رفتار خنثي (حکایت)
- مجموعه: شهر حکایت
به حكيمي گفتند: چه كسي از عداوت مردم سالم مي ماند؟
جواب داد: آن كسي كه هيچ خير و شري از او ظاهر نشود.
به جهت آنكه اگر خير از او ظاهر شود اشرار با او دشمني كنند و اگر شر از او ظاهر شد اخيار با او دشمني كنند.
بلا و نعمت خاص
از حكيمي پرسيدند: نعمتي كه بر صاحبش رشك نبرند، يا بلائي كه بر گرفتارش دلسوزي نكنند مي شناسي؟
گفت: آري، آن نعمت تواضع است و آن بلا تكبر.
عابد و دزد
مردي سجاده عابدي را دزديد. عابد چون ديد، دزد خجالت كشيد و سجاده را واگذاشت و گفت: نمي دانستم كه سجاده از توست. عابد گفت: چگونه نمي دانستي كه سجاده از تو نيست؟!
منبع:كشكول شيخ بهايي