زندگینامه مختار ثقفی
- مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی
خلاصه ای از زندگی مختار ثقفی
مختار ثقفی کیست ؟
مختار بن ابی عبید ثَقَفی در سال 1 هجری قمری در طائف به دنیا آمد و در سال 67 هجری قمری از دنیا رفت. کنیه ی مختار ثقفی، ابواسحاق و لقب ایشان کیسان است. مختار ثقفی اهل طائف و از قبیله ی ثقیف بود. جد او مسعود ثقفی از بزرگان حجاز بوده و به او لقب عظیم القریتین داده بودند.
وی فرزند ابوعبید ثقفی از بزرگان اصحاب پیامبر (ص) بود. مادرش دومه بنت عمرو بن وهب است که ابن طیفور وی را از صاحبان بلاغت و فصاحت ذکر کرده است.
از دوران کودکی مختار ثقفی اطلاعاتی در دسترس نیست. بیشتر اطلاعات مربوط به دوران قیام و ماجرای خونخواهی امام حسین (ع) می باشد.
روایت شده است که مختار ثقفی در 13 سالگی در جنگ یوم الجسر شرکت کرد. او در این جنگ پدر و برادرانش را از دست داد. عموی او با آمدن وی در جنگ ممانعت کرد. سرپرستی او را عمویش سعد بن مسعود ثقفی بر عهده گرفت.
همسران و فرزندان مختار ثقفی
مختار چهار همسر برای خود برگزید. اولین همسر او ام ثابت دختر سمره بن جندب بود و دومین آنها عمره دختر نعمان بن بشیر نام داشت. دو همسر دیگر او ام زید الصغری و ام الولید بودند. در پی بازجویی از دو همسر مختار، ام ثابت پس از آنکه ترس از مرگ وجودش را پر کرده بود و از زنده بودن مختار ناامید شد، با پشت کردن به مختار اقرار کرد که با کارهای مختار مخالف بوده و اطلاع از اقدامات او نداشته است بنابراین توسط زبیریان بخشیده شد اما عمره همسر دوم او با حمایت از اقدامات مختار کشته شد. محمد، اسحاق، ام سلمه، ابوالحکم، جبرامیه، بلال و عمر بن مختار از فرزندان مختار بن ثقفی هستند.
سعد بن مسعود ثقفی بعد از به خلافت رسیدن حضرت علی (ع) توانست حکم انتصاب حکومت مدائن را دریافت کند و به همین دلیل مختار را در سن 37 سالگی به سمت های کوچکی از این حکومت منصوب کرد. با شهادت حضرت علی (ع) این سیر حکومتی به دست امام حسن (ع) رسید اما در این میان مختار به بصره رفت. پس از صلح امام حسن (ع) با معاویه، مختار به کوفه رفت و به دلیل اینکه امام حسن (ع) را یاری نکرده بود، برای جبران از کوفه به امام حسین (ع) نامه نوشت. خانه ی خود را محل ورود مسلم بن عقیل قرار داد.
بعد از آن که مسلم وارد کوفه شد، مستقیماً به خانه مختار رفت، او به مسلم احترام می گذاشت، رسماً از او پشتیبانی می کرد و با او بیعت کرد. با ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، مسلم صلاح دید به خانه هانی بن عروه برود. مختار هم به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه برای جمع کردن افراد و گرفتن بیعت برای مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونی اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.
ابن زیاد دستور داد که همه ی دعوت کنندگان اما حسین (ع) و طرفداران مختار با او بعت کنند. در غیر اینصورت دستگیر و اعدام می شوند. او هانی و مسلم را دستگیر و اعدام کرد. ابن زیاد به شدت در جستجوی مختار بود و برای دستگیر کردن او جایزه تعیین کرده بود.
یکی از دوستان مختار ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو بن حریث، نماینده ی ابن زیاد، اطلاع داد. عمرو به او گفت: که به مختار بگو مواظب خود باش که تحت تعقیب است و جان او در خطر است. مختار به حمایت عمرو به نزد ابن زیاد رفت.
ابن زیاد با دیدن مختار به او گفت : تو همانی که به یاری پسر عقیل رفتی؟ مختار سوگند خورد که من در شهر نبودم و شب را هم پیش عمرو بودم. ابن زیاد مختار را دستگیر کرد و او را کتک بسیار زد و چشم او را مجروح کرد. مختار سوگند خورد که ابن زیاد را تکه تکه کند. در بعضی منابع گفته شده است که به علت شلاق های زیادی که به او زده شده چشم خود را از دست داد. ابن زیاد او را به زندان انداخت و تا بعد از واقعه کربلا در زندان بود.
مختار ثقفی، به صورت مخفیانه زائده بن قدامه را نزد عبدالله بن عمر شوهر صفیه، خواهر مختار، به مدینه فرستاد تا ماجرا را به عبدالله بن عمر بگوید و از یزید برای او طلب بخشش کند. یزید و دیگر امویان برای عبدالله بن عمر احترام و ارزش قائل بودند. او نامه ای برای یزید فرستاد و برای مختار، تقاضای عفو کرد.
بلافاصله یزید هم نامه ای به عبیدالله بن زیاد نوشت. به محض رسیدن نامه به ابن زیاد، مختار را از زندان آزاد کرد. او با نامه یزید از زندان آزاد شد و ابن زیاد او را خواست و به او اشاره کرد کـه اگر نامه یزید بن معاویه نبود، تو را می کشتم، و به او دستور داد که از کوفه خارج شود. مختار به ابن زیاد گفت برای حج به مکه می رود و با این بهانه به نزد عبدالله بن زبیر (حاکم مکه) رفت.
عبد الله بن زبیر با امویان در ستیز بود. مختار با ابن زبیر بیعت کرد. به شرط اینکه در هر کاری با مختار مشورت کند و پس از پیروزی, حکومت عراق را به او بدهد. در سال 63 هجری سپاهیان یزید به فرماندهی حصین بن نمیر، مکه را محاصره کردند. مختار هم در کنار دیگر مسلمانان به شدت از حرم دفاع کرد و شجاعتی بی نظیر از خود نشان داد.
تا اینکه با کشته شدن یزید محاصره پایان یافت و خلافت به عبدالله پسر زبیر رسید. مختار ثقفی 5 ماه در کنار ابن زبیر بود، اما از حکومت عراق خبری نشد. به همین دلیل او مکه را ترک کرد و به زادگاهش طائف رفت و یک سال آنجا ماند.
او می خواست از امام سجاد (ع) برای قیام خود تاییدیه بگیرد اما ایشان روی خوشی نشان ندادند. بنابراین با محمد حنفیه مشورت کرد. او جواب مبهی به مختار داد. بنابراین آن را نشانه ی تایید تلقی کرد و برای خونخواهی از قاتلان اباعبدالله الحسین (ع) و تشکیل حکومت مستقل راهی کوفه شد.
یکسال بعد، عبدالله بن زبیر با مختار مطابق شرایطی بیعت کرد. پس از مرگ یزید، مختار از کنترل ابن زبیر بر کوفه آگاه شد و به آن علت که مردم کوفه به دنبال سرپرستی برای قیام بودند، مختار خودش را به کوفه رساند. مختار برای انتقام گیری از قاتلان امام حسین (ع) وارد کوفه شد و نیرو جمع آوری کرد. او نتوانست نیروی زیادی را جمع آوری کند. بسیاری از جنگجویان علوی با مختار بیعت کردند.
مختار نامه ای به ابراهیم بن مالک اشتر که از جنگجویان بانفوذ علوی بود، نوشت و از او خواست تا در این راه او را همراهی کند. و او با تردید سرانجام قبول کرد و با او بیعت کرد.
ابراهیم بن مالک اشتر در زمان قیام، فرماندهی لشکر مختار را بر عهده داشت و در موصل توانست عبید الله بن زیاد را به قتل برساند. پس از آن با انتصاب عبدالله بن یزید به حکومت کوفه توسط ابن زبیر، مختار دوباره در زندان های کوفه اسیر شد اما مجدداً با وساطتت عبدالله بن عمر به شرط آنکه فعالیتی انجام ندهد، آزاد شد. البته مختار بر سر وعده خود نماند و به فعالیت های خود ادامه داد. در زمانی که اوضاع کوفه نابه سامان بود، با انتصاب عبدالله بن مطیع به جای ابن یزید توسط ابن زبیر با قصد خاموش کردن این آشوب ها، مختار توانست با یارانش کنترل شهر کوفه را در طی حمله ای به دست آورد. او در مسجد کوفه در طی سخنرانی خود اعلام کرد که بر اساس قرآن و سنت پیامبر (ص) حکومت می کند. سرانجام او با کشتن قاتلین امام حسین (ع) از جمله شمر، عمر بن سعد و خولی بن یزید ریاحی توانست در این مسیر موفق عمل کند.
شهادت مختار بن ابی عبید ثقفی
مصعب بن زبیر پس از پیروزی بر سپاهیان مختار حدود چهار ماه کاخ مختار را محاصره کرد. ابراهیم بن مالک اشتر که فرماندار موصل بود، برای رهایی مختار دست به اقدامی نزد؛ زیرا یا دستوری برای اینکار دریافت نکرده بود یا دستور مختار را رد کرده بود. به هر صورت او بعدها به مصعب ملحق شد.
سرانجام در 14 رمضان سال 67 قمری، مختار همراه با 19 نفر از کاخ خارج شد (باقی افراد از جنگیدن امتناع کرده بودند) و در حین نبرد کشته شد. اندکی پس از این رویداد همه جنگجویان سپاه مختار که از نبرد اجتناب کرده بودند و تسلیم آل زبیر شده بودند به دستور مصعب اعدام شدند، تعداد این افراد نزدیک به شش هزار نفر بود.
یکی از زنان مختار، عمره بنت نعمان بن بشیر انصاری، حاضر نشد تا اقدامات شوهرش را تقبیح و محکوم کند و در نتیجه اعدام شد؛ اگرچه، همسر دیگر مختار او را محکوم کرد و بخشیده شد. دستان مختار را قطع کرده، از دیوارهای مسجد آویزان کردند. گزارش شده است که قبر او در مقبره مسلم بن عقیل و در پشت مسجد بزرگ کوفه واقع شده است. گرچه برخی منابع مدعی اند که مصعب جسد او را سوزاند.
مرقد مختار بن ابی عبید ثقفی
پس از شهادت مختار توسط مصعب بن الزبیر، جسد پاک او در دیوار قصر الاماره نزدیک مسجد دفن شد، این قبر مخفی ماند تا اینکه آیه الله العظمی سید مهدی بحر العلوم در زمان خود به جستوجو وآشنایی با آثار ومحرابهای مسجد پرداخت، سید در آن زمان ترجیح داد، مسجد کوفه با خاک پاک مدفون شود چون زمین مسجد پایین تر از دیگر سرزمین های منطقه بود و در نتیجه آب های سطحی در آن جریان پیدا می کرد، پیرو دستور آیت الله بحر العلوم زمین مسجد کوفه که عمق آن مساوی مقام پیامبر و خانه حضرت نوح بود به خاک سپرده شد تا از آلودگی ها در امان نگه داشته شود در جای همان محراب ها بر روی خاک محراب های جدید ساخته شد همانگونه که اکنون هم نمایان است.
در زمان بررسی ها جستجوی آثار مسجد که از طرف سید وجمعی از علما صورت گرفت، سید قبر شریف پنهان شده ای را پیدا کرد و جایگاه آن قبر انتهای راه رو در زیر زمین و به طرف خارج مسجد به سمت قصر الأماره بود و بر آن قبر سنگی یافتند که بر آن اسم و لقب مختار نوشته شده بود.
پس از یافتن قبر (محسن الحاج عبود شلاش ) ساختن حرم جدید و بزرگی برای مختار را بر عهده گرفت وآن را به رواق حرم حضرت مسلم از سمت جنوب ملحق کرد و برای قبر پنجره ای آهنین قرار داد و درب راه رو که در حجره ای در کنج مسجد کوفه قرار داشت را مسدود کرد.
گردآوری: بخش علمی بیتوته