بورس در شوکهای سیاسی
- مجموعه: اخبار اقتصادی و بازرگانی
- تاریخ انتشار : شنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۴ ۰۹:۳۶

دنیای اقتصاد؛ بورس تهران در آستانه فشارهای بینالمللی بر بازار سرمایه ایران بار دیگر در نقطهای حساس ایستاده است؛ نقطهای که نهتنها از تحولات درونی اقتصاد، بلکه از ضربآهنگ سیاست بینالملل نیز تاثیر میپذیرد. زمزمههای فعال شدن مکانیسم ماشه و احتمال تشدید تحریمها، این پرسش اساسی را پیش روی فعالان اقتصادی قرار داده است که بورس تهران در برابر فشارهای خارجی چه واکنشی نشان خواهد داد و سرمایهگذاران چگونه باید استراتژی خود را تنظیم کنند؟
این متن با نگاهی چندلایه به سه محور اصلی میپردازد. نخست، پیامدهای احتمالی تحریمهای تازه بر صنایع کلیدی بورس. دوم، تاثیر رشد نرخ ارز و طلا بر شاخص کل و ارزش سهام؛ و درنهایت، فرصتهای نهفته در دل بحران و راهکارهای متنوعسازی پرتفوی سرمایهگذاران.
تجربههای پیشین نشان داده است که نخستین گروهی که از تحریمهای بینالمللی متاثر میشود، صنایع صادراتمحور همچون پتروشیمی، فولاد، فلزات اساسی و بانک است. محدودیت دسترسی به بازارهای جهانی، دشواری در نقلوانتقال ارز و کاهش تقاضای خارجی از مهمترین چالشهای این بخشها خواهد بود. بااینحال افزایش نرخ ارز میتواند بخشی از این آسیبها را جبران کند و در صورت تداوم تورم داخلی، ارزش ریالی فروش شرکتها افزایش یابد.
در حوزه حملونقل، بهویژه کشتیرانی و خطوط هوایی، تشدید فشارهای تحریمی به معنای افزایش هزینههای عملیاتی و محدودیت همکاری با طرفهای خارجی است. بانکها و موسسات مالی نیز در خط مقدم محدودیتهای بینالمللی قرار خواهند گرفت، جایی که تحریمهای سوئیفت یا محدودیتهای اعتباری میتواند عملا جریان نقلوانتقال مالی را مسدود کند.
بازار سرمایه ایران پیشتر در بزنگاههای مشابه، واکنشهای متفاوتی نشان داده است. پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، اگرچه تحریمها دوباره بازگشتند، اما بورس تهران در بازه زمانی دو سال، شاهد رشدی کمسابقه بود. رشدی که بیش از آنکه ناشی از رونق واقعی اقتصاد باشد، حاصل جهش نرخ ارز و رشد بیسابقه نقدینگی بود. این تجربه نشان داد که بورس ایران میتواند حتی در دل بحران، به سپری در برابر تورم بدل شود. مطالعات نیز حاکی از آن است که شدت تحریمها در کوتاهمدت همبستگی منفی با شاخص بورس دارد، اما در میانمدت و بلندمدت، سیاستهای تورمزا و آزادسازی نسبی نرخ ارز میتواند باعث بازگشت و حتی رشد بازار شود.
در شرایط بیثباتی، سرمایهگذاران حقیقی معمولا به داراییهای امنی مانند ارز و طلا پناه میبرند. آنها ریسکگریزتر عمل کرده و به نقدشوندگی بالا بیش از پیش اهمیت میدهند. در مقابل سرمایهگذاران حقوقی و نهادهای مالی با دید بلندمدت و بر پایه تحلیل بنیادی، در صورت مشاهده نشانههایی از اصلاح ساختاری همچون حذف قیمتگذاری دستوری یا واقعیسازی نرخ ارز حاضر به حمایت از بازار خواهند بود. این شکاف رفتاری میان حقیقیها و حقوقیها میتواند در کوتاهمدت نوسانات شدیدی را رقم بزند.
علاوه بر این، افزایش نرخ ارز در اقتصاد ایران، معمولا به سود صنایع صادراتمحور تمام میشود. پتروشیمیها، فولادیها و معدنیها از جمله صنایعی هستند که با رشد دلار، ارزش ریالی فروش آنها افزایش مییابد. پژوهشهای اقتصادسنجی نیز نشان میدهد که در بسیاری از نظامهای اقتصادی، همبستگی مثبتی میان بازده نرخ ارز و شاخص کل بورس وجود دارد. به عبارتی شوکهای ارزی بهطور مستقیم میتوانند منجر به رشد شاخص شوند. با این حال باید توجه داشت که این به مثابه تیغی دو لبه است، چرا که رشد سریع ارز، هزینههای واردات مواد اولیه و تجهیزات را برای بسیاری از صنایع داخلی بالا میبرد و حاشیه سود آنها را کاهش میدهد. از این رو آثار ارز بر بورس همواره تکبعدی و ساده نیست.
طلا؛ رقیب یا مکمل؟
در ایران، بازار طلا همواره بهعنوان پناهگاه امن سرمایهگذاران شناخته میشود. با این حال تحقیقات علمی نشان میدهد که طلا لزوما نقش «پوشش ریسک» در برابر بورس را ایفا نمیکند. در بسیاری از دورهها، بهویژه زمانی که سرمایهگذاران از بورس ناامید شده و به طلا کوچ میکنند، همبستگی منفی میان بازده طلا و شاخص کل دیده شده است. در نتیجه، رشد قیمت طلا اغلب به معنای کاهش جذابیت بازار سهام است. بااینحال ارتباط میان این دو بازار پیچیده است، چراکه شوکهای تورمی و سیاسی میتوانند همزمان هر دو بازار را ملتهب کنند و مسیرهای انتقالی میان آنها بهسادگی قابل پیشبینی نیست.
در این میان، اگرچه تشدید تحریمها و تورم تهدیدی جدی به شمار میروند، اما فرصتهایی نیز در دل این بحران نهفته است. برای نمونه، محدودیت واردات و نیاز به بومیسازی فرصت رشد برای شرکتهای فناوری و استارتآپها ایجاد میکند. حوزههایی چون فینتک، تجارت الکترونیک و خدمات دیجیتال ظرفیت بالایی برای رشد و شکوفایی دارند.
علاوه بر این، باتوجه به اینکه تحریمها نیاز به خودکفایی را دوچندان کرده است، شرکتهای فعال در حوزه کشاورزی و صنایع غذایی میتوانند از افزایش تقاضای داخلی منتفع شوند. همچنین اگرچه سرمایهگذاری در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر دشوار است، اما فشار تحریمی و ضرورت کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی، آن را به یکی از بخشهای استراتژیک آینده بدل میکند.
از سوی دیگر برای سرمایهگذاران خرد، صندوقهای سرمایهگذاری میتوانند ابزار مناسبی برای مدیریت ریسک باشند. صندوقهای مختلط، سهامی و بخشی با پرتفوی متنوع، امکان مشارکت غیرمستقیم در صنایع مختلف را فراهم کرده و در برابر شوکهای سیاسی مقاومت بیشتری دارند. همچنین نگهداری بخشی از پرتفو در قالب داراییهای امن مانند طلا یا اوراق با درآمد ثابت، بهویژه برای افراد ریسکگریز توصیه میشود. به عبارتی، تنوعبخشی کلید اصلی عبور از بحران است. ترکیبی از سهام بنیادی صادراتمحور(برای پوشش تورم)، صندوقهای سرمایهگذاری(برای مدیریت حرفهای)، داراییهای امن(برای حفظ ارزش دارایی) و درصدی از سرمایهگذاری در حوزههای نوآورانه مانند استارتآپها، میتواند تعادلی میان ریسک و بازده ایجاد کند. سرمایهگذاران با ریسکپذیری بالا میتوانند وزن بیشتری به سهام و پروژههای نوآورانه بدهند. در مقابل افراد محتاط بهتر است سهم داراییهای امن و صندوقها را در سبد خود افزایش دهند.
در حال حاضر بازار سرمایه ایران در آستانه تصمیمهای بزرگ سیاسی و اقتصادی قرار دارد. فعال شدن مکانیسم ماشه و تشدید فشارهای بینالمللی، فضای پرنوسانی را رقم خواهد زد. با این حال تاریخ نشان داده است که بورس تهران نهتنها قربانی شرایط سخت نیست، بلکه در برهههایی توانسته به یکی از معدود مسیرهای حفظ ارزش دارایی بدل شود. کلید عبور از این شرایط، درک واقعبینانه از ریسکها و بهرهگیری از فرصتها است. سرمایهگذارانی که تنها به دنبال سود کوتاهمدت هستند، ممکن است در گرداب نوسانات غرق شوند، اما آنانی که با نگاهی تحلیلی، متنوع و بلندمدت وارد میدان میشوند، میتوانند حتی در دل بحران نیز بازدهی قابلقبولی به دست آورند.