بیوگرافی آلفرد آدلر



 بیوگرافی آلفرد آدلر

آلفرد آدلر که بود؟

 

آدلر به عنوان یکی از نخستین پیروان فروید، خود را از جامعه روانپزشکی وین جدا کرد و در سال ۱۹۲۰ مکتب روانشناسی فرد نگر را ایجاد نمود.

زندگینامه آلفرد آدلر:

آلفرد آدلر در ۱۸۷۰ در حومه وین اتریش در خانواده ای ثروتمند متولد شد. در سال ۱۹۰۲ شروع به شرکت در جلسات بحث گروهی هفتگی فروید کرد. او در سال ۱۹۱۱ به طور رسمی با دیدگاه فرویدی مخالفت کرد. آدلر به عنوان یکی از نخستین پیروان فروید، خود را از جامعه روانپزشکی وین جدا کرد و در سال ۱۹۲۰ مکتب روانشناسی فرد نگر را ایجاد نمود.

 

برخلاف فروید که عقیده داشت غریزه، انگیزه اصلی برای یک رفتار است و بر خلاف یونگ که صورت های ازلی را به عنوان رهبر انسان قبول داشت. تاکید آدلر بر جنبه اجتماعی بودن افراد است. علاوه بر این، او اصلی ترین منبع انرژی و انگیزه های یک انسان را، علاقه به قدرت دانسته و با نپذیرفتن وجود مرزی مشخص میان خودآگاه و و ناخودآگاه، مکانیسم «واپس زنی» فروید را نیز رد می نمود. 

 

بر اساس نظریه آدلر، انسان موجودی بی همتا، مسئول و دارای خلاقیت و حق انتخاب است و در میان ابعاد مختلف شخصیت او، هم خوانی همه جانبه ای دیده می شود. آدلر انسان را به طور ذاتی موجودی اجتماعی، خلاق و هدفمند نام برده که احساس حقارت، فراهم آورنده زیر بنای رشد روانی او بوده و همیشه او را در جهت بالا رفتن و برتری یافتن به حرکت وا می دارد.

 

در حقیقت، هر شخصی با توجه به این هدف به سمت جلو حرکت می کند و به فعالیت هایی مشغول شده که این فعالیت ها در نهایت شکل و شیوه زندگی اش را مشخص می کنند. به همین دلیل رفتار شخص را درون زندگی او قابل بررسی می داند. در نظر آدلر، انسان ها سرنوشت خودشان را می سازند و به تجربه های خود، معنی و مفهوم می دهند. بر اساس عقیده آدلر، افراد غیر عادی بیمار نیستند؛ بلکه تنها انسانی مایوس هستند که نیازمند امید و شهامت اند. 

 

آلفرد آدلر چه نظریه ای داشت

 

ویژگی های اصلی نظریه آدلر: 

احساس حقارت:

شیوه روانشناسی او  با موضوع حقارت آغاز و پایان پیدا می کند. حس خود کوچک بینی یا حقارت در انسان ها، به دلیل نقص یا ضعف جسمانی است. به عقیده آدلر، ناتوانی یا ضعف، در تمام اشخاص عقده حقارت به وجود می آورد و تلاش های بعدی آن ها هم در زندگی، صرف جبران یا پوشاندن این ناتوانی می شود؛ بنابراین حقارت، پایه تلاش و موفقیت در افراد است. از سویی دیگر، احساس حقارت، اساس همه مشکلاتی است که از ناسازگاری روانی آدمی ناشی می شوند. عقده حقارت باعث تمایل فرد به فرار شده و این تمایل، خود را به شکل عقده برتری نشان می دهد. 

 

احساس برتری: 

عقیده آدلر این بود که تمام افراد، دارای حس حقارت هستند و در حقیقت همین احساس حقارت موجب می شود که اشخاص برای از بین بردن آن و یا به منظور بهتر و برتر شدن، زیاد تلاش کنند. این سعی و تقلای رقابت آمیز شخص، با هدف برتری جُستن بر افراد دیگر نیست؛ بلکه درواقع تمایل مثبتی جهت غلبه یافتن بر کمبود های خود شخص است تا به وسیله همین منابع، به تکامل فردی دست پیدا کند. 

 

روش زندگی:

با توجه به منبع و سرچشمه حس حقارت، انسان تلاش جبران کننده ای را با هدف بهتر شدن از خودش به نمایش می گذارد. این تلاش، دارای صورتی فردی و انحصاری است که در حقیقت نمایان کننده شیوه زندگی شخص خواهد بود. طبق نظر آدلر، تلاش برای جبران حس حقارت مسئله ای عادی است و ما اغلب ضعف داشتن در یک توانایی را با برتری یافتن در یک توانایی دیگر جبران می نماییم.

 

مفهوم جبران مفرط نشان دهنده انکار شخص به جای قبول حقیقت یا سعی افراطی جهت پنهان کردن یک ضعف است. آلفرد آدلر دو الگوی جبران مفرط را توضیح داده است. او عقده حقارت را برای توصیف فردی استفاده کرد که احساسات ناشی از ناکافی بودنش را اغراق آمیز می کند. عقده برتری موجب خواهد شد که فرد در خودستایی مبالغه نماید تا احساسات ناشی از حقارت خود را پنهان کند.

 

خود آگاهی:

 آدلر در خصوص وجود «ضمیر ناهشیار» و «ضمیر ناخودآگاه» با فروید موافق نیست و تمام اهمیت را به «خودآگاه» می دهد. به عقده او، فرد نسبت به کارها خودآگاهی دارد و قادر است تا با خودنگری متوجه شود که چرا رفتار او اینگونه است.

 

علاقه اجتماعی:

 آدلر معتقد است انسان، اجتماعی متولد می شود و به اجتماعی بودن خود هم علاقه دارد. این علاقه اجتماعی در انسان ها، حالتی فطری و ذاتی را دارا است. تلاش جهت برتری یافتن در یک شخص سالم، به شکل حس اجتماعی و همکاری و نیز جرات و رقابت بروز پیدا می کند. 

 

غایت و هدف زندگی:

 آدلر نیز همانند یونگ نظریه خود مبنی بر «علت غایی» بنا نموده است. به این معنی که برخلاف فروید، باور دارد هدف فرد در شکل دهی رفتارها موثر است. البته او هم مثل فروید از اهمیت گذشته انسان غافل نمانده، با این حال اعتقاد دارد که گذشته، محدوده صحنه اعمال را نمایان می کند و در واقع این آینده است که مشخص کننده چگونگی رفتار بازیگران در این صحنه خواهد بود.

 

خود خلاق: 

در نقطه مقابل فروید که رفتار را نتیجه ای از نیروی ناهشیار مبهم بیان می کرد و همچنین بر خلاف یونگ که اعتقاد داشت «تجربه های اولیه در زندگی، کنترل کننده و مشخص کننده چگونگی رفتار ما هستند» آدلر یادآوردی کرده که انسان قادر است به طور هشیارانه اعمال و اهداف خود را انتخاب نماید. آدلر این توانایی انتخاب را «خود خلاق» نام گذاری می کند که به شکل هشیارانه در مرکز شخصیت هر فرد قرار دارد. 

 

زندگی شخصی آلفرد آدلر

 

شخصیت فرزندان به ترتیب تولد از نظر آلفرد آدلر

با اینکه خواهر و برادرها دارای والدین یکسانی هستند و در خانه ای مشترک زندگی می کنند، اما محیط های اجتماعی مشترکی ندارند. قرار گرفتن در معرض نگرش های متفاوت والدین، در تعیین شخصیت فرد اثر دارد. 

 

فرزند اول

حداقل برای مدتی، موقعیت حسادت برانگیزی دارند. اغلب والدین از تولد فرزند اول شاد هستند و زمان و توجه بسیاری را برای کودک صرف می کنند. فرزند اول به طور معمول توجه تقسیم نشده والدین را برای خود دارد. پس از تولد فرزند دوم، محبت تقسیم می شود. معمولاً باید منتظر باشند تا نیازهای نوزاد جدید برآورده شده و مدام به او می گویند ساکت بماند تا نوزاد آشفته نشود. او تلاش می کند تا دوباره قدرت و امتیاز خود را به دست آورند. با این حال، اوضاع دیگر مانند سابق نخواهد شد. فرزندان اول غالباً گرایش به گذشته دارند. برای گذشته حسرت می خورند و به آینده بدبین اند. 

 

این کودکان سازمان دهندگانی خوب، وظیفه شناس و با دقت در خصوص جزئیات، خودکامه و محافظه کار هستند. همچنین ممکن است که فرزندان اول طوری بار بیایند که احساس ناامنی داشته باشند و به اشخاص دیگر خصومت ورزند. آدلر معتقد است که روان رنجورها، منحرف ها و تبهکاران معمولاً فرزندان اول خانواده هستند.

 

تک فرزند

این افراد در کانون توجه باقی می مانند. تک فرزندان نسبت به کودکان دیگر زمان بیشتری را با والدین خود می گذارنند، در بیشتر مواقع زود پخته می شوند و رفتارها و دیدگاه های بزرگسال را بروز می دهند. هنگامی که متوجه می شوند در زمینه های بیرون از خانواده در کانون توجه قرار ندارند، ممکن است دچار مشکلاتی شوند. آن ها آموخته اند که نه تقسیم کنند و نه به رقابت بپردازند. در صورتی که توانایی های آن ها توجه و تایید کافی را به سمت خود جلب ننماید، احتمال دارد احساس نا امیدی پیدا کنند. 

 

شخصیت فرزندان به ترتیب تولد از نظر آلفرد آدلر

 

سبک های زندگی از نظر آلفرد آدلر

آدلر سه مشکل همگانی را به این صورت شرح داده است:

مشکلات مربوط به رفتاری که ما در قبال دیگران داریم

مشکلات شغلی

مشکلات مربوط به عشق و محبت

 

وی همچنین چهار سبک اصلی زندگی را جهت حل و فصل این مشکلات مطرح نموده:

سبک سلطه جو (domainant type)

سبک گیرنده ( getting type) 

سبک دوری جو ( Avoiding type)

سبک مفید برای جامعه ( socially useful type)

 

گردآوری: بخش علمی بیتوته

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------