تازه های تقویم تاریخ

داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

تقویم تاریخ - 13 تیر

489پیش ازمیلاد:4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني…

تقویم تاریخ -3 مهر



275م:سناي روم پس از شش ماه مخالفت ژنرالهاي ارتش با هر پيشنهاد براي انتخاب امپراتور تازه، بالاخره25 سپتامبر سال 275 ميلادي «ماركوس كلوديوس تاسيتوس» 76 ساله را به اين سمت برگزيد و ژنرالها هم بر اين انتخاب صحه گذاردند. تاسيتوس قبلا به دليل كهولت از سمت هاي دولتي كنار گذارده شده بود. وي تنها هفت ماه حكومت كرد و در جريان لشكر كشي به شرق، با هدف گوشمالي دادن آلاني ها كه از شمال قفقاز (منطقه «اوستيا») به قلمرو روم در شمال درياي سياه تعرض مي كردند در كاپادوكيه (در كتيبه هاي ايران باستان: كاپاتوكا) ترور شد. تاريخ از وي به عنوان مردي كه براي كمك به نويسندگان بودجه ويژه مقرر داشت و بر تعداد كتابخانه هاي عمومي روم افزود ياد كرده است. لازم به يادآوري است كه آلانها (الاني ها) ايرانياني بودند كه در قفقاز شمالي و آزوف و شمال گرجستان زندگي مي كرده اند، به پارسي سخن مي گفتند و فرهنگ و تمدن ايراني داشتند كه اين فرهنگشان و برخي از واژه هاي پارسي در ميان آنان تا به امروز باقي مانده است. قفقاز جنوبي كه تا سال 1828 گوشه اي از ايران بود «اران» خوانده مي شد كه بعدا دولت شوروي آن را جمهوري آذربايجان نام نهاد.

 

552م:25 سپتامبر سال 552 ميلادي ميان هيات اعزامي ايران از تيسفون به قسطنطنيه و دولت روم بر سر ترك مخاصمه نيروهاي دو كشور در ساحل درياي سپاه (منطقه ساحلي گرجستان امروز، منطقه آبخيز = آبخازيه) كه ايران در آن نبرد پيروز شده بود توافق حاصل شد. دولت روم شرقي پيشنهاد متاركه جنگ را داده بود.

طبق قراردادي كه در همين روز امضاء شد و متن آن موجود است قرار شد كه دولت روم كه آغازگر اين جنگ بود بابت غرامت، سه هزار و چهارصد كيلوگرم طلا به ايران بدهد.

به نوشته مورخان، دولت ايران (دوران سلطنت انوشيروان دادگر) تنها نخستين قسط آن را كه 850 كيلوگرم بود دريافت كرد و رومي ها سپس چند بار تعلل و درخواست مهلت كردند كه خسرو انوشيروان در سال 579 فوت شد و موضوع عملا منتفي گرديد.


1941م:متفقين كه ايران را در اشغال نظامي داشتند 25 سپتامبر 1941 (مهرماه 1320) دكترعيسي صديق استاد دانشگاه (معروف به پدر آموزش و پرورش نوين ايران) را به دليل تمايل زياد به وطندوستي (ناسيوناليسم ايراني) از رياست سازمان انتشارات و تبليغات كشور (وزارت ارشاد فعلي) بركنار كردند. وي درست يك سال پيش از آن به اين سمت منصوب شده بود. متفقين دكتر صديق را به دليل پارسي كردن هر چه بيشتر واژه هاي متداول از زبانهاي ديگر، توجه به آموزش عمومي تاريخ و فرهنگ ايران و نيز اصرار به گسترش مدارس از ابتدايي تا عالي؛ بيش از حد ميهندوست تشخيص داده بودند و ادامه روش او را به حال خود (در طول جنگ) خطرناك خوانده بودند. وي بعدا (پس از جنگ جهاني دوم) چند بار وزير فرهنگ و آموزش و پرورش و بعدا سناتور شده بود. متفقين همزمان با بركناري دكتر صديق، تقريبا همه فارغ التحصيلان ايراني مدارس عالي آلمان را بركنار، بازداشت و يا تبعيد كردند.

25 سپتامبر سال 2008 گزارش رسيد كه پليس افغانستان دانشجويان دانشگاه بلخ را كه مانع از پايين كشيدن تابلوي فارسي اين دانشگاه از سر در آن شده بودند مورد ضرب و شتم قرارداده است. اين تابلو از زمان تاسيس دانشگاه در سال 1985 در آنجا بود كه دولت طالبان بعدا يك تابلوي پشتو نيز در آنجا قرارداد و پس از سركوب طالبان با كمك آمريكا، دانشگاه بلخ داراي يك تابلو انگليسي هم شد ولي اخيرا (معلوم نيست به چه دليل) تصميم گرفته شد كه تابلو زبان فارسي آن را بردارند كه اعتراض شروع شد. چنين كاري اخيرا در يك مورد ديگر مشاهده شده بود. رئيس جمهور افغانستان يك پشتون است ولي ادامه چنين ضديت هايي ممكن است خشم تاجيكهاي دو طرف آمودريا و پارسي زبانان را باعث شود. همين جنگ داخلي جاري افغانستان را كافيست.

 

دکتر صديق در سال 1320


1320ش:يک ماه پس از تعرض نيروهاي انگلستان و شوروي به ايران به بهانه خطر دوستي ايران و آلمان براي متفقين، به خواست دولتهايي كه ايران را اشغال نظامي كرده بودند و تحت فشار آنها که هدفشان تضعيف حس ميهندوستي در جوانان ايران و آمادگي دفاع از وطن بود، از سال تحصيلي 1320 - 1321 برنامه آموزش نظامي در دبيرستانها و دانشكده هاي کشور لغو شد. تا آن زمان، با اين كه ايران به صورت جداگانه دبستان و دبيرستان نظام داشت، مقدمات آموزش فنون نظامي و آشنايي با روش هاي دفاعي، يکي از دروس اجباري دوره هاي متوسطه و عالي کشور بود. تاريخ نشان داده است كه از دوران اقتدار امپراتوري روم تا کنون، دولتهاي برتري جو کوشيده اند که احساسات ناسيوناليستي ايرانيان خفته بماند و ايران از بنيه نظامي چشمگير برخوردار نباشد که اين دو عامل رابطه مستقيم با يکديگر دارند؛ اگر احساسات ملي زنده شود تقويت نظامي متعاقب آن خواهد بود و بالعکس.


1324ش:دكتر فريدون كشاورز نماينده پارلماني حزب توده در جلسه مورخ سوم مهرماه 1324 مجلس شورا در نطقي گفت كه ماموران فرمانداري نظامي تهران در جريان حمله به باشگاه اين حزب و مقر آن واقع در خيابان فردوسي جنوبي اورا با اين که خود را معرفي کرده بود كتك زدند . وي در اين نطق وجود فرمانداري نظامي را در هر كشور نشانه حكومت ديكتاتوري در آن كشور خواند و خواست كه در ايران ديكتاتور زدايي شود. وي گفت که هيچ دليلي براي ادامه حکومت نظامي وجود ندارد.

در جريان حمله ماموران حکومت نظامي تهران به دفاتر و باشگاه حزب توده و خانه صلح ، تني چند از مقامات اين حزب مضروب شده بودند.

 

دکتر فريدون کشاورز

 

1346ش:طرح نظام تازه آموزش و پرورش ايران كه در طول ماهها تنظيم شده بود سوم مهرماه 1346 هجري خورشيدي به صورت يك كتاب قطور جهت بررسي و اظهار نظر اصحاب نظر انتشار يافت كه به موجب آن دوره ابتدايي به پنج سال و دوره متوسطه به چهار سال كاهش مي يافت و در عوض يك دوره سه ساله راهنمايي تحصيلي با هدف شكوفا ساختن استعداد نوجوانان و هدايت آنان بر پايه ذوق و استعدادي كه از خود نشان دهند به دوره متوسطه مربوط به وجود مي آمد. اين کتاب حاوي جزئيات برنامه هاي نظام تازه و شرح انگيزه و هدفهاي آن بود كه براي دست اندرکاران آموزش و پرورش، روزنامه نگاران، استادان و کارشناسان مربوط ارسال شده بود.

در پي انتشار اين طرح، برخي به جاي اظهار نظر درباره متن آن، زبان به انتقاد سياسي گشودند كه اين طرح زاييده افكار دو كمونيست سابق (دكتر هادي هدايتي و دكتر منوچهر تسليمي وزير آموزش و پرورش و معاون او) است!.

طرح به همان صورت توسط وزير بعدي آموزش و پرورش به اجرا درآمد.

طبق اين طرح، تعليمات عمومي عبارت است از ابتدائي به علاوه راهنمايي (8 سال اول). در مرداد ماه 1384 وزارت اموزش و پرورش جمهوري اسلامي اطلاعيه اي به روزنامه هاي تهران داده بود كه دوره راهنمايي را بر تعليمات عمومي اضافه مي كند. حال آن كه اين كار 38 سال پيش از آن صورت گرفته بود!. از همان آغاز کار، مشکل در اجراي طرح بود،زيرا بدون اين كه معلمان مربوط، براي تحقق هدفهاي آن آموزش ضمن خدمت ديده باشند با همان روش سابق به کلاس هاي نظام تازه فرستاده شده بودند. کوتاهي ديگر در اجراي اين نظام اين بود که کار تدريس در دوره راهنمايي تحصيلي را که حساسترين بخش اين نظام بود به فوق ديپلمه ها سپردند. حال آن که دوره راهنمايي تحصيلي جاي دوره اول دبيرستان را گرفته بود که مدرسين آن دوره ،ليسانسيه ها بودند.

طرح مورد بحث، دوره راهنمايي تحصيلي را جزيي از تعليمات عمومي به حساب آورد كه بر اساس قانون تعليمات اجباري بايد مطلقا رايگان باشد و بر همين پايه، دولت وقت از 1353 به خريد و انحلال مدارس ابتدايي و راهنمايي غير دولتي اقدام كرد كه قانون اساسي جمهوري اسلامي همه تحصيلات عمومي و متوسطه را رايگان كرده است و بر اساس اين قانون، ايران اكيدا نمي تواند مدرسه پولي در اين سطوح تحصيلي داشته باشد، ولي مي بينيم که از دهه 1370 در ايران ايجاد مدرسه پولي تحت عنوان «غير انتفاعي !» از سر گرفته شده است و ....

 

دکتر هادي هدايتي وزير وقت

 

1321 ش: آغاز بررسي لايحه دولت در مجلس كه اجازه نشر 200 ميليون تومان اسكناس تازه را خواسته بود. همين اسكناس ها باعث آنچنان تورمي در ايران شد كه آثار نامطلوب آن تا سالها پس از پايان جنگ جهاني دوم ادامه داشت.

 

1325 ش: عشاير فارس با سوء استفاده از اوضاع نابسامان كشور، با هدف باج خواهي از دولت، شهر كازرون را مسلحانه متصرف شدند كه رويدادي ناگوار در تاريخ وطن، و عملي خلاف منش ايراني بود.

 

1881م:«لو هسونLu Xun» نويسنده برگ چين در قرن بيستم 25 سپتامبر 1881 به دنيا آمد، 55 سال عمر كرد و در سال 1936 درگذشت. كتاب هاي او به پيروزي انقلاب چين كمك بسيار كرده است. او كوشيد كه در كتابها و مقالاتش مردم چين را كه در پي تعرض مغول و اشغال چين در قرون وسطا و متعاقب آن مداخله گري قدرت هاي جهاني در قرون جديد و معاصر، به صورت انسانهايي شكيبا، قانع و آرامش طلب (توسري خور) درآمده بودند تكان دهد، به حركت در آورد و فرهنگ سكوت و تحمل را (كه يك عادت ثانوي شده بود) از آنان بزدايد. لو هسون «خود فريبي»، انفعال و برخي خصلت هاي بد از جمله سخن چيني، دو رويي، چاپلوسي، رشوه و ترس را نتيجه تاثير حكومت مغولها بر چين مي دانست. درحقيقت، فكر انقلاب فرهنگي چين از «لو» است. «لو» در طول 13 سال 21 كتاب نوشت از جمله: خاطرات يك ديوانه، ارزش جنگ افزار، فردا، كونگ يي جي، توفان در فنجان چاي، واقعيت هاي زندگي آن كيو، تاريخچه ادبيات چين، روشنايي سفيد، خرگوش و گربه، برضد تجاوز و .... پس از فوت، مقالات لو هسون نيز از روزنامه ها جمع آوري و در يك مجموعه شش جلدي منتشر شده است. وي در نوشته هايش، قدرت هاي جهاني را پس از مغولها از عوامل بدبختي چين در قرن نوزدهم يشمار آورده است.

 

لو


1897م:امروز زادروز ويليام فاكنر نويسنده معروف و برنده جايزه نوبل ادبيات است كه 25 سپتامبر سال 1897 به دنيا آمد و 65 سال زندگي كرد. وي در نگارش، تكنيک (روش) خاصي به كار مي برد كه بي شباهت به داستانسرايي قديم ايران نيست. او در نوشته هايش مي كوشيد كه اهميت ارزشها ـ به ويژه ارزش خانواده، ارزشهاي فرهنگي و ... را تبليغ كند و مي گفت كه تمدن صنعتي ارزشهاي تمدن كشاورزي را كه مردم معنويت بيشتري داشتند، از ميان برده است. فاكنر كه در كشورهاي متعدد از جمله فرانسه، ايتاليا، اسپانيا و انگلستان زندگي كرده بود، هميشه فكر مي كرد كه خوب نمي نويسد و همين طرز فكر، او را از غرور پيروزي دور ساخت و به بهترنويسي هرچه بيشتر وادار كرد. فاكنر بر ضد هر گونه تبعيضي بود و حتي مي گفت: روزنامه نگاران هم تبعيض مي كنند و تبعيض آنها اين است كه تنها بعضي ها را بزرگ مي كنند و به شهرت و قدرت مي رسانند، حال آن كه بايد افكار و كارها را منعكس كنند. كتابهاي معروف فاكنر عبارتند از: روشنايي در ماه اوت، يك گل سرخ براي اميلي، ميراث زشت نژادي و ....

 

فاکنر


1970م:25 سپتامبر 1970 نويسنده آلماني " اريک ماريا رمارک " در 72 سالگي در گذشت. وي در نيمه دوم عمر به آمريکا مهاجرت کرده بود ، اما کتابهايش را همچنان به زبان آلماني مي نوشت و همزمان ، يک مترجم به زبان انگليسي بر مي گردانيد و کتاب باهم در يک زمان به دو زبان انتشار مي يافت.

معروفترين کتابهاي او عبارتند از : جبهه غرب آرام است، زماني براي زيستن و زماني براي مردن ، طاق نصرت ، جاده فرعي ، شب در ليسبون و....

کتابهاي اريک عمدتا نتيجه تجربه هاي زندگاني خود اوست . در همه آثار او نکوهش شديد ماديگري به چشم مي خورد.

 

اريک ماريا رمارک

 

1960م:بانو " اميلي پست" مولف " اتيکت" در اين روز (25 سپتامبر) در سال 1960 درگذشت. وي که کارشناس رفتار اجتماعي بود پس از تاليف نخستين اتيکت که در باب آداب معاشرت بود ، 9 جلد ديگر در همين زمينه و براي مثال "اتيکت در مراسم عروسي" نوشت که تا 1960 هرکدام 90 بار تجديد چاپ شدند و الگو قرار گرفته اند. اميلي در داستان نگاري و نگارش کتابهاي غير داستاني نيز مهارت و تجربه داشت.

پس از فوت اميلي، عروس او، اليزابت، موسسه اي با عنوان "اتيکت" به وجود آورده و به تکميل و انتشار آثار مادر شوهر ادامه مي دهد. اميلي 27 اکتبر 1873 در شهر بالتيمور (ايالت مريلند آمريکا) به دنيا آمده بود.

 

اميلي


2003م:« كنت اندريست » تاريخداني كه گفته شده سرگذشت بوميان آمريكا ( سرخپوستان ) را تحت عنوان « مرگ طولاني » دقيق و بي طرفانه نوشته بود 19 سپتامبر 2004 در 90 سالگي در كاليفرنيا درگذشت. او كه در 1937 از دانشگاه مينه سوتا در رشته روزنامه نگاري فارغ التحصيل شده بود پس از چند سال تجربه در اين كار، به تكميل تحصيلات خود در رشته تاريخ پرداخت و بقيه عمر را صرف تاليف تاريخ ، نوشتن مقالات و مطالب تاريخي كرد. از او كتابهاي معتدد تاريخ باقي مانده است ولي شهرت جهاني «اندرست» مربوط به تاريخ سرخپوستان و تلاش آنان براي حفظ بقاء خود در برابر مهاجرت مسلحانه اروپاييان به سرزمين هايشان است . نخستين چاپ اين كتاب كه هنوز تجديد مي شود در 1964 انتشار يافته بود.

 

1912م:دانشگاه كلمبيا در نيويورك 25 سپتامبر 1912 به ضميمه دانشكده روزنامه نگاري خود دوره فوق ليسانس اين حرفه را داير كرد كه نخستين دوره فوق ليسانس روزنامه نگاري در جهان است. تا آن زمان، استادان مربوط و اصحاب نظر، ژورناليسم را يك رشته آكادميك مستقل نمي دانستند بلكه همانند پزشكي معتقد به تجربي بودن آن بودند و مي گفتند همان طور كه با رفتن به دانشگاه، يك فرد نمي تواند شاعر و نقاش شود، با شركت در كلاس روزنامه نگاري هم كسي روزنامه نگار نمي شود مگر استعداد، ذوق و معلومات اوليه را داشته باشد. بنابراين با تاسيس دوره فوق ليسانس و دكتراي روزنامه نگاري موافق نبودند. جوزف پوليتزر ناشر چند روزنامه در نيويورك عقيده ديگري داشت. او كه روزنامه نگاري را حرفه اي بزرگ، شريف و روشنگر و مدافع مردم و وطن تعريف كرده است خواسته بود كه اين رشته، فوق ليسانس و دكترا هم بدهد. با همين فكر، وي در 1902 مبلغي از پول خود را به دانشگاه كلمبيا داد تا چنين دوره هايي داير كند كه دانشگاه پول او را رد كرد. پوليتزر كه چنين ديد در وصيتنامه اش دو ميليون دلار به اين دانشگاه اختصاص داد و بقيه اش را به دادن جوائز روزنامه نگاري و ادبي. دانشگاه كلمبيا پس از فوت پوليتزر راهي نداشت جز قبول پول و داير كردن دوره هاي مورد نظر پوليتزر و گرنه دولت پول را برداشت مي كرد و به اين ترتيب دوره فوق ليسانس روزنامه نگاري از 25 سپتامبر 1912 در كلمبيا داير شد.

 

1983م:بيست و پنجم سپتامبر (به وقت شرق روسيه 26 سپتامبر) سال 1983 دستگاه هشدار دهنده ارتش شوروي (ارلي وارنينگ) زنگ خطر حمله اتمي به شوروي را به صدا در آورد و علامت داد كه رادار بزرگ مستقر در سيبري حركت موشكهاي آمريكا به سوي خاك شوروي را ثبت كرده است. طبق دستور العملي كه در اختيار ارتش بود، قرار بود كه به محض به صدا در آمدن چنين زنگ خطري، موشكهاي اتمي شوروي كه بر روي سكوها قرار داشتند و به سوي آمريكا و پايگاههاي نظامي آن در گوشه و كنار جهان از انگلستان تا آلمان و ايتاليا و كره جنوبي و ژاپن نشانه گيري شده بودند پرتاب شوند و متعاقب آن بمب افكنهاي دور پرواز حامل بمب اتمي به سوي هدفهايشان به حركت درآيند و زيردريايي هاي شوروي كشتي هاي آمريكا و پايگاههاي آنها را موشك باران كنند. همه چيز براي شروع حمله متقابل آماده بود و تنها نياز به تماس سرهنگ «ستانيسلاو پتروفStanislav Petrov» با كاخ كرملين داشت و مقرر بود كه در صورت تاخير دريافت پاسخ، بيش از 3 دقيقه، به مسئوليت خود دستور حمله متقابل را بدهد كه سرهنگ پتروف در آخرين لحظه پيش از تماس با كرملين، نسبت به دقت زنگ خطر و آغاز حمله در آن شرايط كه روابط دو ابر قدرت چندان وخيم نبود ترديد كرد و دستور كسب اطلاع مجدد و تاييد حركت موشكهاي آمريكا را داد كه خبر رسيد، دستگاه «ارلي وارنينگ» دچار اختلال شده بود و پس از نخستين زنگ، موشك در حال حركت ديده نشده است. در نتيجه، همه چيز به حالت عادي باز گشت.

اين موضوع تا سال 1998 به مدت 15 سال محرمانه نگهداشته شده بود. در اين سال پس از افشاء قضيه، تازه جهانيان متوجه شدند كه اگر سرهنگ پتروف در آن شب ترديد نكرده بود كره زمين با همه موجوداتش منهدم شده بود زيرا كه در همان ساعت اول نزديك به شش هزار سلاح اتمي بكار مي رفت كه 500 تاي آن براي انهدام كره زمين كافي است. سرهنگ پتروف كه اينك دوران بازنشستگي را مي گذراند در چند مصاحبه، چگونگي قضيه را بيان كرده و گفته است كه در آن دقايق چه بر او گذشت زيرا كه تنها چند دقيقه وقت تصميمگيري داشت.

 

سرهنگ پتروف


1630م:25 سپتامبر سال1630 اعلام شد كه طاعون در شمال ايتاليا همه گير شده است و متعاقب آن پولدارها شهرها را ترك گفتند و به روستاها فرار كردند. اين طاعون باعث مرگ يك ميليون ايتاليايي شد. از سال 1300 ميلادي هر چند سال يكبار طاعون سراسر اروپا را در بر مي گرفت و يك دهم مردم جان مي سپردند. فقرا بيش از داراها از طاعون كه در آن زمان راه درمان نداشت آسيب مي ديدند. سربازان آلماني ارتش اتريش كه به لمبارديا حمله برده بودند متهم به واردكردن اين طاعون به ايتاليا شدند، زيرا نخستين قرباني آن يك سرباز آلماني در شهر ميلان بود، ولي آلمانيها به نوبه خود سربازان فرانسوي را كه همزمان پيه مونته ايتاليا را مورد حمله قرار داده بودند مسئول انتقال طاعون به شمال ايتاليا معرفي مي كردند، زيرا قبل از ايتاليا، جنوب فرانسه آلوده طاعون شده بود.


1789م:اصلاحيه معروف قانون اساسي آمريكا موسوم به "بيل آو رايتز Bill of Righrs " كه حقوق مردم اين كشور را تضمين كرده است 25 سپتامبر سال 1789 به تصويب رسيد. در اين اصلاحيه، موارد متعدد حقوق پايه از جمله آزادي بيان، ابراز نظر و عقيده، آزادي قلم و مطبوعات (Press) و آزادي تشكيل اجتماعات تضمين شده است.

براساس همين قانون، انتشار روزنامه و هرگونه نشريه چاپي در آمريكا نياز به دريافت پروانه از دولت ندارد. البته هنوز تلاش آزاد طلبان براي تعميم دادن اين قانون به راديو - تلويزيونها كه آنها هم که به نوعي وسيله انتشار بيان و عقيده هستند به جايي نرسيده است و پروانه اين رسانه ها را يك كميسيون فدرال (دولت مركزي) به نام FCC براي مدت يك سال صادر مي كند و اين پروانه، اگر ايستگاه ضوابط را ضمن كار يك ساله خود رعايت كرده باشد قابل تجديد شدن است.

بازرسي بدني و منزل، مصادره و توقيف اموال و بازداشت فرد (اتباع و ساکنان قانوني آمريكا) نيز بدون حكم قاضي و حضور متهم در محكمه (با وكيل رسمي، در صورتي كه فرد تقاضا كند) و تفهيم حقوق ممنوع است.

 

1959م:25 سپتامبر سال 1959 " اس. دبليو. آر. دي . باندرانايکه " نخست وزير وقت کشور سريلانکا به دست يک راهب بودايي کشته شد. وي که فارغ التحصيل دانشگاه آکسفورد انگلستان بود در باز گشت به وطن - به قول خودش با جراتي که کارهاي دکتر مصدق در ايران به او داده بود - در سال 1952 (1331 خورشيدي ) حزب" آزادي مليون سريلانکا " را تاسيس کرد . تنها اصحاب حرفه ،کارگران ، کشاورزان و معلمان مي توانستند وارد اين حزب شوند. درهاي حزب به روي فئودالهاي ، بازيگران سياسي (سيا سي کاران حرفه اي ) ،بازرگانان عمده و ثروتمندان بسته بود. وي سپس با چهار حزب سوسياليست و سوسيال دمکرات کشورخود ائتلاف کرد و با شعار سريلانکا متعلق به سريلانکايي ها است و زبان رسمي کشور بايد زبان بومي باشد و ... در سال 1956 انتخابات را برد و نخست وزير شد.

باندرانايکه به همه وعده هاي انتخاباتي اش وفا کرد و زبان انگليسي را که يادگار استعمار انگلستان بود از رسميت انداخت و يک سياست مستقل ملي در پيش گرفت و با کشورهاي کمونيست رابطه برقرار ساخت و ....

پس از ترور باندرانايکه ، احساسات مردم تحريک شد و خواهان آن شدند که همسر او " سيريما " که تجربه کافي هم در کار سياست و دولت نداشت برجايش بنشيند و " سيريما " تا لحظه مرگ در سال 2000 سه دور متناوت نخست وزير سريلانکا بود. در اين ميان حزب آزادي مليون و احزاب موتلفه سريلانکا در سال 1994 "چاندريکا "دختر باندرانايکه را هم رئيس جمهوري کردند و از اين سال تا سال 2000 ، دختر رئيس جمهوري و مادر نخست وزير او بود.

 

سيريما

 

2004م:رويداد بازگرداندن «يوسف اسلام» از نيمه راه واشنگتن به لندن، به دستور وزارت امنيت ملي آمريكا در 21 سپتامبر 2004 ، اقدامي بي سابقه تلقي شده بود كه قبلا مشابه آن به آن صورت مشاهده نشده بود.

يوسف اسلام كه سه دهه پيش نام خود را از «استيفن جيورجيو» به يوسف تغيير داد و مسلمان شد و از خوانندگي دست كشيد در بازگشت به لندن گفت كه تعجب مي كند چرا اورا به آمريكا راه ندادند، حال آن كه در ماه مه (چهار ماه پيش از آن) در واشنگتن بود و با برخي مقامات كاخ سفيد نيز درباره فعاليتهاي نوعدوستانه مذاكره كرده بود. گفته شده بود كه وي از جمله كساني بوده كه عمليات تروريستي را كه منجر به آسيب افراد بيگناه مي شود نكوهش كرده و ارتباطي با اين عمليات نداشته است. يوسف (در آن زمان 56 ساله) متولد انگلستان و يك انگليسي است و در زمان خوانندگي به «كت استيو» شهرت داشت.

يوسف كه هنگام ورود به لندن در حلقه محاصره خبرنگاران قرار گرفته بود اظهار داشت: با دختر21 ساله اش «ميمنه» با يک هواپيماي شركت هواپيمايي آمريكايي يونايتد عازم واشنگتن بود. كاركنان اين شركت در فرودگاه لندن، قبلا نام اورا در فهرست «پرواز ممنوع» وزارت امنيت ملي آمريكا نديده بودند و مشكلي در سوار شدن به هواپيما نداشت. اما، پس از ورود به آسمان آمريكا و نزديك به دو ساعت مانده تا رسيدن به فرودگاه «دالس» شهر واشنگتن به خلبان هواپيما خبر دادند كه نام من در فهرست پرواز ممنوع (واچ ليست) است و حق ورود به آن كشور را ندارم. خلبان مجبور شد كه مسير هواپيما را با اتلاف وقت صدها مسافر و تحمل هزينه به سوي فرودگاه «بانگور» واقع در ايالت «مين» تغيير دهد و در اينجا فرود آيد و مرا به ماموران پليس و امنيت تحويل دهد كه با اولين پرواز به لندن باز گردانده شدم، لكن به دخترم اجازه دادند كه وارد آمريكا شود. من هنوز غرق در تعجب هستم كه چرا نبايد وارد آمريكا مي شدم و چرا به اين صورت پرهياهو، دلهره آور و بي سابقه مرا فرود آوردند و باز گرداندند. بازگرداندن يك توريست خارجي از فرودگاه مقصد امري عادي است، ولي از ميان راه و از آسمان كاري است كه سابقه نداشته است و من پي گير آن خواهم بود.

يكي از برادران يوسف كه ساكن آمريكاست گفته است كه يوسف عاشق صلح و دوستي و برادري انسانهاست و مي خواهد كه به عنوان سفير صلح معروف باشد.ظاهرا وزير امورخارجه انگلستان در ملاقات معمولي در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل با وزير امورخارجه امريكا، در اين زمينه از او توضيح خواسته بود.

مقامات وزارت امنيت ملي آمريكا اشاره كرده بودند كه نام يوسف در فهرست ممنوع الورودهاي به آمريكا بود و شايد اشتباه تايپي و جا به جايي حروف سبب شده بود كه هنگام سوار كردن وي به هواپيما در فرودگاه لندن متوجه قضيه نشوند و ماموران اين وزارت كه فهرست مسافران عازم آمريكا را دريافت مي كنند متوجه شدند كه يك ممنوع الورود در ميان مسافران هواپيماي "يونايتد" است، و اين ليست عمدتا مربوط به كساني است كه ارتباط و مناسبتهايي با تروريستها دارند. دولت اسرائيل هم قبلا يوسف را متهم به دادن كمك مالي به «حماس» كرده و يك بار مانع از ورود وي به آن كشور شده بود و از فرودگاه بازگردانده بود.

با اين كه يوسف به دليل گرويدن به اسلام با خواندن آواز وداع كرده، در سال 2003 دو نوار آواز در مخالفت با جنگ عراق پر كرده بود كه احتمالا محتواي اين نوارها عدم رضايت مقامات آمريكايي را فراهم ساخته است.

اخراج يوسف اسلام با اين روش بي سابقه و پر هياهو در دويست و پانزدهمين سالگرد تصويب اولين اصلاحيه هاي ده گانه قانون اساسي آمريكا صورت گرفت كه به موجب آن كه به «بيل آو رايتز» معروف است و در سپتامبر سال 1789 تصويب شده اند آزادي بيان، قلم، مطبوعات، اجتماعات، مذهب و اعتراض تضمين گرديده است. قانون اساسي آمريكا آزادي حمل اسلحه را هم تضمين كرده است.

در بسياري از مقالاتي كه در سه روز اول پس از اين رويداد در اين زمينه انتشار يافته آمده بود: چرا از هواپيماي با صدها مسافر در ميان راه خواسته شد كه تغيير جهت دهد و يوسف را كه شهرت بين المللي دارد در نزديكترين فرودگاه به مرز آمريکا پياده كند تا باز گردانده شود؟. چه فرقي مي كرد اگر يوسف از فرودگاه شهر واشنگتن باز گردانده مي شد و اين همه سر و صدا و اعتراض بپا نمي كرد، چه سياستي در كار بود؟. معمولا در همه كشورها روال كار بر اين است كه امر اخراج (ديپورت) افراد با حكم قاضي دادگاه باشد نه مامور پليس. يك فرد بايد امكان دفاع از خود و پاك كردن سابقه اش را داشته باشد. يوسف كه با زور و اجبار به هواپيما سوار نشده بود، چرا چنين عملي در 21 سپتامبر 2004 كه انتظار آن از آمريكا به عنوان كشوري قانونمند نمي رفت سر زد؟. دارندگان گذرنامه انگلستان نياز به ويزا براي ورود و ديدار كوتاه از آمريكا را ندارند. بنابراين، وي اين حق را داشت كه اتهامش در يك دادگاه آمريكا ثابت شود و حرفهايش را در آنجا بزند. گزارش وزارت امنيت اتهامي يكطرفه و يك سوء ظن است كه دولت آمريكا دست كم از آغاز قرن 20 با چنين وضعيتي در كشورهاي ديگر مبارزه كرده است و شوروي سابق را كه چنين مي كرد كشور پشت پرده آهنين مي ناميد. كشور آمريكا يك مهاجر نشين است كه جز يك ميليون سرخپوست بقيه 290 ميليون جمعيت آن از خارج و عمدتا در يك قرن اخير به آنجا مهاجرت كرده اند و در نتيجه بايد در آنجا رعايت احوال خارجيان و مسافران بيش از كشورهاي ديگر بعمل آيد و ....

 

يوسف اسلام

 

768: پپين سوم Pepin III شاه فرانكها (قومي در جنوب آلمان و شمال فرانسه كه بعدا كشور "گل" به نام آنان فرانسه خوانده شده است) درگذشت و پسرش شارلماني (شارل بزرگ) يكي از دو جانشين او شد. اين رسم فرانكها بود كه پس از پدر كشور او ميان پسرانش قسمت شود و بعدا پس از مرگ برادر، شارلماني شاه فرانسه و سپس بسياري از سرزمين هاي اروپايي شد. جهان آن زمان دو مرد مقتدر داشت، در شرق هارون الرشيد و در غرب شارلماني

900: گروهي ازسياهپوستان جنوب افريقا، در غرب كالهاري كشور توت سوه Toutswe را كه امروز بوتسوانا Botswana ناميده مي شود باري خود تاسيس كردند.

1644: اولاس ريمر Olaus Rimer دانشمند دانماركي سرعت نو را دقيقا اندازه گيري كرد.

1818: براي نخستين بار در بيمارستان گايز Guys لندن عمل تزريق خون (Transfusion) صورت گرفت.

منبع:iranianshistoryonthisday.com

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------