تازه های متفرقه دینی

شرایط سکونت زن در طلاق رجعی

حکم شرعی سکونت زن در خانه زوج در عده طلاق

حکم شرعی سکونت زن در خانه زوج در عده طلاق آیا زن در زمان عده طلاق می تواند در منزل زوج سکونت کند…

حج عمره و اسرار عرفانى حج عمره



 

حج عمره و آثار حج عمره

 

 

حج عمره 

حج عمره : عمره ، بريدن از خلق و رويكردي به سوي حق است ؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا ، انسان با رفتن به حج عمره مزه اي از ملكوت مي چشد . او خموشي است كه به بارگاه نور ، بهجت و سرور راه يافته است ، سلوك حج عمره منازل و مقاماتي دارد كه ديدار حق ، اوج آن است ؛ حج عمره راه رستگاري و فوز عظيم است .

 

هر عبادتي مخصوص كاري است ، اما عمره تنها عبادتي است كه تمام عبادت ها را در برمي گيرد . در عمره نماز ، استغفار و زهد معنا مي شود . فلسفه اشك در عمره نمودار مي گردد . راز و نياز با خدا ، نجوا و همنشيني با او در كنار خانه اش به اوج مي رسد . زائر چون ستاره اي درخشان در آسمان تاريكي ها مي درخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مي شود . انساني كه به عمره مي رود ، ميهمان خداست و خدا از او ميزباني مي كند . زيارت خانه خدا ، و گردش به دور خانه يار ، از غذاهايي است كه خداي سبحان بر سر سفره خود نهاده است تا باريافتگان ملكوت از آن بهره بگيرند .

 

حكمت عبوديت در حج عمره

حكمت عبوديت در عمره به كمال مي رسد ؛ عمره آزمون انسان هاست ، عمره نشانه عظمت بي پايان الهي است ، تجديد خاطره با رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) ، سرزمين وحي و اهل بيت ( عليهم السلام ) عصمت در عمره شكل مي گيرد ، عمره ذكر خداست . عمره بازار خداست و عمره گزار در اين بازار با خدا معامله مي كند و از او مزد مي ستاند .

 

زائر خانه خدا باريافته به درگاه الهي و ميهمان خداست و به عنوان ميهمان بر خدا وارد شده است . خداوند عمره گزار را ميزباني مي كند ، او را در كنف حمايت خود گرفته ، مسؤوليتش را به عهده مي گيرد . زائر در اين ميهماني بر سفره گسترده الهي نشسته و با غذاهاي آسماني تغذيه مي شود . ميهمان ، ميزبان را مي بيند و به ديدار او مي رود . خداوند كرامت ها و هداياي خود را به او ارزاني مي دارد ؛ بهره ميهماني خدا بهشت است .

 

عمره داراي اسرار و معاني باطني است كه :

اولين سرّ آن ، فهم است . عمره گزار بايد بداند كه اگر مي خواهد به ديدار حق نايل شود بايد از شهوات دل بركند ، از لذات منقطع شود و فقط به اندازه ضرورت نصيبي از دنيا برگيرد . سزاست در تمامي حركات و سكنات ، خود را براي خدا خالص كند ، سلوكي خالصانه در پيش گيرد ، انس بيشتري با خدا گيرد ، نفس خود را به مجاهدت عادت دهد .

 

دومين سرّ باطني عمره ، شوق است . بعد از آن كه سالك عمره گزار معاني باطني را فهميد ، شوقي دروني براي ديدار خانه خدا و ديدار خدا پيدا مي كند ، او قصد زيارت مي كند و بايد سخت بكوشد تا به اين رزق نايل آيد و شايسته ديدار حق گردد . اگر در قلبي شوق لقاي حق پديد آيد ، او اسباب لقا را فراهم مي كند ؛ در اين صورت زائر تمامي شرايط و وسايل لقا را آماده كرده خود را مهيا براي ديدار بيتي مي كند كه انتسابي به معشوق او دارد ، او سر از پا نمي شناسد و براي ملاقات يار لحظه شماري مي كند .

 

سومين سرّ باطني عمره ، عزم است . زيارت بيت الله عزم و تصميم مي خواهد . زائر بايد اهل و وطن را گذاشته ، از شهوات و زخارف دنيا مهاجرت كند ، وجهي به سمت او داشته و ارزش بيت در نظرش بزرگ آيد . عمره گزار بداند كه عزم ، امر مهم و رفيعي دارد ، ديدار خانه دوست و تقرب به حريم يار ، خطير و عظيم است . طلب عظيم ، عزمي عظيم مي طلبد . بايد عمل خالص گردد و زائر درون را با اخلاص براي زيارت بيت الله مستعد كند .

 

چهارمين سرّ باطني عمره ، قطع علاقه است . مسافر عمره بايد تائب گردد ، از تمامي معاصي و جرم ها دوري گزيند ، حقوق ديگران را جبران كند ، حق الله را تأمين سازد ، كسي كه قصد بيت مَلِكي دارد امر او را ضايع نمي كند ، با او مخالفت نمي كند ، او را كوچك نمي شمارد ، از اين كه دست خالي نزد او برود حيا مي كند ، خوف آن دارد كه ملك او را نپذيرد . ملوك دنيا ميهماني پاك و پاكيزه مي خواهند ؛ اما خداي سبحان خواسته است ميهمانان و زائرانش با چهره اي غبار گرفته نزد او بيايند تا او به آنها مباهات كند .

 

كسي كه عازم عمره است و قصد او كرده ، بايد با اين سفر از اهل و مال و وطن قطع علاقه كند و خود را براي سفري متفاوت مهيا سازد . اين قطع علاقه او را آماده سفر اخروي كرده ، استعداد حلول موت را به ارمغان مي آورد .

 

پنجمين سرّ باطني عمره ، راحله است . كسي كه به ديدار حق باريافت و درك حضور او كرد ، مشقات و رنج ها بر او هموار و آسان مي شود . سفر حج ، گويا سفر آخرت است . شايد مرگ نزديك باشد ، بايد براي رحل و ارتحال آماده بود ؛ عمره براي آماده سازي سفر ابدي است . اين سفر زاد و توشه لازم را در اختيار مي گذارد ، تقرب به خدا را براي انسان ممكن مي كند ؛ لباس احرام كفن است ، خروج از وطن ، خروج از دنياست . نظر به بيت الله حضور در بارگاه الهي در قيامت است . در آنجا انسان ها را با زادشان مي سنجند ، كسي كه توشه اش دنياست ، آن را در دنيا گذارده است و هم اكنون دستش خالي است و كسي كه از تقوا توشه بر گرفته ، چيزي براي عرضه نزد پيشگاه عظيم الهي دارد .

 

عمره دو گونه است ؛ عمره عوام و عمره خواص . عمره عوام قصد كوي دوست است و عمره خواص قصد روي دوست ، آن ، رفتن به سراي دوست و اين ، رفتن براي دوست . عوام به نفس روند تا در و ديوار ببينند ، خواص به جان روند تا ديدار يابند ، كسي كه به نفس رود وجد يابد و بار كشد تا گرد كعبه برآيد و كسي كه به جان رود بيارامد و بياسايد تا كعبه گرد سرايش درآيد .

 

 

حج عمره و آثار حج عمره

 

 

 جايگاه و اسرار عمره

نامگذاري حج و عمره و حكمت ها

حج در لغت به معناي قصد آمده است ( 1 ) لذا با حرف « الي » متعدي مي شود ؛ « حج الينا » يعني قصد ما را كرد .

 

حج بيت الله الحرام يعني قصد خانه خدا را داشتن براي انجام مناسك و حاجّ به معناي كسي است كه مقصد و مقصودش زيارت خانه خدا باشد .

 

حج اكبر ؛ حجّي كه همراه با وقوف در عرفات باشد ، حج اصغر ؛ حج بدون وقوف يا به تعبير ديگر عمره است . ( 2 )

 

معناي ديگر از امام پنجم ( عليه السلام ) نقل شده است . ابان بن عثمان از امام باقر ( عليه السلام ) درباره علت نامگذاري حج سؤال كرد و امام ( عليه السلام ) فرمود :

 

« حَجَّ فُلاَنٌ ؛ أَيْ أَفْلَحَ فُلاَنٌ » ؛

« فلاني حج كرد ، يعني رستگار شد . »

 

شايد اين نامگذاري به لحاظ نتيجه باشد . كسي كه قصد خانه يار مي كند و به ديدار و وصال او نائل مي شود قطعاً به فلاح و رستگاري نزديك شده ، مقرب مي شود ؛ بنابراين ، نتيجه قصد بيت ، رستگاري است و فوز و فلاح ، غايت و مقصود قصد بيت است كه البته چيزي جز هم نشيني و هم سخني با خدا نيست . اگر كسي قدر و منزلت اين مجالست را بداند ، قالب تهي مي كند و يك لحظه مرغ وجودش تاب تحمل قفس جسم را نمي كند .

 

« فضيل بن عياض مي گويد : جواني ديدم اندر موقف خاموش ايستاده و سر فرو افكنده همه خلق اندر دعا بودند و وي خاموش ! گفتم : اي جوان تو نيز چرا دعايي نكني . گفت : مرا وحشتي افتاده است ، وقتي كه داشتم از من فوت شد . هيچ روي دعا كردن ندارم . گفتم : دعا كن تا خداي تعالي به بركت اين جمع تو را به سرّ مراد تو رساند . خواست كه دست بردارد و دعا كند ، نعره اي از وي جدا شد و جان با آن نعره از وي جدا شد . ( 3 ) »

 

حج به معناي قصد است و قصد بدون مقصود ممكن نيست . مقصد ، حج بيت الله و كعبه است .

 

كعبه دو قسم است ؛ كعبه صوري و كعبه معنوي . آن كه به دنبال صورت كعبه است ، حج ظاهري به جاي آورده و از رسيدن به باطن حج محروم است . به اين گونه حج ، « حج آفاقي » مي توان گفت .

 

اما اگر مقصد حج ، كعبه معنوي و بيت واقعي و حقيقي بود ، « حج انفسي » حاصل شده است . در حج انفسي احرام ، تلبيه ، طواف ، نماز طواف ، سعي ، معناي ديگري دارد و صورتي واقعي پيدا مي كند و گرنه در حدّ ظاهر و سير آفاق و انجام اعمال بي محتوا باقي خواهد ماند .

 

كعبه معنوي و بيت الله حقيقي ، مقام قلب است . مقام قلب دو مقام است ؛ يا مقام قلب انسان كبير ، كه همان بيت معمور يا لوح محفوظ است و يا مقام قلب انسان صغير كه از آن به مقام نفس يا مقام فؤاد تعبير مي شود ؛ بنابراين ، مقصد حج انفسي ، يا اتصال به حقيقت انسان كامل است يا اتحاد با حقيقت انسان صغير ، كه در هر دو صورت ، حاجي گامي در جهت نيل به حج حقيقي برداشته است .

 

عمره عمل صالح است و عمل صالح دو گونه است ؛ عمل صالحي كه مربوط به اهل شريعت است و آن عملي است كه ريا و سُمعه يا شكي در آن نباشد ، بلكه خالص براي رضاي خدا صورت گيرد ؛ اما عمل صالح واقعي مربوط به اهل حقيقت است . آنان كه اهل وصل اند ، به هنگام عبادت جز صاحب عبادت نمي بينند . عمل آنها محجوب نيست بلكه با شهود حق صورت مي گيرد .

 

كسي كه به اين مسير برود و در اين راه گام نهد ، بر آيات ، اسرار و حقايق معنوي واقف مي شود و براي خود زاد اخروي برمي گيرد . چنين كسي به علوم حقيقي و موت ارادي نايل آمده و حجاب ها را يك به يك پشت سر مي گذارد و به تدريج به مدينه واقعي و كعبه مقصود گام مي نهد و اين حج انفسي است كه حج انسان هاي باايمان و اهل حقيقت است .

 

عارفان براي عمره و مقام ابراهيم دو مقام معتقدند ( 4 ) : يكي « مقام تن » و ديگري « مقام دل » ؛ مقام تن ، احرام ، دخول به حرم ، طواف ، نماز ، سعي ، تقصير است . اما مقام دل كه اشاره به باطن حج دارد ، مقام خُلّت ابراهيم است . در اين موضع ، عمره گزار بايد از عادات اعراض كند ، به ترك لذات بپردازد ، از ذكر غير او پرهيز و از تمامي ماسوا اجتناب كند ، سنگ به هواي نفس زند تا به مقام امن الهي و رمي از اغواي شيطان نايل شود .

 

آنگاه كه ابراهيم به مقام خلّت رسيد و خليل الله نام گرفت ، از علايق گذشت و دل از غير او بگسست . آنگاه كه ابراهيم به منجنيق آمد و او را به سمت آتش پرتاب كردند ، جبرئيل آمد و از او پرسيد : آيا حاجتي داري ؟ ابراهيم پاسخ داد : « أمّا إِلَيكَ فَلا » « امّا به سوي تو ، نه ! » ، سپس جبرئيل پرسيد : از خدا هم حاجتي نداري ؟ ابراهيم پاسخ داد : « حسبي مِن سؤالي علمه بحالي » « آگاهي او نسبت به من ، بس است كه از او نپرسم » . از عارفي نقل است كه گفت :

 

« در نخستين حج ، من به جز خانه ، هيچ چيز نديدم ، دوم بار خانه و خداوند خانه ديدم و سوم بار همه خداوند خانه ديدم هيچ خانه نديدم . » ( 5 )

 

خواجه عبد الله انصاري مي گويد : ( 6 )

« مرا خداوندي است كه اگر گناه كنم نراند و نعمت باز نگيرد و اگر باز آيم بپذيرد و بنوازد و اگر روي به درگاه وي آرم نزديك كند و اگر برگردم باز خواند و خشم نگيرد . »

 

جايگاه عمره

عمره ، بريدن از خلق و رويكردي به سوي حق است ؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا ، انسان با رفتن به عمره مزه اي از ملكوت مي چشد . او خموشي است كه به بارگاه نور ، بهجت و سرور راه يافته است ، عمره گزار به سوي خدا فرار مي كند . سلوك عمره منازل و مقاماتي دارد كه ديدار حق ، اوج آن است ؛ عمره راه رستگاري و فوز عظيم است .

 

فلسفه اشك در عمره نمودار مي گردد . راز و نياز با خدا ، نجوا و همنشيني با او در كنار خانه اش به اوج مي رسد . زائر چون ستاره اي درخشان در آسمان تاريكي ها مي درخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مي شود . انساني كه به عمره مي رود ، ميهمان خداست و خدا از او ميزباني مي كند .

 

درباره ارزش ، اهميت و جايگاه عمره مضامين گسترده و متنوعي وجود دارد كه مي توان به اهمّ آنها اشاره كرد .

 

الف : كفّاره گناهان

رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) فرمود :

« هر عمره تا عمره ديگر ، كفاره ( گناهان ) ميان آن دو مي باشد و پاداش حج مقبول ، بهشت است » . ( 7 )

 

امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :

« هر گاه بنده مؤمني از دنيا رفت و وارد برزخ شد شش صورت زيبا مي بيند ؛ يكي از سمت راست ، ديگري چپ ، يكي جلو ، ديگري عقب ، يكي نزد پاها و زيباترين صورت بالاي سر . صورتي كه از سمت راست مي آيد نماز ، صورتي كه از سمت چپ مي آيد زكات ، صورت پيش رو روزه و صورت پشت سر حج عمره است . صورت زيبايي كه نزد پاهاي خود مي بيند ، صله رحم و زيباترين صورت و خوشبوترين بوها و وجيه ترين شكل ها را كه بالاي سر خود رؤيت مي كند ، ولايت محمد ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) و آل او ( عليهم السلام ) است . » ( 8 )

 

ب : انفاق براي عمره

بايد دانست مسيري كه انسان پول خود را هزينه مي كند ، اهميت دارد . امكانات دو سمت و سو دارند ؛ از يك نظر بايد ديد از كجا مي آيند و چگونه حاصل مي شوند ، كه از اين جهت بايد از راه حلال و خداپسند به دست آيد ؛ اما بعد ديگر ، مصرف مال است . گاهي مال فراوان در مسير نادرست مصرف مي شود . چنين مالي ضايع شده و هيچ بازگشتي ندارد ؛ اما زماني مالي هر چند اندك در مسير خوب هزينه مي شود كه اين مال ماندگار است و باعث افزايش ثروت انسان مي شود ، به تعبيري ثروت چيزي نيست كه براي خود اندوخته ايم ، ثروت آن است كه براي خدا بخشيده ايم ؛ زيرا ثروت دارايي ماست ، داشته هاي انسان بخشش هاي اوست . اگر ديگران را در مال خود سهيم دانستيم و براي آنان حقي قائل شديم و اين حقوق را به صاحبانش رسانديم . ثروت ما فزوني خواهد يافت . از اين روست كه قرآن مي فرمايد : انفاق باعث افزايش مال انسان مي شود .

 

اينها شرايط عادي است ، حال اگر امكاناتي كه انسان در اختيار دارد در مسير اموري مثل حج و عمره صرف شود ، اين افزايش فزوني مي گيرد و درهمي از آن معادل هزاران درهم مي شود .

 

جايگاه عمره گزار

زائر خانه خدا باريافته به درگاه الهي و ميهمان خداست و به عنوان ميهمان بر خدا وارد شده است . خداوند عمره گزار را ميزباني مي كند ، او را در كنف حمايت خود گرفته ، مسؤوليتش را به عهده مي گيرد . زائر در اين ميهماني بر سفره گسترده الهي نشسته و با غذاهاي آسماني تغذيه مي شود . ميهمان ، ميزبان را مي بيند و به ديدار او مي رود . خداوند كرامت ها و هداياي خود را به او ارزاني مي دارد ؛ تعابير زير را مي توان براي عمره گزار به كار برد :

 

الف : ميهمان خدا ( ضيف الله )

زائر بيت الله الحرام ميهمان خدا مي شود و خدا از او پذيرايي خواهد كرد . خداوند سبحان به آدم ( عليه السلام ) چنين وحي نمود :

 

« منم خداي صاحب بكة . اهل آن ، همسايگان منند و زائرانش ميهمانان من . آن را با آسمانيان و زمينيان آباد مي كنم ، گروه گروه ، ژوليده و غبارآلود به زيارت آن مي آيند و با تكبير و لبيك گويي ، به درگاه من مي نالند . پس هر كه به قصد زيارت آيد و جز آن نيتي نداشته باشد ، مرا ديدار كرده و او ميهمان من است و بر من نازل شده و سزاوار است كه با كرامت هاي خود به او هديه دهم » . ( 9 )

 

اميرمؤمنان ( عليه السلام ) براي انجام كاري وارد مكه شد ، باديه نشيني را ديد كه خود را به پرده هاي كعبه آويخته و با خداي خويش چنين مي گويد : « اي صاحب خانه ! خانه ، خانه تو و ميهمان ، ميهمان توست . هر ميهماني در ميهماني اش بهره اي دارد ، پس امشب بهره مرا آمرزش من قرار بده » .

 

حضرت علي ( عليه السلام ) خطاب به اصحابش فرمود : « خداوند بزرگوارتر از آن است كه ميهمان خود را رد كند . ( 10 ) »

 

امام صادق ( عليه السلام ) حاجي و نيز عمره گزار را ميهمان خدا خواند و فرمود :

« زائري كه به خانه خدا مي رود تا به خانه اش بازگردد ، ميهمان خداست » . ( 11 )

 

كسي كه به ميهماني مي رود معمولا هنگام خداحافظي ميزبان به او مي گويد : باز هم بيا . دعوت مجدد خدا انسان را شايق مي كند تا بار ديگر هم به ديدار او بشتابد ؛ از اين روست كه ما هر سال از خدا طلب حج مي كنيم و به او مي گوييم :

 

« اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ ، فِي عَامِي هَذَا وَفِي كُلِّ عَام ، مَا أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْر مِنْكَ وَعَافِيَة وَسَعَةِ رِزْق ، وَلا تُخْلِنِي مِنْ تِلْكَ الْمَوَاقِفِ الْكَرِيمَةِ ، وَالْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَةِ . . . » . ( 12 )

 

و جالب است كه اين دعا را در ماه مبارك رمضان مي خوانيم ؛ ماهي كه در آن دعاها بيشتر مستجاب مي شود .

 

ب : باريافته خدا ( وفد الله )

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) باريافتگان الهي را سه دسته معرفي نمود ؛ ( 13 ) رزمندگان ، حج گزاران و كساني كه عمره بجا مي آورند .

 

امام حسن ( عليه السلام ) فرمود :

« سه نفر در پناه خدايند . . . و مردي كه براي حج و عمره بيرون آيد و جز براي خدا بيرون نيامده باشد . او باريافته خداست تا به خانواده اش بازگردد » . ( 14 )

 

ج : در ضمان الهي ( ضمان الله )

امام صادق ( عليه السلام ) به لحاظ اهميت فراوان ضمانت الهي ، در اين باره فرمود :

 

« حج گزار و عمره گزار در ضمانت خدايند . اگر در راه رفتن به حج بميرد ، خداوند گناهانش را مي آمرزد و اگر در حال احرام بميرد ، خداوند او را لبيك گوي بر مي انگيزد و اگر در يكي از دو حرم بميرد ، خداوند او را در زمره ايمن شدگان محشور مي كند و اگر در راه بازگشت بميرد ، خداوند همه گناهانش را مي آمرزد » . ( 15 )

 

ضمانت زائر يا معتمر بر خداست ، بنابراين اگر عمرش باقي باشد ، خداوند تا بازگشت به منزلش او را همراهي مي كند ، اجر او را هم مي دهد و اگر از عمرش چيزي باقي نمانده باشد ، خداي سبحان او را وارد بهشت مي كند .

 

يكي ديگر از وجوه ضمانت الهي براي كسي كه وارد حرم مي شود ، اين است كه خداوند دو فرشته خود را همراه او مي كند تا طواف و سعي خود را درست انجام دهد . هر گاه به عرفه رسيد ، به او مي گويند : خداوند از گذشته هاي تو درگذشت ، به فكر آينده ات باش تا گناه نكني . ( 16 ) خداوند ضمانت خود را تا بدانجا گسترش داده است كه حفظ بار و اثاثيه حاجي را نيز بر عهده گرفته است . ( 17 )

 

حكمت ها ی جچ عمره و آثار حج عمره

حج عمره حكمت ها و علت هاي فراواني دارد .

در اينجا برخي از آثار و بركات حج عمره بيان مي شود :

 

الف : تندرستي به واسطه حج عمره

يكي از آثار حج و عمره صحت و سلامت بدن است . خدا به انسان وعده داده كه اگر به تمتع يا عمره برود ، بدني سالم خواهد داشت ؛ پس حج و عمره ، سلامت جسماني هم به انسان مي دهد . امام سجاد ( عليه السلام ) اين مژده را داد كه :

 

« حُجُّوا وَاعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُكُم » ؛ ( 18 )

« حج و عمره به جاي آوريد تا بدن هايتان سلامت باشد . »

 

شايد يكي از ابعاد آن ، پياده روي مستمر باشد . در حج عمره ، پياده روي فراوان وجود دارد و از سوي ديگر مي دانيم كه يكي از بهترين ورزش ها پياده روي است . همچنين هر گاه روح و روان انسان به سمت خلوص گرايد ، بدن از روح تبعيت مي كند و سلامت خود را باز مي يابد . به عبارت ديگر روح و جسم دو موجود جدا از يكديگر نيستند ، بلكه وجودي درهم تنيده اند و در يكديگر تأثير و تأثر متقابل دارند . هر گاه بدن سالم باشد ، روح بهتر مي تواند رابطه معنوي برقرار كند و اگر روح انسان ارتباطي عميق با آسمان الوهيت داشته باشد ، بر صحت و سلامت بدن و كالبد فيزيكي انسان تأثير مستقيم دارد . از نكات جالب اينكه اگر كسي بكوشد تا حج خود را تكرار كند وبه اصطلاح « مدمن الحج » باشد ، خداوند هرگز او را مبتلا به « حُمّي » ( تب ) نمي كند . به بيان ديگر او هرگز در آتش تب نمي سوزد . ( 19 )

 

ب : رزق فراوان به واسطه حج عمره

بخش مهمي از رواياتي كه درباره آثار و حكمت هاي حج و عمره وارد شده ، مربوط به نفي فقر و افزايش مال است . در اين احاديث تعابير متعددي وارد شده است نظير : وسعت رزق ، كفايت مؤونه اهل و عيال ، كثرت مال ، نفي فقر ، غنا ، نفي امعار و نفي املاق . اين همه ، نشان از اهميت فراوان تأثير حج در تأمين نيازهاي مادي و دنيوي انسان ها دارد . رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) فرمود :

 

« حُجُّوا لَنْ تَفْتَقِرُوا » ؛ ( 20 )

« حج گزاريد تا هرگز نيازمند نشويد . »

 

نكته جالب در اين حديث استفاده از تعبير « لن » مي باشد كه دلالت بر نفي ابدي مي كند . پيامبر ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) در حديثي ديگر به اين واقعيت اشاره كرد و فرمود :

 

« حج و عمره فقر را مي زدايند . همانگونه كه كوره آهنگري زنگار آهن را مي زدايد » . ( 21 )

 

اين تشبيه نشان مي دهد كه فقر و ناداري همانند زنگارهاي آهن است . اگر انسان بتواند زنگار زدايي كند ، از لحاظ امكانات مادي هم بي نياز خواهد شد . همانگونه كه حج رفتن باعث بي نيازي مالي مي شود ، اگر كسي از حج تخلف كند ، نتيجه اي جز فقر نخواهد داشت . به اين حقيقت نبي اكرم ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) اشاره فرموده است :

 

« اي گروه مردم ! حج خانه خدا را انجام دهيد . پس هيچ خانواده اي وارد خانه خدا نمي شود ، مگر آن كه بي نياز مي گردد و از حج گزاردن تخلّف نمي كنند ، مگر آن كه تنگدست شوند » . ( 22 )

 

اگر از معناي وسعت رزق و بي نياز شدن سؤال شود ، پاسخ اين است كه منظور تأمين مخارج زندگي است . امام سجاد ( عليه السلام ) فرمود :

 

« حج و عمره به جاي آريد تا تندرست باشيد ، روزي هايتان وسعت يابد و مخارج خانواده شما تأمين گردد » . ( 23 )

 

اگر شخصي يا اجتماعي مبتلا به فقر شود ، معمولا به كارشناسان امور اقتصادي مراجعه مي كند . حتي ممكن است كميته هاي كارشناسي تشكيل دهند و بعد از مطالعات و پژوهش هاي دامنه داري ، علل فقر را در جامعه بيابند و بر اين اساس استراتژي ها و راه كارهايي را براي كاهش فقر در جامعه ارائه دهند نظير : افزايش صادرات ، افزايش توليد ناخالص ملي ، كاهش مصرف و . . . .

 

اما قرآن در كنار اين عوامل ، عامل مهمتر و برتري را معرفي مي كند .

 

( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ ) ؛ ( 24 )

« و اگر مردم شهرها و آبادي ها ايمان آورده و پرهيزكار مي شدند بركات آسمان و زمين را بر روي آنان مي گشوديم . »

 

اگر جمعي تقوا و ايمان پيشه كنند ، درهاي آسمان به اذن الهي جهت نزول بركات گشوده مي شوند و امكان ندارد آسمان درهاي خود را بگشايد و بركات نازل شود ، اما فقر كاهش نيابد . اساساً فقر و غنا در زمين مربوط به آسمان است ؛ بنابراين اگر ايمان و تقوا هويت جمعي پيدا كنند ، از فقر كاسته شده ، بر غنا افزوده مي شود . همچنين اگر فردي به سمت ايمان بيشتري برود ، از ثمرات آن يعني كاهش فقر و ازدياد مال بهره مند خواهد شد . خداوند امكانات دنياي خود را در اختيار كساني قرار مي دهد كه بيشتر به سمت او بروند ، البته ممكن است در اختيار كفار هم قرار دهد ، ولي تفاوت اين است كه كافر فقط در دنيا بهره مند است ، اما مؤمن نصيبي در دنيا دارد و از بهره هاي اخروي او هم محظوظ خواهد شد .

 

از مجموع احاديث پيش به دست مي آيد كه حج و عمره نافي فقر است و باعث كثرت مال و وسعت روزي را در پي دارد . اين امر آزمودني است و هر كس مي تواند اين واقعيت را در مورد خود و هر كس كه به حج و عمره رفته به صورتي پيمايشي در نظر گيرد و نسبت به آن مطالعه كند . به هر تقدير ، حج و عمره با فقر مالي و مادي سازگار نيست و اين حقيقتي آزمون پذير است .

..............................................................

پى‏ نوشتها:‌


1 . معجم الوسيط ، ج1 ، ص156 ؛ لسان العرب ، ج2 ، ص226 ؛ قاموس المحيط ، ج1 ، ص386

2 . همان .

3 . كشف المحجوب ، ص426

4 . كشف المحجوب ، ص422

5 . كشف المحجوب ، ص424

6 . كشف الاسرار ، ج6 ، ص371

7 . دعائم الاسلام ، ج1 ، ص294

8 . محاسن ، ج1 ، ص288

9 . الخرائج والجرائح ، ج1 ، ص80

10 . امالي الصدوق ، ص533 ، روايت742

11 . خصال ، ص127 ، روايت127

12 . مفاتيح الجنان ، دعاهاي هر روز ماه مبارك رمضان .

13 . سنن نسائي ، ج5 ، ص113

14 . تنبيه الغافلين ، ص303 ، روايت428

15 . فروع كافي ، ج4 ، ص256 ، روايت18

16 . ثواب الاعمال ، ص71 ، روايت6 ؛ بحارالانوار ، ج99 ، ص254 ، روايت21

17 . بحارالانوار ، ج99 ، ص8 ، روايت18

18 . فروع كافي ، ج4 ، ص252

19 . فروع كافي ، ج4 ، ص254

20 . جعفريات ، ص65

21 . من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص222 ، روايت2238 ؛ دعائم الاسلام ، ج1 ، ص295

22 . احتجاج طبرسي ، ج1 ، ص156 ، روايت32

23 . فروع كافي ، ج4 ، ص252 ، روايت1 ؛ مكارم الاخلاق ، ج1 ، ص518 ، روايت1805

24 . اعراف : 96

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------