمريكا را از كارتر گرفته بود كه ورود او، دردسري طولاني براي دولت كارتر فراهم ساخت كه به روي كار آمدن مجدد حزب جمهوريخواه انجاميد.

 

مهدي بازرگان

 

1357ش:از 14 آبان 1357 (پنجم نوامبر 1978) تا شانزدهم ديماه اين سال، ايران فاقد روزنامه بود. در اين مدت دو سه نشريه کوچک (داراي تحريريه دو - سه نفري) وابسته به دولت چند شماره منتشر کردند که آنها هم مجبور به قطع انتشار شدند.

در پي يك رشته تظاهرات گسترده كه در چند نطقه از جمله دانشگاه تهران به تيراندازي ماموران و قتل شماري از تظاهركنندگان منجر شده بود، روز 13 آبان محمدعلي سفري دبير وقت سنديكاي روزنامه نگاران ايران تصميم هيات مديره سنديكا دائر بر اعتصاب عمومي جرايد را اعلام داشت و اين اعتصاب62 روز ادامه يافت و مي توان گفت که ايران تا 16 دي ماه كه دولت نظامي ازهاري كنار رفت فاقد روزنامه بود. در تاريخ عمومي مطبوعات (تاريخ جهاني رسانه ها)، از اين اعتصاب به عنوان طولاني ترين و موثرترين اعتصاب اهل قلم در طول تاريخ 350 ساله روزنامه نگاري ياد شده است. سفري پس از مصادره روزنامه اطلاعات (در تابستان سال 1378) كه در آنجا كار مي كرد به کار وكالت قضايي پرداخت و در دهه 1370 دچار مرگ ناگهاني شد.

 

تظاهرات نزديك دانشگاه تهران

 

2004م:در فصل انتخابات آمريكا، به ويژه در سالهايي كه جمهوريخواهان مورد بحث باشند رسانه ها براي روش شدن مخاطبان، به تعريف «كنسرواتيسم» مي پردازند .

كنسرواتيسم (اصطلاحا محافظه كاري) در هر جامعه تعريف خاص خود را دارد و به سبب تفاوت مفهوم ، تعبير و تعريف آن در جوامع مختلف؛ يافتن يك تعريف واحد براي آن دشوار است.

در كشورهاي با تاريخي كهن و غني به ناسيوناليستها، در جوامع سوسياليستي به معتقدان انعطاف ناپذيري اصول سوسياليسم و دولتي بودن امور، در كشورهاي سلطنتي به هواداران قدرت داشتن پادشاه «كنسرواتيست»، و در ممالك با نظام ديني به حاميان رعايت دقيق اصول و دستورهاي دين اطلاق مي شود.

كنسرواتيسم در هرشكل خود عقيده به لايتغير ماندن اصول و قوانين اساسي دارد و با اصلاح پي در پي اصول آن مخالفت و حتي مبارزه مي كند و آن را منشاء بي ثباتي، تزلزل، فساد اداري و هرگونه سوء استفاده وبسط تباهي ها و نتيجتا تضعيف هماهنگي جامعه مي داند و به اين ترتيب با ليبراليسم عملا مخالفت مي كند، و در سياست و روابط اجتماعي با آن در تضاد و خصومت دائمي بوده است. تا دهه ششم قرن 20 شنيدن واژه كنسرواتيست، در ذهن فردي، را تداعي مي كرد كه پايبند به اخلاقيات و وفادار به فرهنگ ملي و سنت ها باشد .

در آمريكا، كنسرواتيسم فلسفه اي است كه از محدود كردن اختيارات داخلي دولت مركزي و دادن اين اختيارات به ايالات و شهرها و نيز كاپيتاليسم و اتكاي فرد به خودش، نه جامعه ( دولت ) براي تامين رفاه جانبداري مي كند و به كارآيي اين فرضيه ها كه توسعه موسسات دولتي و مالكيت دولت بر وسائل توليد و دولتي شدن امور تامين رفاه مردم باعث حل مسائل اجتماعي ــ اقتصادي مي شود عميقا ترديد دارد و با آن در تضاد و معارضه است.

اعتماد و اعتقاد شديد كنسرواتيسم آمريكا به كاپيتاليسم مورد انتقاد جوامع با نظامهاي ديگر است. كنسرواتيسم آمريكا مي گويد كه اگر براي همه مردم فرصت برابر و آزادي تصميم و عمل وجود داشته باشد مي توانند بدون اتكاء به كمك دولت باعث ترقي و رفاه خود شوند و در نتيجه نيازي به تامين آن از سوي دولت نيست. اين روش از آزادي عمل فرد (استقلال فردي) حمايت مي كند و به دور از ايده آليسم و اتيوپيا سازي (ايجاد مدينه فاضله) و اميد هاي روشنفكرانه است و آنها را رد مي كند.

در آمريكا حزب جمهوريخواه خود را پاسدار كنسرواتيسم اين كشور يعني هواداري از استقلال فرد و گسترش جهاني اقتصاد بازار آزاد (كاپيتاليسم) و به علاوه مسيحيت مي داند. به نظر مي رسد كه كنسرواتيست هاي آمريكايي از آغاز دهه 1980 (دوران حکومت رونالد ريگان) كار صدور فلسفه و روش خود را به ميان ملل ديگر شدت داده اند كه عملا جهشي براي كنترل نسبي بر امور جهان است و اين جهش در چهار سال اول قرن 21 شتاب بيشتري توام با بي باكي به خود گرفته بود. نمونه آن اشغال نظامي بدون دليل عراق، ماندن در افغانستان، گسترش ناتو در قلمرو سابق پيمان ورشو و كشورهاي بالتيك شوروي منحله، ديكته گويي و عدم تحمل نظر و انتقاد هاي ديگران بوده است. در انتخابات دوم نوامبر2004 اكثريت آمريكايياني كه در انتخابات شركت كرده بودند ( 59 ميليون نفر در برابر 55 ميليون راي ليبرالها) ، بدون توجه به مشكلاتي كه اين روش به وجود آورده و مخالفتهاي داخلي و خارجي، به ادامه آن راي دادند و تاييدش كردند. كنسرواتيسم آمريكا به برخي آزادي ها روي خوش نشان نمي دهد از جمله كورتاژ و ازدواج همجنسها.

در دو سال پس از انتخابات سال 2004 تشديد حوادث عراق، سوء استفاده هاي مالي به مناسبت آن، آشگار شدن ضعف اخلاقي برخي از روحانيون مسيحي هوادار حزب جمهوريخواه، گسترش فاصله کم درآمدها و ثروتمندان، بازي با بهاي نفت و افزايش درآمد شرکتهاي نفتي، استفاده سياسي از مسئله تروريسم، و اشتباهات سياسي کاخ سفيد باعث رويگردان شدن بسياري از آمريکاييان از محافظه کاران شده است که انتخابات هفتم نوامبر 2006 آن را منعکس خواهد ساخت.

 

1909م:«جيمز رستونJames Reston» سردبير اجرايي وقت نيويورك تايمز كه روزگاري سران كشورها در نوبت قرار مي گرفتند تا وي با آنان مصاحبه كند سوم نوامبر (روزي چون ديروز) در سال 1909 به دنيا آمد، 86 سال عمر كرد و 63 سال خبر و مقاله نوشت. رستون كار روزنامه نگاري را از «ديلي نيوز» آغاز كرد، سپس خبرنگار اسوشيتدپرس شد و از اينجا به نيويورك تايمز رفت و دهها سال يعني تا پايان عمر در آنجا نوشت. رستون در اسكاتلند به دنيا آمده و به آمريكا مهاجرت كرده بود و چون به زادگاهش علاقه داشت «سكاتي» را نام خودماني خود (نيك نيم) انتخاب كرده بود و دوستان و همكارانش او را «سكاتي» خطاب مي كردند. وي در زمينه روزنامه نگاري كتاب هاي متعدد نوشت از جمله « توپخانه اي به نام روزنامه»، «ضرب الاجل = دد لاين»، «چه كسي در روزنامه نگاري موفق مي شود» و «ستايل در روزنامه نگاري». رستون نوشته است كه دهها سال تحت فشار «دد لاين (آخرين لحظه)» نوشت و دچار استرس و عوارض ناشي از آن نشد زيرا كه عاشق روزنامه نگاري بود و عاشق در برابر سختي ها، جور و جفا مقاوم تر و پابرجاتر و آسيب ناپذيرتر مي شود. در جاي ديگر نوشته است: روزنامه نگار واقعي فردي است كه اجازه ندهد آن چه را از خبر و نظر كه ارزش دانستن دارد از دست برود، بايد در ميان جامعه بگردد و خبر و نظر بيابد و منعكس كند تا مسائل و اصحاب نظر شناخته شوند. بنابراين، اين روزنامه نگار است كه افراد را به جامعه معرفي و بزرگ مي كند تا اگر شايستگي داشته باشند دولتمرد و سياستمدار شوند و مديريت هاي جامعه را به دست گيرند و در اين راه، روزنامه نگار نبايد تبعيض قائل شود و غرض ورزي كند كه تبعيض و غرض ورزي كار روزنامه نگار حرفه اي نيست. روزنامه نگار بمانند شمع است كه مي سوزد و در طول عمر خود راه ديگران را روشن مي سازد و تاريكي را مانع مي شود، و به همين دليل بايد همگان را دوست داشته باشد و كينه به دل نگيرد، بي طرف و دوست و دلسوز باشد، از صحنه (درون جامعه) خارج نشود و موازنه را در نوشتن از دست ندهد و متعادل باشد. يك روزنامه نگار در ربع قرن دوم عمر قلمزني خود بايد برپايه تجربه و معلوماتش، مقاله هم بنويسد و مقالات او بايد طوري نوشته شوند كه در سراسر جهان مخاطب داشته باشند. بايد توجه كند كه مقاله را عمدتا براي مطالعه دولتمردان و سياستمداران و مديران مي نويسد و آنان تا مطئمن نباشند كه درسي فرا مي گيرند و مطلبي از درون مقاله به دست مي آورند آن را نمي خوانند. بنابراين، مقاله را به خاطر نويسنده اش و معلومات و شخصيت او مي خوانند.

روزنامه نگار نبايد از فرد و يا ضديت ها و زخم زبان ها برنجد، هدف او مردم هستند كه برايشان تلاش مي كند تا زندگاني بهتري داشته باشند و روشن و گوش بزنگ باشند، بنابراين بايد به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح با يك نهيب از ميدان به در نرود كه به نظر او (رستون) پشت كردن به مردم و محروم ساختن آنان است. مردم بايد روزنامه نگار خود را به چشم وكيل مدافع و سرباز وطن (هر دو) ببينند و به او اتكاء كنند. روزنامه نگار خوب فردي است كه مي داند شمع وجود او دير و ياز زود پايان خواهد يافت لذا بايد تا روشن است و روشني مي دهد به ايجاد شمع جانشين همت بگمارد و تا مي تواند روزنامه نگار تازه به وجود آورد و به جامعه معرفي كند. روزنامه نگار بايد طوري رفتار كند كه در هر جامعه، مورد احترام هر دسته و جناح باشد. مانعي ندارد كه اگر روزگاري يك دولتمرد نظر مشورتي او را بخواهد وي را بي پاسخ بگذارد. بنا براين بايد اوقات فراغت خود را به مطالعه بپردازد تا گنجينه معلومات باشد و اين معلومات را بتواند منتقل كند و هر كتابي را كه مي خواند و هر تازه اي كه را ياد مي گيرد بداند كه براي مخاطبانش است و لذا تا آخرين روز عمر بايد به جامعه فايده برساند تا مردم مرگ او را از صميم قلب يك ضايعه بدانند و از رفتنش قلبا متاسف باشند و كتاب خاطراتش را در قفسه كتابخانه خود قرار دهند.

 

James Reston


1337ش:امروز زادروز عليرضا ملكيان روزنامه نگار معاصر ايران است كه 14 آبان 1337 (پنجم نوامبر 1958) به دنيا آمده است. ملكيان كه بيش از يك ربع قرن تجربه روزنامه نگاري دارد سردبيري برخي از روزنامه هاي تهران را پشت سر گذاشته و سالها عضو شوراي سردبيري روزنامه كيهان و عملا سردبير اين روزنامه بود. وي در سال 1384 به دليل تبحر در امور رسانه ها و بي نظري در كار خود به سمت معاونت پارلماني وزارت ارشاد منصوب شد. معاون پارلماني در عرف بين المللي معاونت اول محسوب مي شود. ملکيان بعدا معاون مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد شد و تا آبان 1388 (نوامبر 2009) در اين سمت بود.

ملكيان كه يك روزنامه نگار حرفه اي وطن است نه تنها در انتخاب و تنظيم مطالب مهارت فراهم دارد بلكه يك مقاله نگار ممتاز است. بررسي حرفه اي سرمقاله هايي كه نوشته است نشان مي دهد كه ملكيان در نگارش مقاله اصول علمي مقاله نويسي را دقيقا بكار مي برد، و با آوردن شواهد از رويدادهاي گذشته (تاريخ) نظر خود را به اثبات مي رساند. او در هر چهار روش مقاله نگاري تازه مهارت ويژه دارد و از اين لحاظ، مي توان گفت که در مطبوعات معاصر مردي است بي جانشين. ملكيان در عين حال شخصيتي است معنوي، و بدور از دنياي ماديگران بسر مي برد، مردي است فروتن كه وسواسانه اخلاقيات را رعايت مي كند و عميقا وطندوست است.

 

ملکيان


2003م:«هربرت موشل» بنيادگذار نخستين خبرگزاري اعلان مطبوعاتي( خبرپولي ) 4 نوامبر 2003 در 84 سالگي در گذشت . خبرگزاري او كه سال 1954 تاسيس شده است در ‎آغاز كار « پي آر نيوز واير » نام داشت كه به «يونايتد بيزنس ميديا» تغيير نام داده است. اين خبرگزاري اخبار خام موسسات تجاري و حتي سازمانهاي دولتي را دريافت و به صورت خبر تنظيم و در اختيار رسانه ها مي گذارد و نرخ درج و پخش آن طبق ضابطه اي مشخص است و رسانه در صورت چاپ و يا بخش خبر ، وجه را دريافت مي دارند. گاهي اهميت اين خبرهاي پولي براي مردم بيشتر از ساير اخبار است. خبرگزاري موشل از همان آغاز فعاليت مجهز به دستگاههاي الكترونيك اطلاع رساني بود و رسانه ها به همان سان گزارشهاي تبليغي اين خبرگزاري را دريافت مي دارند كه گزارش هاي خبرگزاري هاي عمومي را.

 

هربرت موشل

 

1793م:در مطالب چهارم نوامبر درباره بانو «المپ دو گوژ = دوگوژه» نويسنده انقلابي فرانسوي که سوم نوامبر سال 1793 و در زمان اقتدار روبسپير و انقلابيون راديکال در دادگاه انقلاب، عنصري خطرناك تشخيص داده شده و در ملاء عام با گيوتين گردن زده شده بود اشاره آمد و اينک شرح بيشتري درباره او که هنگام اعدام 45 ساله بود:

بانو اولمپ با نوشتن چند داستان و نمايشنامه كمك بسيار به آماده ساختن مردم فرانسه براي انقلاب كرده بود از جمله نمايشنامه «بردگي»، «زندان زن و مرد»، «زندگي دو دشمن در زير يك سقف» و ... كه دو نمايشنامه اخير الذكر برضد ممنوعيت طلاق ميان كاتوليكها بود. وي بود كه در آستانه انقلاب شعارهاي آتشين و برانگيزاننده مي نوشت و به صورت شبنامه توزيع مي كرد كه بر نقاط پر رفت و آمد نصب مي شدند. انقلابيون فرانسوي بيشتر شعار هاي خود را از ميان همين جملات شعرگونه او بيرون كشيده بودند. اين بانوي انقلابي پس از پيروزي هاي اوليه انقلاب، همچنين كمك كرده بود تا دسته هاي مسلح زنان براي پاسداري از انقلاب تشكيل شود. او پس از برچيده شدن زنان مسلح از خيابانها به دستور راديكالها، دست به مبارزه تازه اي زد و از حقوق سياسي زنان (از جمله راي دادن و به مقام اداري رسيدن) به دفاع برخاست و سپس با اعدام افراد در پي محاكمات كوتاه مخالفت كرد و آن را تهي ساختن فرانسه از اتباعش خواند و اعلام داشت كه اين عمل نوعي ضديت با اراده ملي است كه اكثريت فرانسويان مايلند به جاي اعدام، مخالفاني كه به راه انقلاب باز نگردند تبعيد و خنثي شوند.

شوراي انقلاب سه بار به او اخطار داده بود كه ساكت شود و براي مدتي به زادگاه خود در جنوب فرانسه برود كه نپذيرفته بود و پاسخ داده بود كه به اصول انقلاب همچنان وفادار است و اگر ضديتي تصور مي رود با روش هاي تازه و از جمله اعدامها، خشونت هاي غير ضروري و وارد آوردن اتهامات سياسي بي اساس به اين و آن است. شورا تحت فشار روبسپير سرانجام دستگيري و محاكمه وي را تصويب كرد و چند روز پس از اعدام 21 تن از ميانه روهاي انقلاب باهم، بانو اولمپ نيز گردن زده شد. وي در دادگاه انقلاب و پاي گيوتين نيز از شعار دادن بر ضد روش راديكالها دست برنداشته و خواهان بازگشت به اصول انقلاب شده بود. اعدام بانو «اولمپ دو گوژه» فرانسويان را از انقلاب دلسرد كرد و ....

 

اولمپ دو گوژه


1897م:تسلط بر ملل ديگر كه همچنان ادامه دارد، در طول تاريخ و در هر مقطع به مقتضاي زمان شكل خاصي داشته است. در زمان اقتدار روم به يك صورت و پس از كشف راههاي دريايي توسط اروپاييان به صورتي ديگر بود. در قرن 19 چهره ديگر داشت و در سده 20 و دهه اول قرن 21 تغيير چهره داد. به يك نمونه از اين سلطه گري در قرن 19 به مناسبت سالگرد آن اشاره مي شود:

دولت آلمان كه در صدد ايجاد يگ پايگاه دريايي در خاك چين بود كه قدرتهاي بزرگ با سوء استفاده از ضعف بنيه دفاعي اين كشور و نداشتن اسلحه پيشرفته سرگرم قطعه ــ قطعه كردنش بودند پنجم نوامبرسال 1897 ميلادي قتل دو «مروّج» آلماني مذهب كاتوليك را در چين بهانه قرارداد و به ناوگان خود دستور تصرف منطقه خليج «كيائو شو» را صادر كرد. اين دو « مروّج » یکم نوامبر كشته شده بودند. دولت آلمان پروتستان مذهب بود، اما آلماني بودن اين دو مبلّغ فرصت مناسبي به دست دولت آلمان براي تصرف اراضي مورد نظرش را در خاك چين داد كه از مدتها پيش از آن در جستجويش بود و به نام خونخواهي دستور حمله نظامي داد!.

ناوگان آلمان منطقه خليج «كيائو شو» را كه مطمح نظر آن دولت در خاك چين بود تصرف كرد؛ حال آنکه دولت وقت چين در قتل دو مروج آلماني مطلقا دست نداشت. پس از این پیروزی، دولت وقت آلمان دهكده ساحلي «كينگ داو» را در آن منطقه به صورت پايگاه دريايي اش در آورد و آنجا را مجهز و كشتي ها جنگي خود را مستقر ساخت.

مي دانيم كه اروپاييان با استفاده از دانش چينيان كه از طريق سفرنامه ماركوپولو برآن واقف شده بودند باروت و قطب نما و كاغذ ساختند و با استفاده از این سه وسیله (ساختن اسلحه آتشین، کشتیرانی در اقیانوسها و تعمیم دانش) تجهیز شدند و سرزمين هاي دور دست را كه به مراتب بزرگتر و پرجمعيت بودند تصاحب كردند و از آن زمان سياست جلوگيري از دستيابي كشورهاي دیگر به اسلحه پيشرفته را اتخاذ و آن را به اجرا گذارده اند تا سلطه خود راكه هدف عمده اش اقتصادي است از دست ندهند.

 

1855م:«يوجين دبزEugene V. Debs » سوسياليست معرف آمريکا ک پنج بار نامزد انتخابات رياست جمهوري اين کشور شده بود پنجم نوامبر سال 1855 چشم به جهان گشود و بيستم اکتبر 1926 در 71 سالگي درگذشت. وي از سال 1900 تا روز درگذشت پنج بار خود را نامزد انتخابات رياست جمهوري آمريکا کرده بود. در سال 1920 با اين که هنگام راي گيري در زندان بود موفق شد 920 هزار راي بياورد که با توجه به جمعيت آن زمان آمريکا، رقم قابل ملاحظه اي بود.

يوجين که آرزو داشت روزگاري آمريکا سوسياليست شود در مبارزات انتخاباتي سال 1912 راه افراط در پيش گرفته بود و با يک قطار سرخ رنگ به شهرها مي رفت و شعار مي داد: هر کاپيتاليست دشمن مردم است.

«دبز» از همان آغاز با روشي كه براي سوسياليستي كردن روسيه به كار گرفته شده بود، يعني «جهش» مخالف بود و مي گفت كه دولت بايد مزارع و كارخانه هاي بزرگ را به اجاره كاركنان آنها بدهد. براي مصارف داخلي، خود با بهاي عادله خريدار محصول باشد، ولي براي صادرات دست توليد كنندگان را آزاد بگذارد تا كشور به صورت تنبلخانه و جايگاه مردم بي انگيزه و مردمي كه تنها به دست دولت چشم دوخته اند در نيايد. كار دولت تامين آموزش و پرورش و درمان رايگان و بازنشستگي عمومي و ايجاد برابري نسبي ميان مردم و قطع فقر است.

 

Debs

 

2003م:دولت جمهوري خلق كره (شمالي) مصوبه 5 نوامبر 2003 مجمع عمومي سازمان ملل مبني بر تاييد برنامه آژانس بين المللي انرژي اتمي را كه ضمانت اجرايي هم ندارد رد كرد و سازمان ملل را ابزاري در دست آمريكا به منظور اجراي سياستها و مقاصد اين دولت ناميد. دولت كره شمالي در آن روز (پنجم نوامبر 2003) همچنين ژاپن را متهم كرد كه همدست آمريکاست. بسیاری هستند که گفته اند درحالی که مسئله کره هنوز حل نشده و درگیری غرب با کره شمالی ادامه دارد نباید یک دیپلمات کره جنوبی دبیرکل سازمان ملل می شد که در این قضیه بی طرف نیست. پس از داگ هامرشولد دبير كل سازمان ملل (از كشور سوئد) که جانش در راه انجام وظیفه اش ازدست داد دبیرکلهای بعدی از ديپلماتهاي كشورهاي كوچك و مستعمره سابق بوده اند؛ از برمه گرفته تا غنا و اینک کره جنوبی.


1975م:«جيمز براون» كه در 1975 متهم به قتل يك زن رقصنده به نام «بريندا واتسون» شده بود پس از گذشت 28 سال از زمان قتل، چهارم نوامبر 2003 در زندان شهر جكسون ايالت جورجياي آمريكا با تزريق زهر اعدام شد. تنها مدرك جرم، شام خوردن جيمز با بريندا در يك رستوان بود كه روز بعد جسد بريندا در بيشه مجاور شهر به دست آمد. بيست و هشت سال وكيل قضايي او اجراي حكم را به تاخير انداخته بود و در اين مدت دو بار محاكمه جيمز تجديد شده بود.

در پي اعدام جيمز براون روزنامه ها نوشته بودند كه 28 سال زندگي در صف اعدام بودن سخت ترين مجازات بوده است - سخت تر از اعدام.

 

2004م: 31اكتبر 2004 گزارش مصوري از «استيو كرافت» از شبكه سي بي اس آمريكا ( برنامه سيكستي مينيتز ) پخش شد كه نشان مي داد نظاميان آمريكايي در عراق كه شمار آنان در آن روز از 140 هزار تن بيشتر بود دچار كمبود تجهيزات نظامي و نقص وسائل حفاظتي هستند. وي كه با چند نظامي در عراق و خانواده هاي آنان در امريكا مصاحبه كرده بود گزارش كرد كه خودروهاي سربازان بدنه محافظ (زرهي) ندارد، راديوهاي آنان «واكي تاكي» هاي معمولي هستند كه ديگران مي توانند به مكالمات گوش كنند و همه آنان دوربين شب بين ندارند و .... يكي از نظاميان به استيو کرافت گفته بود كه پس از درخواست هاي مكرر، براي بعضي از واحدها خودرو (جيب هاي تازه) با درهاي آهني فرستادند، ولي اين درها مسئله كف خودرو را حل نمي كند و مواد منفجره در زير خودرو منفجر مي شود. اين نظامي افزوده بود كه قبلا نظاميان به ابتكار خودشان، بر بدنه خودروها كيسه شن مي بستند. يك افسر آمريكايي كه مورد مصاحبه قرار گرفته بود، اين مراتب را تاييد كرد.

كرافت كه با تعجب گفت: پس بودجه 417 ميليارد دلاري نظامي آمريكا در كجا خرج مي شود؟ سپس اظهارات خانواده هاي نظاميان را پخش كرد كه گفته بودند آماده اند با پول خود براي جوانانشان وسائل محافظت از حمله خريداري كنند و به عراق بفرستند!.

 

2006م:پنجم نوامبر 2006 و سه سال و هفت ماه پس از افتادن عراق به دست نيروهاي نظامي آمريكا، در ميان ادامه روزافزون زد و خوردهاي خونين در آن كشور و نارضايي دو سوم آمريكاييان از اين اوضاع، دو روز پيش انجام انتخابات كنگره آمريكا و پس از برقراري مقررات منع رفت و آمد در چندين منطقه عراق يك محكمه عراقي به رياست عبدالرحمن رئوف كه در زمان حكومت صدام زنداني شده و آسيب ديده بود وي را در اتهام قتل 148 عراقي (و شيعه) در سال 1982 مجرم شناخت و به اعدام محكوم ساخت. اين «راي» كه از چند روز پيش انتظار آن مي رفت و برخي از مفسران آمريكايي ازجمله كريس متيوز (صاحب يك برنامه گفت و شنود روزانه در شبكه تلويزيوني ام. اس ـ ان بي سي) آن را يك تبليغ انتخاباتي براي حزب جمهوريخواه آمريكا خوانده بودند قطعي نيست و درصورت اعتراض محكوم و يا وكيلان او، پرونده به دادگاه عالي عراق مركب از 9 قاضي احاله خواهد شد و رسيدگي اين محكمه محدوديت زماني ندارد. قاضي كردتبار محكمه بدوي همچنين بارزان برادر صدام و حامد البندر رئيس دادگاه انقلاب وقت عراق را به اعدام محكوم كرده است.

پيش از قرائت حكم كه پس از 39 جلسه محاكمه صادر شد، قاضي ارشد دادگاه «Ramsey Clark رمسي كلارك» يكي از وكيلان صدام را كه اعتراض داشت از جلسه اخراج كرد و به زبان انگليسي خطاب به كلارك كه سالها پيش داستان كل آمريكا (وزير دادگستري) بود و معروفيت ليبرال بودن دارد «گت اوت» گفت و بيرون انداخت. صدام دستور عبدالرحمن رئوف را كه بپاخيزد و هنگام قرائت متن حكم در حالت «ايستاده» باشد رد كرد كه دو مامور او را از جايش بلند كردند و ايستاندند.

به گزارش اسوسييتدپرس (خبرگزاري رسانه هاي آمريكا)، صدام هنگام قرائت راي محكمه فرياد «زنده باد مردم، مرگ بر دشمنان مردم ـ زنده باد ملت سرفراز، مرگ بر دشمنان اين مردم» كشيد و محاكمه اش را يك نمايش مسخره خواند.

 

Ramsey Clark


2008م:«باراك حسين اوباما» سناتور دور اول (جونيور) و 47 ساله ايالت ايلي نوي و فاقد تجربه كار اجرايي و ديپلماتيك از ژنجم نوامبر 2008 عنوان رئيس جمهور منتخب ايالات متحده را به دست آورد که از بيستم ژانويه 2009، چهل و چهارمين رئيس جمهور فدراسيون پنجاه ايالتي آمريكاي شمالي شده است. انتخاب «اوباما» كه از يك پدر كنيايي و يك مادر آمريكايي به دنيا آمده و توسط پدر بزرگ و مادربزرگش بزرگ شده (كه مادر بزرگش چهارم نوامبر 2008 و در اثناي راي گيري درگذشت) نتيجه خسته و روي برگردان شدن آمريكاييان از سياست هاي جورج دبليو بوش و «كاوبوي ديپلماسي» او تلقي و وانمود شده است. راي دهندگان آمريكايي كه اين بار مشاركت آنان در انتخابات بيش از هردوره ديگر (بيش از 130 ميليون) بود با انتخاب «اوباما» نه تنها سبک و روش هاي حکومتي جورج دبليو بوش را رد كردند بلكه ميراث اورا هم نپذيرفتند. بوش با كارهاي خود در طول هشت سال حکومت، حزب جمهوريخواه را هم به شكست کشانيد و به نوشته نيكلاس كريستف (روزنامه نگار آمريکايي)، جورج بوش با سياست هاي نادرست خود به جاي «ايران» آمريكا را در جهان منزوي ساخت.

در انتخابات چهارم نوامبر 2008، دمكراتها داراي اكثريتي بزرگ در مجلس نمايندگان شدند (كه تصويب لوايح مالي برعهده اين مجلس است) و اكثريت خودرا در سنا نيز افزايش چشمگير دادند.

انتخابات 4 نوامبر 2008 در شرايطي برگزار شد، كه طبق نتايج نظر سنجي ها حکومت جورج دبلیو بوش تنها از حمایت 28 درصد آمريكاييان برخوردار بود (پايين ترين درصد در طول تاريخ آمريکا). به اين ترتيب؛ در پنجاه و ششمين سالروز انتخاب ژنرال آيزنهاور و به قدرت رسيدن حزب جمهوريخواه پس از سه دهه كنار بودن، اين حزب بار ديگر كنار گذارده شد. استخواندارهاي اين حزب ازقبيل «گينگريج» وضعيت كشور و روحيه مردم را ازقبل حدس زده بودند كه نامزد انتخابات این دوره نشده بودند و ميدان را براي مك كين 72 ساله عصبي و بدخلق و خوي خالي گذارده بودند.

«اوباما» ي سياهپوست در روزي به رياست جمهوري آمريكا انتخاب شد كه «نات ترنر» رهبر جنبش بردگان سياهپوست ويرجينيا در سال 1831 به مرگ محكوم و 11 نوامبر اعدام شده بود. اوباما در همين ايالت محافظه كار و کانون کنفدراسيون ضد رهايي سياهپوستان در دهه 1860 هم پيروز شد. يکي از دلايل پیروزی اوباما کثزت مهاجرت غير اروپاييان به آن کشور از دهه 1950 قرن بيستم بيان شده است. اين «تغيير» را شبكه هاي تلويزيوني آمريكا در طول ماهها مسابقه های انتخاباتی این دوره تقويت کردند. با اينكه اين شبكه ها متعلق به كمپاني هاي بزرگي همچنون جنرال الكتريك (سازنده موتور جت و ...) و وستيگهاوس هستند تبليغ براي اوباما را تا آخرين لحظه قطع نكرده بودند و در حقيقت اين شبكه های تلویزیونی بودند كه اوباماي گمنام سیاسی تا چند سال پیش را رئيس جمهور كردند. تاريخدانان بي طرف انگيزه اين کار شبکه هاي تلويزيوني آمريکا را با هدف تغيير چهره آمريکا در ميان ملل جهان دانسته اند. بنابراين، اين عمل بي سابقه تلويزيوني طبقه نقشه و با محاسبه دقيق انجام شده بود. تخريب چهره آمريکا و ساختن يک سلطه گر و زورگو از آن در دوران حکومت جورج بوش بويژه با نطق ها و مصاحبه هاي او و کاندو ليزا رايس وزير امورخارجه اش به اوج رسيده بود و لازم بود که با انتخاب فردي خلاف روال گذشته، تغيير اين چهره - ولو بطور موقت - اعلام و نظر جهانيان برگردد. طبق روال دويست و اندي ساله آمريکا، روساي جمهوري اين فدراسيون اصطلاحا از " وسپ ها (سفيد پوست انگلوساکسون پروتستان)" بودند. به علاوه، کارکنان تحريري شبکه هاي تلويزيوني اخراج «دن راذر» سردبير اخبار «سي بي اس» به اشاره بوش را فراموش نكرده بودند. اين نخستين بار در تاريخ دمکراسي بوده است که تلويزيون نقش اصلي را در انتخابات برعهده گرفته بود.

 


1492: كريستوفر كلمبوس درپي آشناشدن با سيب زميني، گوجه فرنگي و توتون در كوبا، در اين روز با نوعي غله كه همانا ذرت بود و بوميان آن را به جاي گندم مصرف مي كردند رو به رو و با فوايد آن آشنا شد و يقين حاصل كرد كه با انتقال بذر آن به اروپا به قحطي كه هر چند سال يكبار بروز مي کرد پايان خواهد داد.

1605: نقشه انفجار پارلمان انگلستان، پيش از انجام كشف شد و بشكه هاي باروت از راهرو زير بناي ساختمان بيرون برده شدند. «گاي فاوكسGuy Fawkes» به اتهام طرح اين نقشه دستگير و پس از محاكمه اعدام شد.

1811: در جريان جنگ هاي استقلال طلبي لاتين هاي قاره آمريكا و رهايي از قيد استعمار اسپانيا، السالوادوري ها هم بپا خاستند.

1907: روزنامه روح القدس به اتهام تندنويسي برضد محمد عليشاه قاجار ــ شاه وقت ــ به محاق توقيف افتاد.

1914: در اين روز كه هنوز زماني طولاني از آغاز جنگ جهاني اول نگذشته بود انگلستان جزيره قبرس ازمستملكات عثماني را متصرف شد. با اين كه اين جزيره در نيمه دوم قرن 20 استقلال خود را به دست آورده انگلستان هنوز پايگاههاي نظامي اش را در انجا حفظ كرده است.

1917: شوراي كليسا هاي ارتدوكس روسيه از فرصت پيروزي انقلاب بلشويكي و طرد سلطنت استفاده كرد و پس از 217 سال دفتر اسقف اعظم ارتدوكس را بازكرد كه پتر اول (كبير) در سال 1700 ميلادي آن رابسته بود.

1947: (1326 خورشيدي) دادستان شهرستان تهران براي رضا روستا رئيس شوراي متحده مركزي كارگران وابسته به حزب كمونيست توده كيفر خواست اعدام صادر كرد و پرونده را جهت محاكمه به دادگاه فرستاد.

منبع:iranianshistoryonthisday.com

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------