"صراط مستقیم" دقیقاً چیست؟!
- مجموعه: متفرقه دینی
چطور صراط مستقیم را تشخیص بدهیم؟ دچار شرک خفی نشویم؟ و جزو کسانی که در قرآن آمده: کار را انجام دادند، اما درست انجام ندادند نباشیم؟ چطور بصیرتمان را افزایش دهیم؟)
صراط مستقیم به معنای راه و طریق استوار است. این کلمه در هیچ جای قرآن کریم به صورت جمع نیامده، همه جا «صراط» مفرد آمده است، مثل کلمة «نور»، که در هیچ جای قرآن به صورت جمع نیامده و در همه جا مفرد است.
ما حداقل روزی ده بار در نمازهای واجب از خدا می خواهیم: «اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیم»، که معنایش این است: «أدِمْ لَنَا تَوْفِیقَکَ الَّذی أطَعْناکَ فِی مَاضی أیّامِنا حَتّی نُطیعَکَ کَذَلِکَ فِی مُسْتَقْبَلِ أعْمَارِنا»[2]؛ یعنی خداوندا، توفیقاتی که در گذشته بر ما ارزانی داشتی و به برکت آن تو را اطاعت کردیم همچنان ادامه ده تا در آیندة عمرمان نیز تو را اطاعت کنیم.
زمانی کسی چیزی ندارد و آن را تقاضا می کند اما گاهی کسی آن را دارد و از خداوند تقاضای استمرار و ماندن آن را می کند. اتفاقاً می فرماید: اگر می خواهید شیطان را پیدا کنید باید آن را کنار صراط مستقیم پیدا کنید. چون همین جا سراغ مومنان می آید، کسی که از جاده بیرون رفته دیگر نیاز نیست، شیطان بیاید با او چه کند؟
شیطان می گوید: «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیم»[3] من در همین صراط مستقیم می آیم می نشینم، من در نماز سراغت می آیم، موقع قرآن خواندن سراغت می آیم، در عزاداری سراغت می آیم، من از طریق همین صراط مستقیم سعی می کنم انسان های متدین را به انحراف بکشم.
در قرآن کریم تصریح شده است که زیان دیدهترینِ زیانکاران، کسانی هستند که یک عمر راه را غلط رفتهاند، اما همیشه گمان کردهاند که راه درست را آنها رفته و کار درست را آنها انجام میدهند!
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» (الکهف، 103 و 104)
بگو: آیا (میخواهید) شما را از زیانكارترین مردم در عملها (ى دنیویشان) خبر دهیم * (آنان) كسانى هستند كه سعیشان در زندگى دنیا هدر رفته، و با این حال مىپندارند كه كار نیك انجام مىدهند!
الف – اما خداوند متعال که هادی تمامی مخلوقات خود میباشد، انسان را در هالهای از ابهامات رها نکرده است که نداند چه کند؟ تمامی انبیاء و اوصیاء و نیز وحی برای رفع این ابهامات ارسال شدهاند.
ب – منتهی همه باید دقت کنند که هر فیضی از مجرای خودش و با وسائل مربوط به خودش اعطا میگردد؛ پس کسب آن نیز جز با قرار گرفتن در همان راه و توسل به همان وسایل ممکن نیست.
به عنوان مثال مربوط به موضوع، اگر فرمود: من برای هدایت بشر «رسول را همراه کتاب و میزان» ارسال نمودم، کسی نمیتواند بگوید که من از طریق دیگری هدایت خواهم شد.
اگر فرمود: هدف، دعا و خواستهی روزمره و دائمی شما، "اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ" باشد، و آن که این وحی را اخذ کرد و به ما ابلاغ نمود، خود مصداق عینی و عملی آن را بیان کرد و فرمود: "صراط مستقیم من هستم و پس از من علی و اولادش (علیهم السلام)" هستند، هر کس گمان گند که از طریق دیگری جز تأسی به آنان میتواند در صراط مستقیم حرکت کند، دچار وهم شده و خود را فریب داده است.
ج – در هر حال انسان، موجودی تک بُعدی نیست که با انجام یک یا چند فرمان، هدایت شود؛ بلکه به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام، عالَمِ صغیر است و جهان هستی در او پیچیده شده است. انسان عقل و فطرت دارد – نفس حیوانی نیز دارد – روح و جسم دارد - در اموری مجبور است، در اموری اختیار نیز دارد – هدفگراست، منفعت طلب نیز هست – امیدوار و مأیوس میشود – شهوت و غضب حیوانی و نیز حبّ و بُغض انسانی هم دارد و ... .
از این رو، برای هدایتش، هم از حقایق عالم هستی به او گفته شده و هم "چه باید و نباید کرد"ها در هر امری از امور فردی یا اجتماعی برایش تدوین و تبیین شده است.
اما به طور کلی شاید بتوان مجموعهی ساختار او را به دو بخش عمدهی "ایمان و عمل" تقسیم نمود که تکامل آنها مستلزم امور ذیل میباشد:
1- شناخت: که مستلزم تعقل، تفکر، تدبر، بصیرت، مطالعه و کسب علم میباشد.
2- باور کردن: هدف گرفتن، در حیطه و زمرهی آن حقایق هستیِ شناخته شده در آمدن است. شناخت خدا، با ایمان به خدا فرق دارد. ابلیس هم خدا را میشناخت، اما ایمانش ضعیف بود – و البته "ایمان"، مرحلهی پس از "اسلام" است. اول باید تسلیم حق بود، تا ایمان کامل و استوار گردد.
3- عمل: منظور همان "عمل صالح" است، نه هر فعلی که انسان انجام میدهد – که البته هر فعل مومن، باید عمل صالح باشد، یعنی بهترین عمل - اما عمل صالح، پس از شناخت و ایمان، اصول و محورهایی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، مانند:
1/3 – اخلاص در عمل – که این یک فعل خارجی نیست، بلکه به همان ایمان بر میگردد.
اخلاص، نیت و هدف در عمل است که باید سعی کند خالصاً و مخلصاً برای خدا باشد - منیّت در آن نباشد، حب نفس در آن نباشد - ریا در آن نباشد - هدف صرفاً اطاعت و عبادت معبود باشد - مقصد و مقصود، رضایت او باشد.
2/3 – آگاهی و بصیرت – انسان باید بداند که "چه باید بکند" و آن کار را "چگونه باید انجام دهد"؟ احکام در هر موردی، تکلیف او را در "چگونه باید انجام دهد" معین کرده است، لذا در گام نخست کافیست که به قصد قربت، به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام ورزد – اما بصیرت، امر دیگری است، نیاز به دوری از سطحی نگری، ژرف نگری، عاقبتاندیشی و تعمق لازم دارد – در هر کاری.
3/3 – الگو پذیری - از همه مهمتر "الگو یا اسوه" است. چرا که انسان فطرتاً موجودی الگوپذیر است. انسان با دانستن کلمات و مفاهیم، هدایت نمیشود، بلکه به دنبال مصادیق خارجی و عینی میگردد. لذا در تمامی رفتارها و اعمال خود، نمونهی مطلوب را الگوی خویش قرار میدهد.
و خداوند متعال پیامبر اکرم و اهل بیت او صلوات الله علیهم اجمعین را – که انسان کامل هستند – الگوی ما قرار داده است. از این رو لازم است که در تمامی امور شخصی یا اجتماعی، به آنان تأسی نماییم.
منابع:
x-shobhe.com
feqh.miu.ac.ir