مناجات با حضرت زهرا (س)
- مجموعه: آرامش سبز
اشعار مدح و مناجات با حضرت زهرا (س)
مناجات با حضرت فاطمه زهرا (س)
اشعار توسل و طلب حاجت از حضرت فاطمه (س)
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم باز هم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز
لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست
تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز
نان بپز نان تو خوردم که درستم کرده است
در تنور خانه ات دارالشفا دارم هنوز
خانه ات جارو کشی میخواست من جارو کشم
کار اگر اینجا کنم یعنی بها دارم هنوز
گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام
دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز
درنمازم هم به روی شانه ام شال عزاست
من به یمن شال مشکیتان عبا دارم هنوز
باهمان یک دست من را یاد کن بین قنوت
مستمندم بی کسم عرض دعا دارم هنوز
بازهم درخانه ام عطر فدک پیچیده است
چون که از خرمای باغت چندتا دارم هنوز
هرکجا ذکر تو شد برمن حسین الهام شد
درمیان روضه ات غار حرا دارم هنوز
مادر ارباب اذن کربلایم را بده
در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز
*** مناجات حضرت زهرا (س) ***
در این عالم اگرچه رو زدن بر دیگران عار است
گدای فاطمه بودن برایم بهترین کار است
صدایم را، دعایم را، نوای ربنایم را
همیشه گریه هایم را فقط مادر خریدار است
اگرچه بنده ای پستم، غلام فاطمه هستم
گرفته دست او دستم، مرا زهرا هوادار است
پر از غم شد سراپایم، مصیبت خوان زهرایم
برای معصیت هایم همیشه روضه کفاره است
الا یا ایها العالم، عزای بضعه ی خاتم
به قلب مرتضی مرهم به چشم منکرش خار است
کسی که فاطمه دارد، غم او خاتمه دارد
همیشه واهمه دارد کسی که بند اغیار است
شروع روضه شد با در، زمانی کوچه حالا در
نود روز است یک مادر میان خانه بیمار است
شده چون یاسِ پژمرده، مسیر سنگ دل مرده
به بار شیشه اش خورده... گواهم خون و مسمار است
ادا کن حق این مطلب، برای مادر زینب
چنان ناله بزن امشب که گویا آخرین بار است
مهدی علی قاسمی
*** اشعار مدح و مناجات با حضرت زهرا (س) ***
چه افتخار بزرگی، گدای فاطمه ایم
همیشه ملتمسین دعای فاطمه ایم
چه خوب شد که غلام وفای فاطمه ایم
مقلدان ره فضه های فاطمه ایم
تمام عمر نشستیم زیر پرچم او
همیشه روی لب ماست اسم اعظم او
خدا به خاطر او داده است ما را جان
به لطف حضرت زهرا شدیم با ایمان
رسیده خیر کثیرش به جمع ما هر آن
اگر نبود ، نبودیم حیدری الآن
هوای حیدریون را همیشه دارد او
رویم سمت جهنم؟! نمی گذارد او
ندیده ایم زنی را ازو خدایی تر
ندیده ایم ازو شیعه ای ولایی تر
برای حضرت مولا ازو فدایی تر
ز فاطمه احدی نیست مرتضایی تر
به جرم اینکه شعار علی علی سر داد
میان شعله ی یک عده بی وفا افتاد
برای اینکه نگویند علی شده بی یار
کشیده حضرت ریحانه زحمت بسیار
شکست حرمت او بین آن در و دیوار
غریب بود میان چهل نفر اشرار
زبان ز گفتن این ماجرا حیا کرده
برای حضرت مولا پسر فدا کرده
نوشته اند که بد کینه ها زدند او را
به پیش چشم علی بی هوا زدند او را
برای کشتن شیر خدا زدند او را
مغیره های بدون حیا زدند او را
هزار روضه نا گفته آمده سر او
سه ماه گریه ی خون بود کار بستر او
ازین زمانه بی رحم خسته بود سه ماه
عزا گرفته ی آن دست بسته بود سه ماه
برای دیدن مرگش نشسته بود سه ماه
شنیده ایم که پهلو شکسته بود سه ماه
شبی نبود که مرگ از خدا طلب نکن
برای غربت دلدل* سوار تب نکند
*نام اسب امیرالمونین (ع)
محمدحسین رحیمیان
*** شعر زیبا در مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا (س) ***
آیا اجازه هست بگریم برایتان
مادر، فدای غربت بی انتهایتان
من را جدا مکن ز در خانه ات، که من
دل بسته ام به چادر سرخ سرایتان
شرمنده ام ز روی تو ای مادر حسن
کاری نکرده ام که شوم مبتلایتان
بی قیمتم اگر چه، شما مادرم شدی
من هم شدم گدای تو و بچه هایتان
بی بی کجاست خاک مزار غریب تو
تا جان دهم کنار شما با دعایتان
*** اشعار مدح و مناجات با حضرت زهرا (س) ***
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم بازهم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز
لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست
تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز
نان بپز نان تو خوردم که درستم کرده است
در تنور خانه ات دارالشفا دارم هنوز
خانه ات جارو کشی میخواست من جارو کشم
کار اگر اینجا کنم یعنی بها دارم هنوز
گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام
دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز
درنمازم هم به روی شانه ام شال عزاست
من به یمن شال مشکیتان عبا دارم هنوز
باهمان یک دست من را یاد کن بین قنوت
مستمندم بی کسم عرض دعا دارم هنوز
بازهم درخانه ام عطر فدک پیچیده است
چون که از خرمای باغت چندتا دارم هنوز
هرکجا ذکر تو شد برمن حسین الهام شد
درمیان روضه ات غار حرا دارم هنوز
مادر ارباب اذن کربلایم را بده
در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز
من بدم می آید از درها که بد وا میشوند
نفرت از مسمار و از این چیزها دارم هنوز
بعد تو دیگر علی را هیچکس خندان ندید
طعنه هم میزد کسی میگفت عزادارم هنوز
سید پوریا هاشمی
*** اشعار مدح و مناجات با حضرت زهرا (س) ***
تمام عمر ز داغت گریستم زهرا
خدا گواست که با گریه زیستم زهرا
به انزوای غریبانه ی علی شب و روز
چو شمع سوخته جانی گریستم زهرا
توئی که عزّت و نامی مرا عطا کردی
وگرنه بی تو ندانم که کیستم زهرا
نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است
نه رهروم به طریق تو چیستم زهرا
ز پا فکنده مرا بار معصیت امروز
چگونه پیش تو فردا بایستم زهرا
قبول می کنی اکنون بخوانمت مادر
اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا
بگیر دست «وفائی »خسته را در حشر
که بر حسین تو عمری گریستم زهرا
ما هر چه داریم از شما داریم مادر
در سایه ی لطفت که جا داریم مادر
از مادری هایت همین بس بینِ سینه
یک دل، اسیر مرتضی داریم مادر
فرزند زیر بال مادر غم ندارد
غصّه برای چه؟ که ما داریم مادر
ما پیر هم باشیم در چشمت همانیم
در وقت افتادن زِ پا داریم مادر
در آب و گل بودیم و داغت پیرمان کرد
ماها یتیمانِ عزاداریم مادر
بی ناله اصلا حنجره بهتر نباشد
نذر عزای تو صدا داریم مادر
آتش گرفتی، تا نسوزانند ما را
روزِ قیامت هم تو را داریم مادر
تا انتقام پهلویت چیزی نمانده
ما هم برای خود خدا داریم مادر
آتش بگیرد، آنکه دستت را شکسته
یاد شما دست دعا داریم مادر
ما با علی از حادثه ترسی نداریم
ما حضرتِ مشکل گُشا داریم مادر
راضی نشو زیر لحد ناکام باشیم
ما آرزوی کربلا داریم مادر
ای جان به قربانِ سرِ از تن جدایش
از کودکی ها من که میمیرم برایش
سید هاشم وفایی
*** اشعار مدح حضرت زهرا (س) ***
دوای درد دل خسته ی همه زهراست
هماره بر لب عشّاق؛ زمزمه ... زهراست
امید شیعه ی بی تاب حضرت حیدر
میان معرکه ی روز محکمه زهراست
اگر دوباره بپرسند: سرپناه تو کیست؟؟
جواب آخر من بی مقدّمه زهراست
شهیده، صابره، مظلومه، سیّده، کوثر
زکیّه،طاهره،صدّیقه،فاطمه،زهراست
همیشه رزق محرم به دست فاطمیه ست
جواز روضه ی آقای علقمه زهراست
دوباره روضه ی تشییع ه مادر سادات
دوباره بر سر هر شانه پرچم زهراست
سلام ای گل هجده بهار ؛ بانو جان
تویی ستاره ی دنباله دار بانو جان
اسماعیل شبرنگ
*** شعر توسل به حضرت فاطمه (س) ***
گل که شد مقصود،حتی خار حاجت می دهد
خار با تو می شود گلزارحاجت می دهد
زینب و زهرا بماند فضه هم جای خودش
توی این خانه در و دیوار حاجت می دهد
گردآوری: بخش مذهبی بیتوته