فریبرز عربنیا پارتنر خوبی است؟!
- مجموعه: اخبار فرهنگی و هنری
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
اخبار فرهنگی - فریبرز عربنیا پارتنر خوبی است؟!
مهدی سلطانی را مخاطبان جدی هنر با بازیهای تئاتریش میشناسند. سلطانی در نمایشهایی مثل "خانه" به کارگردانی کیومرث مرادی، "رمولوس کبیر" به کارگردانی نادر برهانیمرند، "رقص زمین" به کارگردانی حسین پاکدل و... بازیهای بی بدیلی از خودش ارائه کرد. این بازیگر در سینما هم درخشش خو راادامه داد و با حضور در فیلم "ملکه" نامش را در ذهن مخاطبان سینما حک کرد. حضور سلطانی درفیلم "چ " دوباره بازیهای خوبش را در نقشهای خاکستری تداعی کرد. با این بازیگر ارزنده و کار بلد درباره ویژگیهای نقش دکتر عنایتی و فیلم "چ" گفت وگویی انجام دادهایم.
آیا دکتر عنایتی را میتوانیم یک شخصیت خاکستری بدانیم که به میهنش تعلق خاطر فراوان دارد؟
نه دکتر عنایتی و نه هیچ شخصیت رئالیستی دیگری را درکلیت منفی نمیبینم. شخصیت منفی به معنی مطلق آن در دنیای واقعی وجود ندارد اگر باشد انسان نرمالی نیست. مثلا ممکن است دچار یک بیماری حاد روانی باشد. رفتار آدمها در فرهنگ و جوامع مختلف معانی مختلفی دارد. آن رفتار یا عملکردی که برای ما منفی به نظر می آید ممکن است در فرهنگ یا جغرافیا و یا ایدئولوژی دیگری گناه محسوب نشود و یا حتی پسندیده باشد.
سربازان دشمن برای ما همانقدر منفی و منفور هستند که سربازان ما برای دشمن. دکتر عنایتی برای همفکران و هم کیشانش همانقدر قابل احترام است که دکتر چمران برای هم اندیش و هم رزمانش. از این رو، کاراکتر هایی که بازی میکنم را هیچ وقت به عنوان فردی منفی و یا مثبت قضاوتشان نمیکنم؛ قطعا هر کسی دلایلی برای اعمال و رفتارهای خود دارد که فکر میکند درست است.
اما این تک بعدی بودن کاراکترها در فیلمهای کلاسیک وجود داشتند؟
به خصوص در فیلمهای وسترن، ژاپنی و هندی آدمهای مطلقا بد دیده میشوند که اصطلاحا به آنها شرور میگویند. آدمهایی که هیچ عنصر پاکی در وجودشان به چشم نمیخورد و تمام رفتار و عملکردهایشان در جهت ویرانی است؛ اما دکتر عنایتی شرور نیست، همانند یک بیمار روانی، قصد ویران کردن ندارد. قصد و یاکنشها و رفتارهایش در جهت آرمانهایش است. اگر بخواهیم دکتر عنایتی را به لحاظ ایدئولوژی تعریفش کنیم؛ آدم آرمان خواه، وطنپرست، مردم دوست با عقاید چپ است و میخواهد دنیا و ملت خودش را بسازد. منِ بازیگر موظفم این ویژگیها را به تصویر بکشم و کاری ندارم که از دید مخاطب، شخصیت، مثبت ،منفی و یا اصطلاحا خاکستری به نظر برسد.
نکته حائز اهمیت درباره دکتر عنایتی این است که به رغم تحصیل در امریکا عقاید چپ دارد و این یک پارداکس به وجود میآورد؟
چمران مذهبی با دیدگاه شیعی هم در همان کشور و دانشگاه تحصیل میکرد. واقعیت آکنده از پارادوکس است.
اگر انقلاب اسلامی رخ نمیداد این دو نفر شاید با هم در یک جبهه میجنگیدند؟
اگر انقلاب نمیشد خیلی از رویدادهای بعدی هم اتفاق نمیافتاد. مثلا جنگ ایران و عراق شاید صورت نمیگرفت و چمران شاید در لبنان میماند و در جبهه ایران به شهادت نمیرسید. اگر انقلاب نمیشد جغرافیهای سیاسی، نقشه دیگری داشتند و شاید در یک جغرافیای دیگر، عنایتی و چمران به عنوان همرزم در زمینه یا جبهه دیگری فعالیت داشتند.
همانگونه که در امریکا دوستان هم بودند در واقع، آرمانخواهی، ویژگی مشترکی بود که این دو را به هم نزدیک میکرد. به اعتقاد من، مضمون "چ" تقابل میان عنایتی و چمران نیست. از منظر درام ممکن است یکی قهرمان و دیگری ضد قهرمان باشد اما در این فیلم، چمران نیکی و عنایتی بدی در نظر گرفته نمیشود. به اعتقاد من قهرمان یا ضد قهرمان در این فیلم بیش از اینکه فیزیکی باشد استعاری است.
قهرمان در اینجا کسی است که طالب خردگرایی و عقلانیت است و ضد قهرمان کسی است که با رفتارهای رادیکال و افراطی مقابل تعقل میایستد. بنابراین در "چ" به نسبت در سکانسهای مختلف و در بین کاراکترهای متفاوت، جایگاه پروتاگونیست یا قهرمان و آنتاگونیست یا ضد قهرمان گاهی جابجا میشود.
به نظر میرسد دکتر عنایتی ناخواسته و بر اثر فشارهای بیرونی به سراغ جنگ فیزیکی برای احقاق حق مردمش رفته است؟
عنایتی آدم مزدوری نیست که بخواهد از کسی یا کشوری دیگر فرمان بگیرد. او مبارز آزادخواهی است که معتقد است ملتش از حق و حقوقشان محروم بودهاند، حالا انقلابی رخ داده و فرصتی برای گرفتن مطالبات تاریخیشان فراهم شده است. عنایتی هم کشته شدن در راه آرمانهایش را افتخار میداند. او چون دکتر چمران، میتوانست در امریکا در کنار زن و بچهاش در عافیت و آرامش زندگی کند. اما به ایران میآید خطر را به جان میخرد و برای احقاق حقوق مردمش میجنگد. اگر از این زاویه به او نگاه کنیم او یک قهرمان است. در واقع، معنای قهرمان در جبهه دشمن و دوست یکسان نیست. قهرمان معنای خود را در جبهههای متقابل به یکسان جستجو نمیکند. آن کسی که برای ما قهرمان است ممکن است برای دشمن ما ضدقهرمان باشد و بر عکس.
در سکانسی که چمران وارد ماشین عنایتی میشود و با کشیدن ضامن نارنجک میخواهد با او حرف بزند چمران خیلی شجاعتر از عنایتی دیده میشود؟
در اینجا مساله، میزان شجاعت نیست. چمران به شواهد تاریخ انسان شجاع و شهادت طلبی بوده است و جای شکی نیست اما به هر حال هر فرد شهادت طلبی هم راضی نیست که جانش را بیهوده از دست بدهد. قطعا شجاعت با حماقت تفاوت دارد. عنایتی هم آدمی نیست که بخواهد به هر قیمتی کشته شود. در واقع تفاوت عنایتی و چمران در ایدئولوژی است. ایدئولوژی چمران خاستگاه مذهبی دارد و ایدئولوژی عنایتی ریشه در عقاید چپگرایانه. عنایتی برای یک عقیده ملی و قومی مبارزه میکند و چمران برای عقیده فرا ملی. از این رو او سالهای زیادی را در کشور لبنان و در کنار شیعیان مبارزه میکرده است. بدون رویکردی متعصبانه و بدون جانبداری از عقیده یا عملکردی، هر دویشان قابل احترام هستند و باید نقدشان را به آینده و تاریخ سپرد.
در تئاتر ما خیلی چیزها میآموزیم. مواجهه فیزیکی و غیر فیزیکی انسان با انسان؛ این مواجهه به ما خیلی چیزها میآموزد تمرینات مستمر و همکاری برای رسیدن به یک هدف واحد با سلیقههای متفاوت، از جملهی این آموزههاست. فریبرز عربنیا پارتنر خوبی برای من بود و ما بدون هیچ مشکلی نظراتمان را راجع به نقشها و موقعیتشان در سکانسها مبادله میکردیم.
اخبار فرهنگی - هنرآنلاین