خاتمیت چیست و چه دلایلی برای آن وجود دارد ؟



خاتمیت, خاتمیت چیست, دلایل خاتمیت چیست

خاتمیت چیست و چه دلایلی برای آن دارد ؟

 

آشنایی با خاتمیت نبوت:

خاتمیت، به این معنا است که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر اسلام و آخرین دین آسمانی است و پس از او پیامبر و دین الهی دیگری نخواهد آمد، یا همان ختم نبوت می باشد. مسئله خاتمیت در قرآن و احادیث اسلامی آمده است و علمای مسلمان آن را از ضروریات دین اسلام می دانند. در ادامه این مقاله بیتوته شما را با خاتمیت آشنا می کنیم.

خاتمیت چیست؟

پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است. بعد از ایشان، هیچ پیامبر دیگری از طرف خداوند مبعوث نمی شود. پیامبر اسلام از ابتدای بعثت خود را خاتم انبیا معرفی کرد و مورد قبول مسلمانان قرار گرفت. موضوع خاتمیت نبوت در فضای اسلامی امری مهم تلقی می شود و نیازی به دلیل ندارد.

 

در آیه چهلم سوره احزاب، پیامبر اسلام «خاتَم النبیین» معرفی شده است که علمای مسلمان آن را به این معنا تفسیر کرده‌اند که او آخرین پیامبر خدا است. جامع‌بودن دین اسلام و تحریف‌ناپذیری قرآن را از علت‌های خاتمیت و عدم نیاز به دین جدید دانسته‌اند.

 

خاتمیت از اواخر قرن بیستم میلادی و به سبب ظهور فرقه هایی همچون بابیّت و بهائیّت که مدعی شریعت جدید بودند، و همچنین به‌علت مطرح‌شدن دیدگاه‌های نو درباره وحی و نبوت، موردتوجه ویژه بحث‌های کلامی قرار گرفت.

 

دلایل خاتمیت :

خاتیمت یکی از مباحث درون دینی است و هیچ نشانه بیرون دینی و مستقل از شخصیت و مدعای پیامبر خاتم وجود ندارد تا به واسطه او خاتم بودن او را تشخیص دهیم. ادعای درون دینی بودن این آموزه نیازمند ارائه ادله نقلی دال بر این مطلب است. این ادله عبارتند از آیات و روایات مربوط به خاتمیت.

 

دلایل قرآنی

ختم در قرآن کریم و کتب روایی آمده است. در قرآن آمده است که:

 

مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّینَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَيْمَاً شَيْءَاً.

 

«محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه او رسول خدا و خاتم پیامبران است. و خداوند به هر چیزی داناست.»

 

اگر کلمه عربی خ ـ ت م در قرائت عاصم، خاتم به فتح "تا" خوانده شود، چنانکه برخی از قاریان این کار را کرده اند، دلالت بر کسی دارد که چیزی را تمام می کند. بنابراین به خوبی نشان می دهد که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبران است. اما اگر خاتم را به کسر "تا" خوانده اند، که در این قرائت، خاتِم، اسم فاعل و بیانگر چیزی است که چیزی با آن تمام می شود. به معنای ختم کننده پیامبری است. انگشتر و مهر نیز به این نام خوانده می شود، زیرا در انتهای یک حرف قرار می گیرند و پایان آن را نشان می دهند. با توجه به احتمال دوم نیز از آیه به دست می آید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آخرین پیامبر است، زیرا او را خاتمی معرفی کرده اند که در پایان نامه نبوت آمده است.

 

در هر دو صورت مفهوم آیه این است که حضرت محمد صلی الله علیه وآله آخرین پیامبر خواهد بود.

 

پس بعد از او پیامبر دیگری ظهور نمی کند. بنابراین، ختم بودن پیامبر اسلام به خوبی از آیه فوق نتیجه می گیرد، زیرا مسلمانان اوایل اسلام نیز آن را به این معنا درک می کردند و در خاتمیت نبوت آن حضرت تردیدی نداشتند.

 

آیات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که در ادامه به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم.

 

انذار و ترساندن هر کس که قرآن به او برسد: «‌وَ أُوحِی إِلَی هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»[سوره انعام، آیه 19]

بشارت و ترساندن تمامی مردم: «‌وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ کافَّهً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً »[سوره سباء، آیه 28]

انذار تمام عالمیان: «‌تَبارَک الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً»[سوره فرقان، آیه 1]

ارسال از جانب خدا برای جمیع مردم: «‌إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ جَمِیعًا» [سوره اعراف، آیه 158]

رحمت بودن پیامبر برای عالمیان: «‌وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ»[سوره انبیاء، آیه 107]

فرستادن نبی اکرم برای ابلاغ دین حق تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند: «‌هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کلِّهِ»[سوره توبه، آیه 33؛ سوره فتح، آیه 28؛ سوره صف، آیه 9]

راه نیافتن باطل در کتاب خدا: «‌لَا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»[سوره فصّلت، آیه 42]

محفوظ ماندن قرآن کریم: «‌إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[سوره حجر، آیه 9]

 

تمامی این تعابیر دربردارنده آن است که اسلام دارای کامل‌ترین شریعت و آموزه‌ها و دینی جهانی است و اسلام و قرآن نسخ و باطل نخواهد شد. از این‌رو دین اسلام آخرین دین، و پیامبر اکرم خاتم الانبیا به شمار می آید.

 

دلایل روایی

در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت، احادیثی درباره خاتمیت نقل شده است. برای نمونه پیامبر اسلام (ص) در حدیث منزلت، نسبتِ علی (ع) به خود را همانند نسبت هارون به موسی دانسته است، با این تفاوت که پس از او پیامبری نخواهد آمد. همچنین از او نقل شده است که اگر کسی پس از من ادعای نبوّت کرد، دروغگو است.

 

روایات زیادی نیز در باب خاتمیت وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:

 

سعد بن ابی وقاص از پدرش روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام فرمود:

 

تو برای من مانند هارون برای موسی (علیه السلام) هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نیست.

 

روایت فوق به «سنت مقام» (حدیث منزله) معروف است و در کتب شیعه و سنی از مجاری مختلف ثبت شده و ثابت می کند که پس از پیامبر اسلام، پیامبر دیگری نخواهد آمد.

 

از ابوهریره روایت شده است که گفت :

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من برای همه مردم جهان مبعوث شده ام و نبوت به من ختم شده است.

 

ابوامامه از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمودند :

ای مردم پس از من پیامبری نخواهد آمد و پس از شما امتی نیست. پس خدا را بپرستید و نمازهای پنجگانه را به جا آورید و روزه های ماه رمضان را به جا آورید و حج کعبه را به جا آورید و زکات مال خود را بپردازید تا پاکیزه شوید. از صاحبان خود اطاعت کنید تا وارد بهشت ​​شوید.

 

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :

خداوند متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در زمانی مبعوث کرد که هیچ پیامبری بر روی زمین نبود و بین آنها فاصله زمانی بود و بین مردم اختلاف ایجاد شد. بدین ترتیب با فرستادن او به نبوت پایان داد و وحی به پایان رسید.

 

از روایات او و امثال آن چنین نتیجه می شود که حضرت محمد (ص) خاتم پیامبران است و بعد از او نه پیامبر دیگری آمده است و نه پیامبری خواهد آمد. همچنین قبلاً گفته شد که پیامبر اسلام در آغاز بعثت خود را خاتم انبیا معرفی کرد و همه کسانی که نبوت او را پذیرفتند، ختم نبوت او را نیز پذیرفتند. بنابراین هیچ دلیل جداگانه ای برای اثبات خاتمیت پیامبر اسلام لازم نیست.

 

آشنایی با خاتمیت, ختم نبوت چیست, خاتمیت در قرآن

خاتمیت پیامبر اسلام (ص)

 

سؤال: علت خاتمیت نبوت چیست؟ اگر مردم محتاج به پیامبر و دستورات آسمانی هستند، این نیاز همیشه وجود داشته و هست. و اگر بعد از ظهور پیامبر اسلام دیگر این نیاز وجود نداشت، در مورد پیامبران گذشته نیز همین امکان وجود داشت. چرا یکی از آنها خاتم انبیاء شمرده نشد؟

 

پاسخ: به چند نکته در زیر اشاره می شود:

 

1. دین یک واقعیت و یک راه است و همه ادیان آسمانی از این نظر یکسان هستند. اصول دین به اختصار به شرح زیر است:

 

اول: ایمان به خدا و شناخت او. دوم: ایمان به پیامبران. سوم: ایمان به معاد و حیات پس از مرگ و ثواب و عقاب اخروی. چهارم: عدل و عدالت خدا و پیامبران و ائمه. پنجم : وظایف و مسئولیت های اخلاقی، عبادی و اجتماعی انسان. 

 

همه انبیا و همه ادیان آسمانی از این جهت شبیه هم هستند و پیروان خود را به همین اصول فرا می خواندند.

 

2. گرچه ادیان آسمانی در اصول و کلیات مشابه یکدیگرند، اما در یک سطح یکسان نیستند. برعکس، از نظر عمق شناخت دینی و شئونات فکری، در احکام و مقررات اجتماعی، در وضعیت و نوع مناسک عبادی و غیره بسیار با یکدیگر تفاوت دارند. ادیان به تدریج در طول اعصار توسعه یافته و گسترش یافته اند. تفاوت های ذکر شده آثار بلوغ فکری و سطح دانش مردم و تغییرات و دگرگونی هایی است که در زندگی انسان ها رخ داده است.

 

دانش و توان فکری مردم قدیم قطعاً در حد انسان کنونی نبوده است. و از بعد زندگی فردی و اجتماعی نیز انسان باستانی به هیچ وجه شبیه انسان امروزی نبود. معارف دینی، احکام ایمانی و سایر امور نیز از سوی خداوند متعال به اقتضای توانایی انسان از کانال پیامبران برای انسان فرستاده شد و آنان به فراخور سطح فکری خود با مردم صحبت کردند. از این رو پیامبر اسلام (ص) فرمودند:

 

به ما پیامبران دستور داده شده است که با مردم به اندازه عقلشان صحبت کنیم.

 

پیامبران در طول اعصار، همچون پدر و مادری مهربان، دست مردم را با قاطعیت در دست گرفتند و گام به گام آنها را تا رسیدن به مرحله کنونی طی کردند. بنابراین به همان اندازه که انسان به بلوغ فکری دست یافت، به همان اندازه مفاهیم پیشرفته دینی به او عرضه شد. و به همین ترتیب، اگر به قوانین و مقررات پیشرفته تری نیاز داشتند، به همان اندازه قوانین و مقررات پیشرفته تری به آنها داده می شد.

 

این پیشرفت در طول اعصار تحت نظارت و کوشش پیامبران ادامه یافت تا زمانی که عقل و ظرفیت انسان به حدی رسید که پیچیده ترین مفاهیم و معارف دینی را درک کرد. به همین منظور پیامبر اسلام مبعوث شد تا این نیاز انسان را برطرف کند.

 

قرآن کریم از طریق پیامبر اسلام برای مردم نازل شده تا والاترین معارف و واقعیات دینی را به مردم منتقل کند، نه فقط برای مردم آن زمان. برعکس، روشنفکران هر عصری می توانستند از آن بهره ببرند و هرگز پیر نمی شدند.

 

قرآن کریم و تاریخ زندگانی پیامبر اسلام دو میراث دینی و علمی است که به مسلمانان تحویل داده می شود.

 

3. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز ترتیب دیگری برای پاسداری از علم نبوت و احکام اسلام و اعمال آنها انجام داد و آن بعثت امام بود. پیامبر اسلام به دستور خداوند ائمه معصومین را مرجع معتبر در مسائل عقلی و دینی و علوم قرآنی معرفی کرده و بیانات و سیره آنان را حجت نهایی برشمرده است.

 

لذا از این طریق نیز روایات متعددی را به مسلمانان واگذار کرد تا برآورده شدن نیازهای آنان را تضمین کند.

 

4. جواز استنباط احکام شرعی از قرآن کریم، روایات و سیره معصومین(ع) و نیز تطبیق عقل. فرهیختگان و علمای اسلام علاوه بر قرآن کریم، گنجینه بزرگ دیگری نیز در اختیار دارند و آن سنت هاست که به وسیله آن می توانند همه مشکلات دینی انسان را حل کنند. به همین ترتیب استنباطات مبتنی بر منابع ارزشمند اسلام و رفع نیازهای مختلف انسان در طول روزگار متحول است.

 

5. افراد زمان پیامبر اسلام از نظر عقل به حدی رسیده بودند که مستحق دریافت علوم نبوت به طور کامل بودند و می توانستند در حفظ و تبلیغ آن بکوشند.

 

مسلمانان اوایل اسلام از این قابلیت برخوردار بودند که می توانند کتاب آسمانی خود را حفظ کنند و برای آیندگان حفظ کنند. به همین ترتیب، از چنان بلوغ فکری و امکاناتی برخوردار بودند که صدها هزار روایت در موضوعات مختلف از پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) کسب کردند و در هر شرایطی از آنها پاسداری کردند.

 

از این رو در چنین زمان خاصی با امکانات بسیار بود که پیامبر اسلام به نبوت منصوب شد. او قرآن را آورد و پیشرفته ترین مفاهیم و قوانین دینی را به مردم منتقل کرد. دین را از طریق امامت به کمال رساند و امامان معصوم را حافظان ایمان و ادامه دهندگان راه او معرفی کرد. با این برنامه امت اسلامی به خودکفایی رسید و هرگز به پیامبر جدید نیازمند نشد.

 

این فلسفه خاتمیت نبوت است، اما چنین امکاناتی برای انبیا و امتهای گذشته وجود نداشت.

 

دلایل قرآنی خاتمیت, دلایل روایی خاتمیت, بعد از خاتمیت

آشنایی با ختم نبوت

 

ماندگاری قوانین اسلام و تغییر زندگی انسان :

قبلا ثابت شده بود که پیامبر اسلام خاتم انبیا بوده و بعد از او پیامبر دیگری نخواهد آمد. در این هنگام ممکن است کسی ایراد بیهوده داشته باشد و بگوید: شما قوانین اسلام را حلال همه مشکلات می دانید، در حالی که واقعیت این است که اوضاع و احوال انسان همیشه در حال تغییر است و اتفاقات جدید ظاهر می شود که احکام دینی جدید را می طلبد. به عبارت دیگر، در حالی که نیازهای زندگی دائماً در حال تغییر هستند، چگونه می توانید ماندگاری قوانین دین را توجیه کنید؟

 

قوانین و احکام اسلام که 1420 سال پیش نازل شده و برای زندگی مردم شبه جزیره عربستان مناسب بوده، چگونه می تواند با زندگی توسعه یافته انسان امروزی سازگار باشد؟ بنابراین زندگی پیچیده و دشوار امروزی نیازمند قوانین پیشرفته تری است. اگر انسان به احکام آسمانی محتاج بود، بهتر بود در هر عصری پیامبر جدیدی می آمد تا برحسب نیازهای جدید شریعت، قوانین کامل تری بیاورد.

 

در پاسخ به این ایراد می توان گفت که نیازهای زندگی انسان که هدف وضع قوانین و احکام بوده، دو جنبه دارد: دوام و تغییر: جنبه دائمی آن از خلقت و فطرت انسان است و منشأ آن است. از غرایز و استعدادهای فطری او و همه انسانها در همه زمانها و مکانها در این امر مشابه هستند. به عنوان مثال، همه انسان ها به تغذیه، آب، لباس و سرپناه نیاز دارند. در واقع این نیازهای طبیعی برای همه انسانها قابل اجرا است، هرچند ممکن است تفاوت زیادی بین آنها وجود داشته باشد.

 

در نتیجه این نیاز، انسان به انواع مختلف مبادلات مانند: خرید و فروش، اجاره، حق حبس و سایر معاملات نیاز دارد. از آنجایی که انسان ها در جامعه زندگی می کنند، نیازمند کمک و همکاری یکدیگر هستند و حتی جامعه متمدن نیز نیازمند قوانین صحیح و کامل است تا اعمال آنها تضمین کننده حقوق همگان باشد و مانع از ظلم و زیاده روی شود.

 

قوانین مربوط به کارگران و کارفرمایان، مالکیت و حدود آن، خرید و فروش، اجاره، تعهد، عدالت و شهادت، مجازات، دیه و قصاص و غیره از همین نیازهای طبیعی شکل گرفته است.

 

ابراز غرایز جنسی نیز یک نیاز طبیعی است و همه انسانها به آن نیاز دارند. همان نیاز طبیعی است که ازدواج و طلاق را به وجود آورده و موجب تشریع قوانین مربوط به زوجیت و حقوق متقابل بین زوجین و بین والدین و فرزندان می شود.

 

به همین دلیل است که قوانینی که در شریعت اسلام آمده و از غرایز و نیازهای فطری انسان پیروی می کند، همگی دائمی و همیشگی است و با خاتمیت نبوت پیامبر اکرم (ص) مشکلی ندارد.

 

با توجه به نیازهای در حال تغییر انسان می توان گفت که با توجه به تغییر شرایط جهان و توسعه روزافزون علمی و فناوری، اختراعات انواع ابزارها و وسایل مورد استفاده روزمره، راهکارهای مناسب و قوانین تازه ای به وجود خواهد آمد. دین پاسخگوی آنهاست و شرع مقدس اسلام برای حل این مشکل دو راه می دید:

 

روش اول: فقه (اجتهاد): قبلاً گفته شد که اسلام میراث ارزشمندی از دانش، شناخت دینی و قوانین مبتنی بر قرآن و روایات است که برای مسلمانان به جا مانده است. اگر فقهای اسلامی با توجه به مطالبات هر عصری در منابع اسلام بیندیشند و تحقیق کنند، می توانند راه حل های مناسب مشکلات جدید را استخراج کرده و به گوش مردم برسانند و جامعه اسلامی را در جوامع پیشرفته دنیا در مسیر پیشرفت قرار دهند.

 

عالم اسلام باید از شرایط و مکان کنونی آگاه باشد و به نیازهای امروزی جامعه بزرگ بشری آگاه باشد. او همچنین باید دید وسیعی نسبت به جهان داشته باشد و باید ذهنی وسیع داشته باشد. او باید بتواند از منابع دینی خودکفا اسلام، راه حل مشکلات جدید را بیابد و به مسلمانان برساند. و از این طریق به جهانیان ثابت می کند که قوانین اسلام در هر زمان و مکان قابل اجراست و موفقیت دنیا و آخرت پیروان آن را تضمین می کند.

 

روش دوم - تشخیص فقیه: خود به خود ثابت می شود که حکومت فقط بر اساس احکام و مقررات اسلام است. بخش زیادی از احکام و مقررات شرعی مربوط به اداره جامعه و امور سیاسی و اجتماعی است و اجرای آنها بدون وجود حاکم متدین، متعهد و متخصص امکان پذیر نیست.

 

رهبران مسلمانان مسئولیت اداره حکومت اسلامی را در حدود احکام شرعی بر عهده دارند و با اجرای کامل احکام اسلام می توانند آن را بر ظلم و فساد اخلاقی و اجتماعی مقدم داشته و عدل اسلامی را حفظ کنند. برای ولایت فقیه وظیفه است که در هر شرایط و زمان این ترتیبات را انجام دهد.

 

اگرچه برخی از قوانین اسلامی با همین هدف وضع شده و با اجرای کامل آنها می توان به این هدف دست یافت، اما حاکم فقیه گاهی در اداره سرزمین های اسلام با شرایط فوق العاده و دشواری مواجه می شود که راه حل آنها نیازمند مقامات و ویژگی های خاص و چنین اختیاراتی است. با آینده نگری برای حاکمان مسلمانان طراحی شده است.

 

حاکم مسلمانان برای حفظ اصول و منابع عمومی اسلام و رعایت مقتضیات امت اسلامی و تنظیم قوانین و مقررات و برای استفاده از آنها در اداره کشور اجازه دارد. این گونه قوانین و مقررات را قواعد حکمرانی می نامند.

 

پیامبر اکرم (ص) این قدرت را داشت و از آنها استفاده کرد. پس از او نیز همین اختیارات به امامان معصوم (علیهم السلام) داده شده است. مخصوصاً این همان قانونی است که مسلمانان به دستور پیامبر و ائمه اطهار (علیهم السلام) که از آنها به عنوان صاحبان امر یاد شده است، موظف به رعایت آن هستند.

 

رواج اسلام بعد از خاتمیت, خاتمیت نبوت, آشنایی با خاتمیت نبوت

خاتمیت نبوت چیست ؟

 

قرآن کریم می فرماید :

یَأَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلی الْأَمْرِ مِنكُمْ.

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولیای امر خود اطاعت کنید...».

 

بر اساس روایات فراوانی که در منابع ما نقل شده است، مسئولیت حکومت در دوران غیبت امام معصوم بر عهده عالم عادل و دارای عزم و اراده است و در امور اداری و سیاسی نیز آگاه است. چنین فقیهی به عنوان متخصص روان شناسی انسان معرفی می شود که می تواند رهبری و ولایت امر مسلمین را بر عهده بگیرد.

 

ارباب امور مسلمانان در اداره كشورهای اسلامی نیز از اختیارات ویژه امامان معصوم (ع) برخوردار است و از اختیارات خود در اداره كشور استفاده می كند.

 

به همین دلیل است که حکومت اسلامی در هیچ شرایطی و در شرایط اضطراری، قوانین و مقررات لازم را اعمال نمی کند، زیرا برای حل مشکلات سیاسی یا به اشتقاقات فقهی (اجتهادات) فقیهان آگاه به اوضاع فعلی (دارای قدرت های ویژه) وابسته است یا از آن استفاده می کند. 

 

از آنچه گذشت، معلوم شد که احکام اسلام می تواند جاودانه باشد و موفقیت انسان را در دنیا و آخرت تضمین کند. به همین دلیل است که در ختم نبوت پیامبر اسلام شکی نیست.

 

چرا بعثت پیامبران تشریعی پایان یافت ؟

ممکن است کسی ایرادهای کوچک دیگری هم مطرح کند و بگوید: چون پذیرفتیم که بعد از ظهور پیامبر اسلام به پیامبران تشریعی بی نیاز شد، نمی پذیریم که دیگر نیازی به پیامبران مبعثی هم نباشد. پیامبران گذشته بر دو قسم بودند: برخی صاحب شریعت جداگانه (اولوالعزم) بودند و برخی فقط به تبلیغ دین این پیامبران اولوالعزم می پرداختند که در هدایت مردم بسیار مؤثر و سودمند بود. پس از پیامبر اسلام نیز وجود چنین پیامبرانی قطعاً سودمند بود. پس چرا ادامه ندادند؟

 

در پاسخ می توان گفت که بعثت انبیا برای اتمام حجت در شرایط ضروری است. پس از پیامبر اسلام دیگر چنین نیازی وجود نداشت، زیرا انسان در آن زمان از نظر عقل و دانش عملی و نظری به بلوغ رسیده بود و از این رو می توانست از میراث دینی و فکری خود پاسداری و تبلیغ کند. از این رو در آن زمان دین به کمال رسید و از مبلغان بی نیاز شد.

 

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى و رَضِیتُلَكُمُ الْإِسْلَمَ دِیناً.

«امروز کسانی که کافر شدند از دین شما ناامید شدند، پس از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما به عنوان دین انتخاب کردم...».

 

اسلام وظیفه نگهبانی و تبلیغ ایمان را بر عهده سه گروه گذاشته است :

اول: امام معصوم: شیعیان معتقدند که بعد از پیامبر اسلام (ص)، مسئولیت پاسداری و تبلیغ دین و اداره امت اسلامی بر عهده امام معصوم است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیات خود امام علی علیه السلام را به این منظور تعیین کرد و اطلاعات لازم را به وی سپرد تا پس از آن حضرت، پاسداری و ترویج دین مبین اسلام باشد.

 

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در زمان حیات خود به وظیفه خود عمل کرد و تا آنجا که ممکن بود در راه دفاع از دین و رهبری امت کوشید و در زمان رحلت امام حسن علیه السلام را به جای خود منصوب کرد و اطلاعات لازم را به ایشان منتقل کرد. پس از ایشان امام حسن (ع) امام حسین (علیه السلام) به امامت رسید و به این ترتیب هر امامی امام بعدی را مشخص می کرد. این امر تا زمان امام حسن عسکری علیه السلام در سال 255 هجری قمری ادامه یافت.

 

در نتیجه تلاش و مجاهدت ائمه معصومین علیهم السلام صدها هزار سخن در موضوعات مختلف نصیب مسلمانان شد که برای آیندگان باقی ماند و به همت ائمه اطهار علیهم السلام هزاران نفر از فرهیختگان اسلامی علما و مبلغان تربیت شدند.

 

امام یازدهم نیز در هنگام رحلت، فرزندش حجت بن الحسن علیه السلام را به جای خود به امامت منصوب کرد و مسئولیت حفظ دین را به او واگذار کرد. امام دوازدهم از آن زمان تا امروز در غیبت است و وظایف خود را به گونه ای دیگر انجام می دهد، هر چند هر لحظه در انتظار روزی است که مردم برای انقلاب اسلامی و حکومت عدل مطلق و عدالت مطلقه و انصاف او آمادگی کامل داشته باشند. در آن زمان اسلام را با انقلابی جهانی در گوشه و کنار جهان گسترش داد و زمین را پر از عدل و داد کرد، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد.

 

با توجه به آنچه در بالا ذکر شد، می توان نتیجه گرفت که با تشریع مقام امامت، نیازی به ارسال انبیای مبلغی برای تبلیغ اسلام نیست، زیرا این مسئولیت بر عهده امامان معصوم است.

 

ثانیاً: فقها و علمای دین: در دوران معصومین (علیهم السلام) بسیاری از اندیشمندان و علما به احکام و علوم اسلامی دست یافتند و آماده تبلیغ و ترویج آن شدند. پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) برای پرورش این گونه افراد تلاش فراوانی کردند.

 

در این زمینه روایات زیادی داریم که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود :

 

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند :

علما وارثان پیامبران هستند. پیامبران هیچ ثروت مادی را پشت سر نمی گذارند; بلکه سنت ها را به ارث می گذارند. بنابراین، هرکسی که چیزی از آن سنت ها بگیرد، امتیاز بزرگی به دست می آورد. مراقب باشید که دانش خود را از چه کسی به دست می آورید. در میان ما اهل بیت علیهم السلام در هر نسلی افراد عادلی وجود دارند که از تحریف افراط گرایان و انحراف از گمراهان و تفسیر جاهلان خودداری می کنند.

 

رسول خدا (ص) فرمودند :

علمای امت من مانند پیامبران بنی اسرائیل هستند.

 

به همین ترتیب فرمودند :

خداوند جانشینان من را بیامرزد. از او پرسیدند: ای رسول خدا (ص) جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: كسى كه عمل مرا زنده كند و به مردم تذكر دهد.

 

ایشان همچنین گفتند :

تشبیه علمای روی زمین، تشبیه ستارگان آسمان است که مردم در تاریکی در خشکی و دریا از طریق آن ها جهت می جویند و اگر غیب شوند بیم آن می رود که هدایت شوندگان به وسیله آنها گم شوند.

 

امیرالمومنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است که آن حضرت فرمودند:

در روز قیامت مرکب علما با خون شهدا سنجیده می شود و مرکب علما بر خون شهدا برتری می یابد.

 

رسول خدا (ص) فرمودند :

کسى که در حالى بمیرد که به دنبال علمى براى احیاى اسلام باشد، بین او و پیامبران فقط یک مرحله اختلاف است.

 

از این روایات و مانند اینها می توان نتیجه گرفت که پیامبر اکرم (ص) وظیفه هدایت مردم را بر عهده علمای دین قرار داده است. در این صورت نیازی به ارسال پیامبران مبشری نیست.

 

سوم: عقل انسان: یکی از اهداف مهم پیامبران، پرورش و کمال عقل بود. پیامبران گذشته نقش بسیار مهمی در این زمینه داشتند. عقول بشری در طول اعصار به تدریج به کوشش پیامبران به کمال رسید تا اینکه در زمان پیامبر اسلام (ص) به بلوغ مطلق رسید.

 

پیامبر اسلام (ص) نیز در رشد و کمال عقل انسان از صفت خاصی برخوردار بود. وی به مردم توصیه کرد که برای کشف حقایق و درک حقایق از عقل خود استفاده کنند و کنجکاو باشند و با تفکر، حق و باطل را تشخیص دهند و فقط حق را بپذیرند.

 

قرآن کریم در آیات متعددی مردم را به استفاده از عقل و تدبر تشویق کرده است. در كتب روایات نیز تعداد زیادی روایات وجود دارد كه هوش را می ستایند و مردم را به كسب علم و هوش توصیه می كنند. پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) عقل را راهنما و دلیل شرعی در شناسایی موضوعات و مشکلات فکری ذکر کرده و از آنان خواسته اند که از عقل خود برای شناخت واقعیات و پیروی از آنها استفاده کنند.

 

بنابراین می توان نتیجه گرفت که پس از ظهور پیامبر اسلام (ص) دیگر نیازی به ارسال پیامبران مبعثی نیست و به همین دلیل است که می توان گفت پیامبر اسلام (ص) خاتم پیامبران است و نبوت با او خاتمه یافته است.

 

گردآوری: بخش مذهبی بیتوته

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------