با من بـدرفتـاري نکن!
- مجموعه: تعلیم و تربیت
سوءرفتار عبارت است از ارتكاب هر نوع عملي چه عمدي و چه غيرعمدي توسط والدين يا سرپرستان كودك، به نحوي كه سلامت جسماني و يا رواني وي را به خطر اندازد و مانع از رشد طبيعي و سالم كودك شود.بعضي از زمينههاي سوءرفتار با كودك عبارتند از :
1ـ سوءرفتار بدني
2ـ سوءرفتر عاطفي
3ـ سوءرفتار سرپرستي(بهداشتي تغذيه ـ مسكن)
4ـ سوءرفتار آموزشي
5 ـ سوءرفتار مذهبي
شكلهاي ديگر بدرفتاري با كودكان نظير: سوءرفتار جنسي، معتاد كردن كودكان، واداشتن آنان به كارهاي خلاف نظير: دزدي، پخش موادمخدّر و واداشتن آنان به كارهاي خارج از ظرفيت سني آنان.
1ـ سوءرفتار بدني و تنبيهات جسمي
تنبيهات شديد بدني كه موجب جراحات جسمي در كودك ميشود، نشاندهندة بدرفتاري اوليا و سرپرستان كودك است. بررسيها نشان ميدهد كه معمولاً اولياي كودك تحت تأثير فشارهاي رواني شديد قرار گرفتهاند. پدر و مادر خشمگين، كودك خود را به اين طرف و آن طرف ميكشانند و او را كتك ميزنند. حملات عمدي و با برنامة قبلي مثل گاز گرفتن، سوزانيدن كودك، با سيخ داغ كردن، چرخانيدن دست و پاي كودك، بريدن اعضاي بدن و بالاخره هرگونه اعمال شكنجه بر كودك نيز تحت عنوان سوءرفتار با كودك مورد توجه قرار ميگيرد.
مشاهده شده است كه اوليا و سرپرستان، كودك خاطي را مورد تنبيه بدني شديد قرار دادهاند كه اين عمل هيچگونه تأثير مطلوبي بر رفتــار كودك نداشته و حتي مــوجب بــروز رفتارهاي نادرست بيشتر از طرف كودك ميشود. در حــالي كه استفــاده از روشهاي مسالمتآميز، نظمدادن به رفتار كــودك از راههاي اصلاح و تغييــر رفتار، برقـــراري روابط احترامآميز بين فرزند و مادر و پدر مورد تأكيد است.
مواردي از بدرفتاري جسمي
1ـ وارد كردن صدمات بدني به كودك توسط اوليا و سرپرستان كودك با علائمي مثل كوفتگيها، ورم پوست، خراشهاي سطحي پوست و ضربديدگي در نقاط مختلف بدن كودك.
2ـ سوختگيهايي كه در اثر بياحتياطي و عدم مواظبت از كودك ايجاد شده و در مواردي منجر به فوت ميشود، نظير جاي ميلة داغ، قسمت داغ بخاري و اتو برقي و غيره.
3ـ صدمات مغزي كه با علائمي نظير تشنج و اغماء و بيهوشي همراه است.
4ـ صدماتي كه به اعضاي داخلي بدن كودك وارد شده است و با نشانههاي مرضي، نظير شوك، درد شكم يا خونريزي داخلي تشخيص داده ميشود.
5 ـ شكستگي دست يا پا در اثر افتادن از بلندي.
6ـ آثار ضربه و كبودي غيرعادي در بعضي از قسمتهاي بدن كودك، نظير كبودي چشم.
7ـ آثار شكنجه در بدن كودك نظير جاي نيشگون و گازگرفتگي، كمربند و جاي انگشتان دست.
8 ـ تهديد به قتل توسط اوليا وسرپرستان كودك.
9ـ تنبيهات بدني ديگر نظير كشيدن گوشها، كندن موها و هل دادن كودك كه منجر به آسيب استخواني كودك شود.
2ـ سوءرفتار عاطفي
خشونت و سختگيري عاطفي نيز ميتواند مانند صدمات بدني، آثار مخربي بر كودك باقي بگذارد و باعث شود كودك از نظر هيجاني، رفتاري و عقلي دچار وقفه و عقبماندگي شود.
مواردي از سوءرفتار عاطفي با كودك:
ـ والدين، كودك را با خشونت راهنمايي كنند.
ـ كودك را به زور وادار به اطاعت كنند.
ـ هر اشتباه جزئي كودكان را سرزنش كنند.
ـ به كودكان حق اظهارنظر ندهند.
ـ از ابراز احساس عاطفي كودكان جلوگيري كرده و آنان را ناتوان و بيعرضه قلمداد كنند.
ـ با كودكان رابطه متعادل و طبيعي نداشته باشند.
ـ خانوادههاي سختگير به كودكان فرصت ندهند تا از راه عاطفي تخلية هيجاني شوند.
ـ در محيط خانواده سختگيري و استبداد وجود داشته باشد. پدر و مادر و گاهي هر دوي آنها براي اينكه فرزندان را خوب تربيت كنند، عرصه را بر آنها تنگ كنند.
ـ برخي از والدين جنسيت و يا رنگ و شكل فرزندان را قبول ندارند و نسبت به آنها سرد و بيتفاوتند و يا سختگيريهاي بيجا دارند. مقايسهها و به رخ كشيدنها در ايجاد ناراحتي براي كودكان بسيار مؤثرند. در چنين شرايطي كودك براي اينكه از ديگران عقب نيفتد، خود را به آب و آتش ميزند و نادانسته مشكلات بعدي را به بار ميآورد.
ـ حمايت زياده از حدّ از كودكان در هر بلا و محنت و مصيبت، به گونهاي كه درد ناكامي و شكست را نچشيده باشند.
ـ هنگامي كه والدين به جاي راهنمايي صحيح كودك، بيشتر از سرزنشهاي تند استفاده كنند، تا پندهاي ملايم. مثلاً:
1ـ بايد بروي صندلي پشتي ماشين بنشيني، همين كه گفتم.
2ـ بخاطر توهم كه شده، ما را از اين خانه بيرون خواهند كرد.
3ـ گم شو برو بيرون، آنقدر مزاحم من نشو.
والدين ممكن است به عناوين مختلف كودك را طرد كنند. «با زندگي خودت مزاحم من نشو، هر چه زودتر بزرگ شو و پاتو از اين خونه بزار بيرون». اين قبيل والدين آرزو ميكنند كه دوران نوزادي و كودكي فرزندشان تمام شود تا خودشان از انجام وظايف و كارهاي روزمرة ناخوشايند خلاصي يابند.
به طور كلّي پدر و مادر بدلايل زير ممكن است كودك را طرد كنند:
1ـ كودك ممكن است ناخواسته باشد. والدين ممكن است به تعداد كافي بچه داشته باشند و طرد كودك بر مبناي مسائل اقتصادي و يا از روي خودخواهي باشد.
2ـ كودك نتيجه يك ازدواج ناموفق باشد.
3ـ بودن بچه مانع شود از اينكه پدر يا مادر به هدف خود برسند.
4ـ بعضي از والدين ممكن است از اين نظر كه بچه مانعي در مقابل آزادي يا خوشگذراني آنها است، تمايلي به قبول مسئوليت تربيت و بزرگ كردن كودك خود نشان ندهند.
5 ـ والدين بر اثر ضعف خويش نتوانند به هدفهاي خود برسند و كودك را عامل شكست فرض كنند و از او متنفر باشند.
شيوههاي غلط پدر و مادر در تربيت نسل، برتري دادن جنسي، كه موجب ميشود دختري از دختر بودن و يا پسري از پسر بودن خود ناراضي باشد و ناخودآگاه اداي رفتار جنس مخالف را درآورد و يا هوس رفتار جنس ديگر را داشته باشد.
يكي دختر و ديگري پسر را دوست دارد. مادر مجبور به حفاظت بيش از حدّ دختر كوچك در برابر خشم و آزار و اذيت پدر ميشود و كودك اين رفتار دوگانه را احساس ميكند و در برابر خشم والد خشمگين، شديداً وحشتزده ميشود. گاه كودك در مقابل والد خشمگين خود، از وحشت آرزوي مرگ برادر يا خواهر رقيب را دارد و اين احساس و آرزو در عين حال احساس گناه را در كودك برميانگيزد.
نشانههاي سوء رفتار عاطفي در كودكان
1ـ كودك كنارهگيري ميكند، افسرده است و عواطف مناسب نشان نميدهد.
2ـ كودك رفتارهاي ناسازگارانه از خود نشان ميدهد و باعث مزاحمت ديگران ميشود.
3ـ كودك در زمينههاي گوناگون پيشرفتي نشان نميدهد.(قادر به انجام اعمال يادگرفته شدة مناسب سن خودش نيست و مثلاً راه نميرود، حرف نميزند و...)
4ـ كودك رفتارهاي پرخاشگرانه و ضداجتماعي از خود نشان ميدهد. مثلاً فرار از خانه، دزدي، دروغگويي و...
5ـ كودك رفتارهاي ناسازگارانه و نامتعادل از خود نشان ميدهد. درون خود را ميآزاد، تلاش بيهوده ميكند و احساس خلأ در زندگي ميكند.
6ـ لكنت زبان در طفوليت، بيبند و باري اخلاقي در دوران نوجواني، بيروح شدن، صحبت نكردن يا گنگي انتخابي و عدم تمايل به شركت در بازي و بعدها در امور اجتماعي.
7ـ بروز عقبماندگيهاي رواني، ضعف قدرت ابتكار و هوش، نداشتن دقت كافي، عدم تعادل در رفتار با ديگران، بيجرأتي و امثال آنها.
8ـ گاه ممكن است كودك براي جلب توجه بزرگترهاي خود (مثل معلم، همسايهها و...) مرتباً باعث مزاحمت و آزار آنان ميشود.
3- سوء رفتار سرپرستی
منظور از سوء رفتار سرپرستي، كوتاهي يا شكست مادر يا پرستار در فراهم آوردن پناهگاه، غذاي كافي، لباس،حمايت، سرپرستي و مراقبتهاي پزشكي و دندانپزشكي است. در مواردي بايد نسبت به مسأله سوءرفتار با كودك مشكوك شويم كه:
1ـ محيط زندگي كودك غيربهداشتي و كثيف است.
2ـ محيط زندگي كودك بدليل بيتوجهي و نه فقر، فاقد امكانات لازم مثل لولهكشي آب، حرارت كافي و غيره است.
3ـ محل زندگي كودك از نظر ايمني مناسب نيست و احتمال آتشسوزي در آن زياد است.
4ـ محيط زندگي كودك از نظر استحكام ساختمان مقاوم نيست و امكان ريزش ديوارها و سقف وجود دارد.
5ـ لباسهاي اضافي بر بدن كودك پوشانيده ميشود. (خاصه هنگامي كه هوا نيز گرم باشد).
6ـ كودك براي ساعاتي در داخل اتومبيل محبوس شده و والدين به خريد بروند.
7ـ قورت دادن اشياي ريز نظير: سنجاق، سكههاي كوچك، دكمه و...
8ـ از دست دادن اعضاي بدن (صدمات چرخگوشت و پنكه به دستهاي كودك، افتادن از بلندي و...)
9ـ حوادث مدرسه؛ دركشور ما بين 10 تا 15 هزار دانشآموز در سال به علت حوادث مدرسهاي در بيمارستان بستري ميشوند.
ـ سوختگي ناشي از وسايل گرمازاي قابل دسترسي براي دانشآموزان (بخاري) و برقگرفتگي، وارد شدن ضربه به سر و آسيبهاي پاها، دست و صورت.
ـ مطابق با بررسيها و آمارهاي بينالمللي، خيلكثيري از دانشآموزان در كشورهاي فقير و در حال توسعه در شرايطي روانه مدرسه ميشود كه بدنشان نيازمند حداقل غذاي لازم است. در مناطق مختلف كشور ما نيز به دلايل گوناگون از جمله عادات فرهنگي و فقر اقتصادي، تعداد قابل ملاحظهاي از دانشآموزن بدون تغذيه لازم راهي مدارس ميشوند. تبعات ناشي از سوءتغذيه، نقيصههاي متابوليكي، بيماريها و اختلالات تن ـ رواني و تأثيرات آن بر رفتار و تواناييهاي تحصيلي دانشآموزان خود امري فوقالعاده حائز اهميت و در خور توجه است.
ـ كيفيت تغذيه كودك به دليل كمتوجهي اولياي او نامناسب است.
ـ غذا در مواقع خاص و معين براي كودك حاضر نميشود و او ناچار است براي جلوگيري از گرسنگي خود را با كمي غذا قانع كند.
ـ در يخچال و قفسههاي خانه غذاي فاسد نگهداري ميشود.
ـ امكانات پزشكي و دندانپزشكي لازم براي كودك فراهم نميشود.
ـ كودك هميشه كثيف است و بهداشت فردي او در سطح پائيني است.
ـ مادران باردار با استعمال دخانيات از ضريب هوشي فرزندان خود ميكاهند.
ـ در درمان بيماري كودك سستي كنند و به موقع كودك را به پزشك و يا مراكز درماني نبرند.
4ـ سوءرفتار آموزشي
در بسياري از خانوادهها، والدين همواره فرزندان خود را تحت فشار قرار ميدهند كه پيش بتازند و انتظار دارند كه فرزندان آنها به سرعت مراحل پيشرفت را طي كنند.
در مقابل خانوادههايي هستند كه به علت گرفتاريهاي شغلي، مالي، فرهنگي و خانوادگي در آموزش و پرورش كودكان خود قصور و كوتاهي ميكنند. اسلام در زمينة آموزش، هدايت، ارشاد، دعوت و خلاصه رشد و سازندگي افراد تأكيدات و تصريحات فراواني دارد كه از تندرويهاي بيرويه و افراط كاريهاي آموزشي تنفرآور و دفعكننده خودداري جدي به عمل آيد.
مواردي از سوءرفتار آموزشي
1ـ والدين در اثر مشكلات مالي در ثبتنام كودكان در مدرسه كوتاهي كنند.
2ـ والدين كودك را به مدرسه بفرستند و هيچگونه پيگيري و تعامل ب اولياي مدرسه درخصوص تحصيل كودك نداشته باشند.
3ـ امكانات لازم از لحاظ پوشاك، نوشتافزار و كتاب در اختيار كودك قرار ندهند.
4ـ والدين بيشتر بر هدفها تأكيد ورزند و توجهي به وسائل رسيدن به هدف نداشته باشند. مثلاً به فرزندي كه وارد مدرسه ميشود، ميگويند تو بايد نمرات خوبي بدست آوري، قبول شوي، ديپلم بگيري، تحصيلات عاليه داشته باشي، اما از وسايل رسيدن به چنين هدفي صحبت نميشود و يا وسايل لازم در اختيار كودك قرار نميگيرد.
5ـ رفتر نادرست والدين در برابر مردودي كودكان.
6ـ عدم بررسي استعدادهاي لازم براي تحصيل فرزندان.
7ـ توقع زياد از اندازه از دانشآموزان پايه اول و دوم ابتدايي كه درس را خوب يادبگيرند و اشتباه نداشته باشند.
5- سوء رفتار مذ هبی
كودكان رفتارهاي مذهبي و غيرمذهبي را به شيوههاي تقريباً يكسان و در درجه نخست در درون خانواده و در ارتباط با والدين و خواهران و برادران خود ميآموزند. بزرگترين هديهاي كه والدين و مربيان ميتوانند به كودكان خود بدهند، اين است كه آنان را ابتدا متكي به خدا و سپس متكي به خود بار بياورند. زيرا امروزه بسيار ديده و شنيده ميشود كه ريشة بسياري از انحرافات و كجرويها، بزهكاريها، اعتيادها، رفتارهاي ضداجتماعي، پوچگراييها و بسياري از مشكلات رواني ـ اجتماعي ديگر در ضعف گرايشهاي مذهبي است.
مواردي از سوءرفتار مذهبي
1ـ ناديده گرفتن اهميت و ضرورت آموزش مذهبي(نماز ـ روزه ..)
2ـ والدين كودك را به همراه خود به مساجد و مكانهاي پاك و طيبي كه ميتواند ـ انسانساز باشد، نبرند.
3ـ عادت ندادن كودكان به مسائل محسوس و عملي (نماز خواندن ـ روزه گرفتن ـ شركت در مراسم مختلف مذهبي).
4ـ والدين از نزديك شدن و معاشرت با كساني كه مسائل مذهبي را رعايت ميكنند، خودداري كنند.
5ـ والدين از دوري جستن ازكساني كه بيتوجه به مسائل مذهبي هستند، خودداري نكنند.
6ـ عدم رعايت جنبههاي عفت و تقواي عمومي به وسيلة اعضاي خانواده.
7ـ والدين رفتارهاي مذهبي كودكان را تشويق نكنند.
8ـ والدين به رفتارهاي مذهبي كودكان بيتوجه باشند و حتي آنها را تنبيه كنند.
نتايج تحقيقات انجام شده در رابطه با سوءرفتار با كودكان نشان ميدهد كه:
1ـ اكثريت كودكان كتك خورده فرزند اول خانواده بودند و تقريباً نيمي از اين كودكان تنها فرزند خانواده بودند.
2ـ بيست و نه درصد از پدران قبل از ارتكاب سوءرفتار با كودك خودداراي سوابق جنايي بودهاند.
3ـ بيشتر پدران از ناراحتيهاي پشت و كمر شكايت داشتهاند و مادران از ميگرن در رنج بودهاند.
4ـ احتمال اينكه سوءرفتار با كودك در خانواده تكرار شود، بسيار زياد است.
5ـ غالباً زنان خانواده بيش از مردان مرتكب سوءرفتار با كودك ميشوند.
6ـ معمولاً يكي از اوليا در سوءرفتار باكودك فعال است و ديگري با حالتي انفعالي، بدرفتاري با كودك را قبول ميكند.
7ـ بيش از 80درصد از كودكاني كه مورد سوءرفتار قرار گرفتهاند، يا با اولياي خود يا با كساني زندگي ميكردهاند كه جانشين اولياي آنها بودهاند و 50 درصد با پدر يا فقط با مادر مجرد خود زندگي ميكردهاند.
8ـ متوسط مادراني كه با كودك خود سوءرفتار داشتهاند، 26 سال و متوسط سن پدر 30 سال بوده است.
9ـ مادراني كه با كودك خود سوءرفتار دارند، ممكن است دوران طفوليت را در يتيمخانهها و نظاير آن بزرگ شده باشند. اين مادران قادر به نشان دادن واكنش طبيعي در مقابل نيازهاي كودكان نيستند. معمولاً چنين پدران و مادراني «نارسيستيك»، خود محور و طلبكارند و رفتار آنان پرخاشجويانه و همراه با برانگيختگيهاي آني است.