دلایل اشتباه برای شروع زندگی مشترک
- مجموعه: کوچه پس کوچه های تفاهم
حتی اگر همه جوانب كار را در نظر بگیرید، باز هم نمیتوانید بگویید كه انتخاب شما، صددرصد به یك ازدواج موفق ختم میشود، حتی اگر در شرایط فعلی، همهچیز طبق مراد شما پیش برود، نمیتوانید انكار كنید كه زندگی در آینده هزار چرخ میزند و چرخهایش میتواند آدمها را تغییر دهد.
دلایل اشتباه برای شروع زندگی مشترک
با وجود این، نشانههایی وجود دارند كه میتوانند شما را به یك زندگی شكستخورده نزدیكتر كنند و شانس موفقیتتان را بارها و بارها پایین بیاورند؛ نشانههایی كه باخبر بودن از آنها، میتواند چند پله شما را به یك ازدواج موفق نزدیكتر كند.
درد مشترك کافی نیست
گاهی یك درد مشترك یا حتی هدف مشترك، اصلیترین دلیل شما برای ازدواج با یك فرد تلقی میشود. چنین دلیلی همیشه برای شما دردسر درست نمیكند اما اگر با گذشت زمان، بهانههای منطقیتری جای آن را نگیرد، میتواند ازدواج شما را با شكست روبهرو كند. گرچه این مشتركات در ابتدا رابطه شما را مجذوب خود میكند اما باید بدانید كه برای خوشبخت شدن، به دلایل دیگری هم نیاز دارید.
اگر هر دوی شما عضو یك گروه ورزشی یا تحصیلی هستید و به همین دلیل وقت زیادی را با هم میگذرانید و دغدغههایتان در این حوزه مشترك است، گمان نكنید كه عاشق هم هستید. اگر این موضوع را كنار بگذارید، دیگر دلیل زیادی برای بودن باهم نمیتوانید پیدا كنید. شما هیجان همراهبودن و حضور در كنار هم را با عشق اشتباه میگیرید و همین تصور به انتخابی نادرست منجر میشود.
اگر هم دلیل انتخابتان مشكلی است كه در زندگی هر دوی شما وجود دارد و آزارتان میدهد، باز هم بهتر است كمی درنگ كنید. ممكن است روزی این مشكلات از میان برداشته شود و شما دیگر دلیلی برای همدردی با هم نداشته باشید. همراه شدن بهدلیل نارضایتی از خانواده یا شكستهای تحصیلی و اقتصادی، میتواند از نمونههای این انتخاب اشتباه باشد.
عکس قبلی را انتخاب نکنید
آدمهایی كه یك شكست عاطفی را تجربه كردهاند، بیشتر در معرض این خطا هستند. آنها چه یك نامزدی شكستخورده را در كارنامه داشته باشند و چه بهدلیل طلاق از همسرشان دچار این بحران شده باشند، در معرض انتخاب نادرست قرار دارند. انگار عادت ما آدمهاست كه وقتی ارتباطمان را با فردی به هم میزنیم، خصوصیات منفیاش را درنظرمان فهرست میكنیم و بعد به دنبال كسی میگردیم كه هر خصوصیتی در وجودش باشد، جز ویژگیهای شریك قبلی زندگیمان.
اگر بیپول بوده بهدنبال فردی میگردیم كه تمام زندگیاش را كار و فكر پول درگیر خود كرده باشد و اگر مهربان و گرم بوده، بهدنبال فردی مغرور و سرد میگردیم. اگر كم سن و سال بوده، تلاش میكنیم دفعه بعد فردی را انتخاب كنیم كه اختلاف سنیاش با ما بالا باشد و اگر تحصیلكرده بوده، به دنبال فردی میگردیم كه به این مسائل زیاد اهمیت ندهد.
گاهی فكر میكنید شرایط خانوادگی و محل زندگی عشق سابق شما باعث شكست شده است. در این شرایط ممكن است فاصله گرفتن از آن شرایط به هدف اصلیتان تبدیل شود. ازدواج تلگرافی با آدمهایی كه شناخت زیادی از آنها ندارید و انتخاب فردی از خانوادهای كه با خانواده عشق قبلیتان زمین تا آسمان فرق میكند، میتواند از نمونههای این اشتباه باشد.
تصمیم عجولانه و حسابنشده، میتواند فرصتهای مناسبتر را از شما دور ساخته و مجبورتان كند با فردی كه هنوز به اندازه كافی با او آشنا نیستید و دلتان را به او ندادهاید، زیر یك سقف زندگی كنید؛ انتخابی كه با دور شدن از این بحرانها و بیشتر فكر كردن به آن، ممكن است برایتان مسئلهساز شود
ترس از تنها ماندن
از یك سن كه بگذرد، بحران شروع میشود. مرد و زن هم ندارد. ترس از تنها ماندن و اینكه از بین میلیاردها آدم روی زمین هیچكس عاشقمان نباشد، رهایمان نمیكند. این ترس طبیعی، یكی از موضوعات دیگری است كه میتواند شما را به دامان یك انتخاب اشتباه بیندازد و برایتان پشیمانی به همراه بیاورد. در این مورد شما ممكن است نتوانید تصمیم درست را بگیرید و با یكی از این دو اشتباه رایج روبهرو شوید.
بهدلیل ترس از تنهایی و نگاه سنگین اجتماع، نخستین گزینهای كه پیش رویتان قرار میگیرد را قبول میكنید و تنها میخواهید از مجردی طولانیمدت راحت شوید و مسئولیت زندگیتان را خودتان بر عهده بگیرید. چشمهایتان در این زمان بسته میشود و فاصلهها و اختلافاتی كه وجود دارد را نمیبینید و با پیدا كردن كوچكترین مشابهات، خودتان را قانع میكنید كه انتخابتان درست است.
به یاد فرصتهایی كه پیش از این از دست دادهاید میافتید و بهخودتان میگویید «اینقدر صبر نكردهام كه به اینجا برسم!» و با این شعار، از همیشه كمالگراتر میشوید و به فرصتهای مناسبی كه پیش رویتان قرار دارد، حتی فكر هم نمیكنید. شما دنبال یك انتخاب آرمانی هستید و دلتان میخواهد با چنین انتخابی، مشتی به دهان همه كسانی بكوبید كه پیش از این شما را بهدلیل تنهاییتان سرزنش میكردند.
راحت شدن از شر دیگران
نامزد سابقتان رهایتان نمیكند یا سیل خواستگاران نمیگذارد آرامش داشته باشید؟ احتمالا در این شرایط فكر میكنید چاره كار شما ازدواج كردن و متعهد شدن است و برای راحت شدن از شر دیگری، تلاش میكنید زود به جمعبندی برسید و به نزدیكترین گزینه ممكن پاسخ مثبت دهید. برایتان مهم نیست كه از نظر روانی توانایی تشكیل زندگی را دارید یا نه؛ تنها چیزی كه به آن فكر میكنید خلاص شدن از این بحران است.
یا احتمال دارد با این ازدواج، بخواهید خود را از فشارهای خانواده رها كرده و آمدن خواستگارها به خانهتان را متوقف كنید اما این تصمیم عجولانه و حسابنشده، میتواند فرصتهای مناسبتر را از شما دور ساخته و مجبورتان كند با فردی كه هنوز به اندازه كافی با او آشنا نیستید و دلتان را به او ندادهاید، زیر یك سقف زندگی كنید؛ انتخابی كه با دور شدن از این بحرانها و بیشتر فكر كردن به آن، ممكن است برایتان مسئلهساز شود.
یا شاید فكر كنید با چنین انتخابی، دل نامزد بیمهر سابقتان را میسوزانید و به او میگویید كه محتاجش نیستید و گزینههای دیگری برای انتخاب دارید. احتمالا در این شرایط میخواهید ثابت كنید كه همهچیز میانتان تمام شده و شما برنده این بازی هستید و زودتر برای ساختن زندگیتان به نتیجه رسیدهاید اما فراموش نكنید كه روزهای لجبازی میگذرد و این شمایید كه باید عمرتان را با این انتخاب تازه بگذرانید.
لجبازی با خانواده
گاهی مشكلات خانوادگی، شما را به سمت عاشق شدن هل میدهد. پشتكردن به معیارها و خواستههای خانواده یا پیدا كردن یك پایگاه عاطفی امن، میتواند حتی ناخودآگاه شما را به سمت عشق هدایت كند. در چنین مواردی شما معمولا برعكس آن فردی كه خانوادهتان منتظر دیدنش هست را برای ازدواج انتخاب میكنید. چنین انتخابی بیشتر احتمال شكست دارد؛ پس خوب به این مثالها توجه كنید.
دهانكجی به آرزوهای دیرینه خانواده، ممكن است حس انتقامجویی شما را ارضا كند؛ برای مثال اگر والدینتان همیشه آرزو داشتهاند كه با یك فرد تحصیلكرده ازدواج كنید اما انتخاب شما، فردی پولدار با تحصیلات پایین است كه هیچ شباهتی به رۆیای آنها ندارد، تنها هدف شما - چه خودآگاه باشد و چه ناخودآگاه- انتخاب برخلاف جریان آب است و دیگر به چیزی فكر نمیكنید.
منبع: زندگی ایده آل