حکایت باغبان نیک اندیش با معنی
- مجموعه: شهر حکایت
مفهوم و معنی حکایت باغبان نیک اندیش
حکایت باغبان نیک اندیش
روزی خسروی به تماشای صحرا بیرون رفت. باغبانی پیر و سالخورده را دید که سرگرم کاشتن نهال درخت بود.
خسرو گفت: «ای پیرمرد، در موسم کهنسالی و فرتوتی، کار ایام جوانی پیشه کردهای. وقت آن است که دست از این میل و آرزو برداری و درخت اعمال نیک در بهشت بنشانی، چه جای این حرص و هوس باطل است؟ درختی که تو امروز نشانی، میوه آن کجا توانی خورد؟»
باغبان پیر و پاکدل گفت: «دیگران نشاندند، ما خوردیم، اکنون ما بنشانیم تا دیگران خورند.»
روزی خسروی به تماشای صحرا بیرون رفت. باغبانی پیر و سالخورده را دید که سرگرم کاشتن نهال درخت بود.
معنی: یک روز پادشاهی به قصد گردش و تفریح به دشت و صحرا رفت. باغبان پیر و سالمندی را دید که مشغول کاشتن نهال درخت بود.
خسرو گفت: «ای پیرمرد، در موسم کهنسالی و فرتوتی، کار ایام جوانی پیشه کردهای. وقت آن است که دست از این میل و آرزو برداری و درخت اعمال نیک در بهشت بنشانی، چه جای این حرص و هوس باطل است؟ درختی که تو امروز نشانی، میوه آن کجا توانی خورد؟»
معنی: پادشاه گفت: «ای پیرمرد، در دوران پیری و از کار افتادگی، کارهای دوران جوانی را انجام میدهی. دیگر موقع آن رسیده است که علاقه و اشتیاق به کارهای دنیایی را رها کنی و به فکر انجام کارهای شایستهای باشی که نتایج آنها را در بهشت ببینی (ترک دنیای مادی و ذخیره اعمال معنوی)، نباید در این سن و سال طمع کنی و آرزوهای مادی و دنیایی داشته باشی. زیرا تو تا بزرگ شدن درخت و محصول دادن آن زنده نمیمانی و نمیتوانی از میوه آن بهرهمند شوی.
باغبان پیر و پاکدل گفت: «دیگران نشاندند، ما خوردیم، اکنون ما بنشانیم تا دیگران خورند.»
معنی: باغبان پیر و خوشقلب گفت: «انسانهای قبل از ما زحمت کشیدند و ما از دسترنج آنها استفاده کردیم. حالا ما میکاریم تا آیندگان از آن بهره ببرند.
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته