مهمترین سکانسهای تاثیرگذار «بوی باران»
- مجموعه: اخبار فرهنگی و هنری
- تاریخ انتشار : یکشنبه, 10 شهریور 1398 16:32
دو کلام حرف حساب
آخرین قسمت مجموعه تلویزیونی «بوی باران» به كارگردانی احمد معظمی شب گذشته روانه آنتن شبكه یك سیما شد. در این سریال تلویزیونی كه در گونه ملودرام معمایی تولید شده بود، به موضوعات متفاوتی پرداخته شد. البته این مجموعه نقدهای به جا و درست هم نسبت به معضلات اجتماعی داشت كه این روزها خیلی در جامعه دیده میشود، حتی گاهی هشدارهای لازم هم به مخاطبان داده است.
در واقع كارگردان سعی كرده گرههای قصه را به گونهای به تصویر بكشد كه هم برای مخاطب جذاب باشد و هم اینكه او را به فكر وادار كند. از كلاهبرداری برخی مراكز خیریه گرفته تا افرادی كه ناخودآگاه وارد بازیهای سیاسی میشوند، پولشویی، مواد مخدر، قتل و... در این مجموعه در قالب بخشهای مختلف داستان مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به تمام شدن پخش این سریال كه در حدود ۶۰ و اندی قسمت بود به سكانسهای مهم این مجموعه پرداختهایم كه در هر یك از این سكانسها چه نكات جالبی برای مخاطبان روایت شده است.
هكرهای خطرناك!
در یكی از صحنههای سریال «بوی باران» یك هكر (احمد شبروی جرف) نشان داده میشود كه مشغول پیدا كردن اطلاعات مرجان (شهرزاد كمالزاده) برای فرشته (ساناز سعیدی) است. هكر خطاب به فرشته: حالا این طرف رو كه میگی به چی علاقهمنده؟ فرشته: این از اون عشق تابلوهای نقاشی هست كه آدم هیچی سر در نمیآره! هكر: براش ایمیل كردم. حالا باید وایسیم. مرجان در حالی كه مشغول كار كردن با كامپیوتر هست، ایمیل را دریافت میكند و مشغول دیدن تابلوهای نقاشی میشود. هكر: خب پیام اومد كه رفیقت ایمیل مون رو باز كرده. خب الان میتونیم وارد لپ تاپش بشیم. فرشته: میخوام بدونم تو اون لپتاپ چه خبره؟! بیست و چهار ساعتی همش سرش تو لپتاپه... هكره: رفیقت داره بیت كوین میخره. حالا یه دستگاه بهت میدم مثل فلش میمونه. وصل میكنی به گوشی موبایلش و یه بكآپ میگیری برام میآری.
توضیح صحنه: بیت کوین یکی از اصطلاحات و شیوههای نوین برای فساد مالی است که تا پیش از این در فیلم ها به آن اشاره نشده بود. بوی باران برای اولین بار به این موضوع پرداخت. در این صحنه از سریال بوی باران به مخاطبان هشدار داده میشود كه اطلاعات حریم شخصیشان را در سیستمها با احتیاط بگذارند، چون هر آن هكری ممكن است وارد لپتاپ آنها شده و به اطلاعات شخصی آنها دسترسی پیدا كند. ضمن اینكه در این صحنه به كار كثیف هكرها اشاره میشود.
پولهای چرك!
مهندس و رستگار در اتاق بازجویی: مهندس (احسان امانی) رو به روی رستگار (مهرداد ضیایی) نشسته است. رستگار با تحكم با مهندس حرف میزند و میگوید: یك سیستم پولشویی راه انداختی و شروع كردی به چرخوندنش. از حساب آدمهای مرده استفاده میكردی و یه مقدار از این پولها هم به خانوادههاشون میدادی! یه چیز خیلی جزئی! مهندس: اما شما مانع این خیر شدید! رستگار: تو داشتی از همه این آدمها سوءاستفاده میكردی! مهندس: این نظر تو هست. برو براشون توضیح بده كه ما چی كار میكردیم.
هیچكدامشون باور نمیكنند، چون خیریه ما بهشون میرسید. ۲۵۰۰ خانواده را كردید دشمن خودتون! یه چیز دیگه. میدونم به خاطر این كشف بزرگت افتخار میكنی كه خدمت بزرگی به كشورت كردی، اما خبر نداری كه برای خودت چه دردسر بزرگی درست كردی. حالا به غیر از آه و ناله این خانوادهها كه پشت سرت هست، میدونی كه چقدر پرونده حقوق بشری برای كشورت درست میشه كه یه خیریه كه كمك میكرد به مردم به بهانههای واهی درش رو بستند.
توضیح صحنه: در این صحنه به مردم آگاهی میداد كه نباید بگذارند كه كسی از كارت ملیهایشان سوءاستفاده كند، زیرا عدهای از این طریق در كشور مشغول پولشویی هستند و از فقر آدمها استفاده میكنند و مبالغ كلان را جابهجا میكنند.
مصادره كارخانه
در یكی از صحنهها سیاوش (رضا كیانیان) پیش رئیس بانك میرود و خطاب به او میگوید: بانك كی كارخونه من رو مصادره میكنه؟ وقتی كه از كار افتاده باشم. وقتی شما به كارخونه من كمك نكنید، نمیتونم مواد اولیه بخرم. در نتیجه كارخونه تعطیل میشه و بانك كارخانه رو مصادره میكنه. وقتی هم مصادره شه كارگرهای كارخونه مجبور میشن بیكار شن. حال هركدام از این كارگرها شكم چند نفر از اعضای خونه رو سیر میكنن؟ خب اصلا اومدیم شماها به این مسائل هم توجهی نكردید و كارخونه رو مصادره كردید. مسلما بعدش كارخونه خاك میخوره و بعد از مدتی مزایده میذاره و یكی از قوم و خویشها دخترخالهای، پسرخالهای و ... میآن با چندرغاز كارخونه رو میخرن. بعد از خود همین بانك وام میگیرن و تغییر كاربری میدن. زمینها رو میفروشن و چندرغاز هم به بانك میدن.
توضیح صحنه: این صحنه از سریال بوی باران هم با انتقادهایی روبهرو شد، اما باعث خوشحال شدن دل كارخانهدارانی شد كه محصول ایرانی تولید میكنند اما به دلیل عدم حمایت بانكها، ورشكست شدند و كارخانهشان را از دست دادند و تعدادی كارگر هم ورشكست شدند.
كلاهبرداران مراكز خیریه
رستگار (مهرداد ضیایی) در اتاق بازجویی نشسته و روبهروی او سیمین (رویا نونهالی) است. دوربین همزمان با صحبت رستگار روی عكسهایی میچرخد كه به عنوان مجرم، كلاهبردار و... روی دیوار نصب شده است. رستگار خطاب به سیمین میگوید: تو این همه سال كار، بین این همه آدم مجرم، مفسد، كلاهبردار، جانی و... نفرتانگیزترینشان، آدمهایی بودند كه خودشان را خیر، نیكوكار و آدم خوبه جا میزنند! این جور آدمها مال مردم را نمیبرند، بلكه اعتمادشون را میبرند! در نهایت باعث میشوند كه هیچ چیز خوبی جلوی چشم مردم جلوه پیدا نكنه! بیاعتمادی، بیاعتقادی میآره! بیاعتقادی هم باعث میشه ارزشهایی كه هزاران سال مردم این سرزمین بهش معتقد بودند، از بین بره.
توضیح صحنه: موسسات خیریه از جمله اماكنی است كه همیشه مورد اعتماد مردم هست، به همین دلیل به این مراكز كمكهای مردمی میشود، اما گاهی دیدهایم كه افرادی با نیت بد چنین موسساتی را تاسیس میكنند و از این طریق سر مردم را كلاه میگذارند. به همین دلیل نویسندگان در قسمت ۵۹ سریال بوی باران در یكی از سكانسها به این موضوع پرداختهاند كه افرادی با ظاهری خوب از اعتماد مردم سوءاستفاده میكنند.
رد صلاحیت برای ورود به مجلس
رستگار (مهرداد ضیایی) و پورجباری (علی یعقوبزاده) در اتاق بازجویی هستند. پورجباری عصبانی است و خطاب به رستگار میگوید: شما كه من را رد صلاحیت كردید، دیگه برای من اعتباری نگذاشتید؟ پس الان دنبال چی هستید؟! رستگار در پاسخ به او: جواب سؤالات من را شفاف بدهید آقا! فكر كردید به خاطر همكاری كردن با آن موسسه خیریه فقط رد صلاحیت شدید و رفته پی كارش! نه به این سادگیها نیست! باید جواب خیلی از سؤالات دیگه را بدید.
پورجباری: راستش قرار بود اگه رای بیارم، وارد كمیسیون اقتصادی بشم و مجوز یكی دو تا موسسه اعتباری را برای تسهیل كارهای مالی شركت بگیریم. رستگار با عصبانیت: آهان! پس هدف اولیهتون این بود! پورجباری: من در جریان اولویت این ماجرا نبودم، اما به هر حال اینا جزو اهدافی بود كه در جلسات مطرح میشد. بعد از این صحنه رستگار به اتاقش میرود و در آنجا مامور اطلاعات (علیرضا اولیا) حضور دارد. رستگار خطاب به مامور اطلاعات: معلومه كه پورجباری از كنه ماجرا بیخبر بوده! مامور اطلاعات: همون بهتر كه رد صلاحیت شد. آدمی كه باجبده این و اون باشه، نمیتونه وكیل خوبی برای مردم باشه.
توضیح صحنه: برخی از افراد جامعه ناآگاهانه و بدون اطلاع وارد بازیهای سیاسی میشوند و بعد توسط گروههایی حمایت شده و وارد مجلس میشوند. آنها بعد از آوردن رای مجبور خواهند شد كه به آن گروههای سیاسی باجهای متفاوت بدهند. در این سكانس هم به این باجها اشاره شده كه البته فردی كه قرار بود نماینده شود رد صلاحیت شده است. پرداختن به موضوع پولهای کثیف به سیاست هم جزو خطشکنیهای بوی باران بود.
سوءاستفاده از مردم فقیر
در یكی از صحنهها عباس (بهزاد داوری) وارد خانه نموری میشود و با مادر خانه صحبت میكند. او خطاب به مادر خانه میگوید: وقتی همسرتون فوت شدن، كسی از خیریه اومد سراغتون؟ مادر: بله، خدا خیرشون بدن. یه سری مواد غذایی میآرن و یه پولی هم به ما میدن.
صحنه كات میخورد و به اتاق رستگار میرود. عباس خطاب به رستگار (مهرداد ضیایی): از ۲۵۰۰ نفر كه عضو این خیریه هستند نزدیك به هزار نفر مردند، اما مرگ هیچكدام از آنها ثبت نشده و حسابهایشان باز هست. خانوادههایشان فكر میكردن این خیریه بعد از گرفتن شناسنامه عزیزی كه از دست دادهاند رو باطل كردهاند.
رستگار: ولی باطل نمیكردند و پول مواد مخدر رو از این طریق به دست میآوردند ....
توضیح صحنه: متاسفانه افراد سودجو همیشه از كسانی كه وضعیت مالی درستی ندارند، سوءاستفاده میكنند. این صحنه هم با انتقاد از سوی سودجویان روبهرو شد، اما هشداردهنده به خانوادههایی بود كه این چنین راحت و بدون تحقیق شناسنامه فرد فوت شده را در اختیار افراد غریبه میگذاشتند.
وسوسه جنجالی سقط جنین
پدر و مادر ترانه (رحمان باقریان و مهوش صبركن) در حیاط منزلشان ایستادهاند. مادر خطاب به پدر میگوید: اهل محل حالا میگن كی این دختره عروسی كرده و كی باردار شده؟! پدر: منیژه تو هم همش بگو كه اهل محل، حرف مردم، مردم مردم! اصلا هر چی دلشان میخواهد بگن! این صحنه كات میخورد و ترانه (نرگس محمدی) نشان داده میشود كه با یك روحانی مشغول صحبت كردن است. او خطاب به روحانی میگوید: واقعا نمیدونم با این بچه چیكار كنم. صد تا گرفتاری دارم. خانوادهای دارم كه باید حواسم بهشون باشه. روحانی خطاب به ترانه: جواب اینكه بچهات رو نگه داری یا نه، پیش من نیست دخترم! به خدا توكل كن. گاهی آدمها با یه گناه میخوان یه گره رو باز كنن، اما با همین یه گناه صد تا گره میزنن. همیشه به خودت شك كن، اما به خدا اعتماد داشته باش. هر وقت احساس كردی این رو نداری باید احساس خطر كنی.
توضیح صحنه: در این سكانس درباره وسوسه سقط جنین گفته میشود بدون آنكه گفتوگوها میان شخصیتهای قصه شعاری باشد. حتی روحانی قصه با لحن مهربان با ترانه حرف میزند و درباره بارگناه سقط جنین میگوید، بدون آنكه درباره حرف ترانه قضاوت كند.
جنگ دیروز و امروز
در یكی از صحنهها رستگار همراه با رفیقش عباس (بهزاد داوری) كه پلیس قصه است روی نیمكت نشستهاند. او خطاب به رفیقش میگوید: این پولهای كثیف كه شسته میشه و در رگهای اقتصادی تزریق میشه، كمر اقتصاد را میشكنه. اما باید همه مردم تاوان آن را پس بدند. از دشمنی كه چشم به چشم بودم، این قدر نمیترسیدم كه از اینا میترسم.
او در ادامه میگوید: شب عملیات بود، آتش دشمن خیلی سنگین بود. سرم را هر طرف میچرخوندم یكی از رفقام بود كه افتاده بود زمین. همون موقع با خودم گفتم خدایا یعنی من اگه زنده بمونم لحظه سختتر از این هم میبینم. بعد از گذشت سالها میبینم آره این روزها سختتر از اون روزهامون هست!
روزنامه جام جم