اشعار خواندنی و غمگین درباره پدر فوت شده
- مجموعه: شعر و ترانه
شعر در فراق پدر
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینهای
در رفاقت بادهای بی کینهای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
میبرم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق میدهی
عاشقی را یاد عاشق میدهی
با تو سبزم، گل بهارم ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
مهدی فرجی
شعر در فراق پدر
صفای خونهٔ ما بودی بابا
به مثل گل تو زیبا بودی بابا
بنازم همت و طبع بلندت
انیس و مونس ما بودی بابا
به هر جا صحبت از مهر و وفا شد
تو کانون وفاها بودی بابا
ستون خانه استحکام آن است
ستون خانهٔ ما بودی بابا
گرفتم اعتبار با نام پاکت
تو آن آوازهٔ ما بودی بابا
تو شمع پر فروز زندگانی
برای راحت ما بودی بابا
به سیلی صورتت را سرخ کردی
اگر چه خسته ، شیدا بودی بابا
تمام رنج و زحمت را خریدی
چرا که عاشق ما بودی بابا
بلاهای فراوان پیش رویت
صبوری را تو معنا بودی بابا
(صفا) از داغ دلی بشکسته دارد
تو آرامش به دلها بودی بابا
قاسم جناتیان قادیکلایی
شعر پدر از دست رفته
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من
از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من
آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت
کاش میخورد غم بیسر و سامانی من
بسر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیده نورانی من
بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
صفحه روی ز انظار، نهان می دارم
تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من
دهر، بسیار چو من سر به گریبان دیده است
چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من
عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من
گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سرچشمه دل می دادم
آب و رنگت چه شد، ای لاله نعمانی من
من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد
که دگر گوش نداری به نوا خوانی من
گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
ای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من!
شعر پروین اعتصامی
شعر درباره پدر فوت شده
پدرم رفت و دگر نیست کنارم جسمش
روحش اما که مرا نیست جدا یک لحظه
پدرم رفت و نگاهش دگرم نیست به راه
ولی از یاد نرفته است نگاهش هرگز
کاش بودم به کنارش اکنون
کاش بودش عمر و می ماند هنوز
چه حزین بود طنینش این اواخر
شاید از مرگ خبر داشت و این بود دلیل
رفت و تنها شده ام با همه سختی هایم
رفت و بی او چه بسی سخت شده زندگی ام
باورش سخت و چه بسیار غمین
کاش می بود و برایم می ماند
پدرم رفت و خزان شد دل من
کاش می ماند و بهارم می ماند
شعر در مورد فراق پدر
بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را
بشکست پدر بار فراقت کمرم را
تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته
داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را
غمهای دلم قاتل جانم بود آخر
آماده اجل ساخته بار سفرم را
از جور عدو رفت زکف عز و جلالم
چون برد فلک سایه لطف پدرم را
دوبیتی در فراق پدر
دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من
بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من
تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد
محروم ز دیدار گل روی پدر کرد
شعر پدر برای اعلامیه ترحیم
پدر جان یاد آن شبها که ما را شمع جان بودی
میان نا امیدیها چراغ جاودان بودی
برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود
بنازم همتت بابا صبور و مهربان بودی
دوبیتی در فراق پدر
پدرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته میگرید
سراپا همچو شمعی بیفروغ آهسته میگرید
تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه
به یادت چشم، چون ساغر بشکسته میگرید
دوبیتی درباره پدر فوت شده
از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر
رفتی و از مرگ جانسوزت سیه پوشم پدر
خنده و مهر و وفا و مهربانی های تو
در جهان هرگز نمی گردد فراموشم پدر
شعر در مورد فراق پدر
آسمان امروز ببار، اینجا گلی پژمرده گشت
از غم داغ رخش، یک محفلی افسرده گشت
آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ایم
چون پدر از بین ما رفت، قلب ما هم مرده گشت
شعر پدر از دست رفته
بی تو هرگز زندگی شوری ندارد
پدرم بی تو هـرگز شمع دل نوری ندارد ، پدرم
جای اشک از دیدگان خون می فشانم
باز هم بی تو هرگز زندگی شوری ندارد ، پدرم
شعر پدر برای سنگ قبر
ای پدر رفتی و یاد تو نرفت
دل برفت، شادی برفت، امید رفت
حال در سوگ تو بنشسته ایم
زنده ایم اما ز دل بشکسته ایم
شعر فوت پدر
روشنی بخش دل هر با هنر باشد پدر
بهترین سرمایه از بهر پسر باشد پدر
کس نمیداند مقامش را بهجز یزدان پاک
آسمان زندگانی را قمر باشد، پدر
شعر پدر برای اعلامیه ترحیم
غم مرگ پدر کوچک غمی نیست
جگر میسوزد و درد کمی نیست
پدر زیبا گل باغ وجود است
که بی او زندگی جز ماتمی نیست
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته