همین و والسلام
- مجموعه: شهر حکایت
شخصی که قصد مسافرت داشت پیش قاطرچی رفت تا از او قاطر کرایه کند.
صاحب قاطر گفت: چه قدر اسباب داری؟
مسافر گفت: یک صندوق کوچک والسلام
صاحب قاطر گفت: دیگر چیزی نداری؟
مسافرگفت: یک دست رختخواب و والسلام
او گفت: دیگر چه داری؟
مرد گفت: یک کیسه گونی خردوریز و چهار قالیچه والسلام
او گفت: دیگر همین؟
مسافر گفت: مادر بچه ها که همراه من است و والسلام
صاحب قاطر هم گوشش را خاراند و گفت: ما هم قاطر کرایه ای نداریم و والسلام
منبع:روزنامه خراسان