مجیدی؛ صندوقچه رازها
- مجموعه: اخبار ورزشی و نتایج مسابقات
- تاریخ انتشار : سه شنبه, 10 ارديبهشت 1398 10:43
پس از این همه سال دیدن فرهاد مجیدی، مجبور به اعتراف به این مسأله هستیم که آنچه درباره وی میدانیم، بسیار کمتر از چیزهایی است که نمیدانیم. عشق اول جوانان طرفدار استقلال صندوقچهای از رازها است که معمولاً بسیاری از مسائلی را که مرتبط با وی است، بیان نمیکند.
او معمولاً تن به مصاحبه نمیدهد اما در همان تکمصاحبههای اندکش نیز چیزهایی را بروز نمیدهد که مکنونات قلبی وی را افشا کند. خوشتیپ اول استقلال (البته بعد از ناصرخان حجازی که دیگر بین ما نیست) حتی در دوران بازیگریاش نیز طوری رفتار میکرد که بیشتر درباره او ابهام داشتیم تا آگاهی و با اینکه عملکردش در میدان پیش روی ما و همه چیز آن عیان بود اما مجیدی طوری تودار و پنهانکننده احساساتش بود که احساس میکردید و میکنید که قسمت اعظم حرفهایش را نزده و پشت دیوار یک سکوت حسابشده ایستاده و منتظر فرصت برای تحقق خواستههای ویژه خود است.
مهمترین خواسته وی که سرمربیگری استقلال است، اینک نصیب او شده و با اینکه سران این باشگاه قید کردهاند که پست وی صرفاً موقتی و برای 5 بازی باقیمانده از فصل جاری است اما مجیدی ته دلش امیدوار است همانطور که اولهگونار سولشر در منچستریونایتد ابقا و ماندنی شد، در پست موقتی و جدیدش تثبیت شود و زمامداری تازه شکل گرفتهاش به فصل بعدی نیز بسط یابد. سولشر در 20 دیدار اول یونایتد چنان خوب نتیجه گرفت که سران شیاطین سرخ را وادار به بستن قراردادی ثابت و طولانیمدت با خود کرد اما حالا که در 10 دیدار اخیر منچستریها متحمل 7 باخت و دو تساوی و صاحب فقط یک پیروزی شده، خیلیها میپرسند آیا مدیریت گولخورده یونایتد حاضر است در پایان فصل با دادن غرامت بابت فسخ زودهنگام قرارداد این مرد نروژی (تکیهکرده بر نوستالژی الکس فرگوسن) وی را کنار بگذارد و یک مربی تواناتر و کارآمدتر از سولشر را مأمور هدایت محبوبترین تیم باشگاهی فوتبال جهان کند.
تشابه شرایط اولیه مجیدی با سولشر و آرزوهای واحد و یکسان هر دویشان برای قطعی کردن یک فرآیند موقتی، به این معنا نیست که مجیدی نیز در زمینه کسب نتایج برای استقلال به همان جایگاهی میرسد که سولشر در این پنج ماه و نیم رسیده است اما زیر پای مجیدی پوست خربزههای بزرگی قرار دارد و از سوی دیگر وی در این حرفه چنان کارآزموده نیست که از بلایا و دامها بگذرد و سر به سلامت ببرد.
هنوز مغز ما سرشار از ندانستهها درباره مجیدی است؛ درباره اینکه او واقعاً چند کلاس مربیگری را در اسپانیا و انگلیس گذرانده و آیا مربیگری بسیار کوتاهمدت وی در یکی از تیمهای پایه در یک باشگاه درجه چندم اسپانیایی به معنای آمادگی او برای هدایت یکی از پردردسرترین باشگاههای آسیا است؟ باشگاهی که البته به لحاظ محبوبیت نیز سر به سقف قاره میساید و هوادارانش با هر ناکامی آن میگریند و با هر بردش به عرش میرسند.
مجیدی پس از رها کردن بهمن کرج و کوتاه کردن عضویتاش در استقلال 8 سال در لیگ امارات گم شد. بله، او در تیمهای آنجا درخشید و گل زد و محبوب عربها شد اما عملاً از او که عادت به گفتن هیچ مسأله مهمی ندارد، هیچ نمیدانستیم.
در بازگشت به ایران، مجیدی توانست این نکته غیرواقعی را جا بیندازد که یک استقلالی پرسابقه است حال آنکه پس از انتقال از بهمن به استقلال و سپس بازگشت از لیگ امارات به جمع آبیها کل دوران حضورش در استقلال از شش سال فراتر نمیرفت. او در دو سال گذشته هم که استقلال حتی در مقطعی از برادر وی - فرزاد - بهعنوان سرپرست تیم استفاده کرد، به تشکیلات این باشگاه نپیوست و هر از چند گاه روی سکوها ظاهر میشد تا بگوید در فلان مسابقه مهم استقلال یاور روحی روانی آنها بوده است.
هواداران که این مسائل برایشان مهم نیست با هر گل سرنوشتساز مجیدی در دربی تهران، بیش از پیش به وی دل باختند و او به واقع عامل مهمی در تبدیل شدن پرویز مظلومی به پدیده غریب «سوبله چوبله»(!) بود. مجیدی البته از این مسأله و از آن 4 برد متوالی دربی برای خود نیز نمدی بزرگ دوخت، زیرا این باور را پراکند که اگر روزی سرمربی استقلال هم بشود، توانایی پیروز کردن آنها در میدانهای حیثیتی را بیشتر از بقیه خواهد داشت. طی این دو، سه سال به یمن نابلد بودن برخی مدیران وقت استقلال، مجیدی چند بار به پست دلخواه و هدف اصلیاش بسیار نزدیک شد، منجمله شبی که گفته میشود سیدمهدی رحمتی و شماری دیگر از زبدههای استقلال به خانه او رفته و از وی خواستهاند به جانشینی پرویز مظلومی که سرانجام به زمین سفت رسیده بود، سرمربی استقلال شود. آن مرتبه قضیه جور نشد و پس از «عصر منصوریانی» استقلال نیز این باشگاه به شفر روی آورد اما نمیدانیم در این مرتبه آخر که از مجیدی خواسته شد دستیار شفر شود، چه کسی به او اطمینان داد که این نه کمک مربیگری تیم بلکه مهیا کردن مقدمات سرمربیگری وی در کوتاهترین زمان ممکن است.
مجیدی حالا و فقط دو ماه و اندی پس از یک ماجرای غریب دیگرش در اتوبانی در تهران و به هنگام رانندگی در نیمههای شب و زمانی موهوم پس از همه غیبتهای توجیه شده و نشدهاش در فوتبال ایران سرانجام سرمربی استقلال است. با دنیایی امید و آرزو، نمیدانیم او در مواجهه با این آزمایش بزرگ چه میکند و چگونه آبیها را به میدان میفرستد اما از این مطلعیم که فوتبال و بهویژه دو باشگاه پرطرفدار پایتخت بسیار بیرحماند و با کمترین نسیم ناملایم، از آنجا برتان میدارند و حتی رازدار بودن افراطی و ارتباطهای پنهان به سبک مجیدی نیز شما را از چنان فرجامهای تلخی نجات نخواهد داد.
ایران /وصال روحانی