ریاضت کش بد اقبال پینه دوز جن ها گیرش می آید



ریشه تاریخی ضرب المثل, جن

ضرب المثل ریاضت کش بد اقبال پینه دوز جن ها گیرش می آید

 

یکی بود یکی نبود ، مرد فقیر و بیچاره ای بود که به هر کار دست می زد بد می آورد و موفق نمی شد . مرد بیچاره روز به روز فقیرتر و بدبخت تر می شد و کاری از دستش ساخته نبود . یک روز دوست قدیمی اش به سراغش آمد .

 

سلام کرد و گفت : چی شده چرا به این حال روز افتادی ؟ مرد گفت : دست روی دلم نگذار بد بیاری روی بد بیاری ، اصلاً شانس ندارم ، نمی دانم چه کنم ؟ دوستش خیلی ناراحت شد فکری کرد و گفت چه طور است مدتی ریاضت کشی کنی (یعنی سختی بکشی) شاید جن ها به کمکت بیایند و گشایشی در کارت شود .

 

مرد فقیر گفت : منظورت چیست ؟
دوستش گفت : یکی دو هفته باید گوشه گیری کنی و با هیچ کس حرف نزنی و فقط روزی یک مغز بادام و یک لیوان آب بخوری و زجر بکشی تا یکی از جن ها به سراغت بیاید و مشکل تو را حل کند . مرد فقیر حرف دوست خود را گوش کرد و دو سه هفته ای ریاضت کشید . او روز به روز لاغرتر و افسرده تر شد با خود گفت نه خیر مثل اینکه جن ها هم با آدم بدشانسی مثل من کاری ندارند بهتر است به ریاضت کشیدن خودم پایان دهم . بلند شد تا کفشش را بپوشد . چه کفش پاره ای ! با خودش گفت کاش پول داشتم و یک کفش نو می خریدم . یا می رفتم سراغ پینه دوز تا کفشم را تعمیر کند ناگهان موجود عجیبی به خانه اش پرید .

 

مرد گفت: تو چی هستی ؟
گفت : من جِنّم و حالا در خدمت تو هستم . مرد فقیر با خوشحالی گفت : خوب جناب جن بهتر است به قصر پادشاه بروی و دو سه کیسه طلا و جواهرات برایم بیاوری اما جن ایستاده بود و حرکت نمی کرد مرد فقیر عصبانی شد و گفت چرا دستورم را اجرا نمی کنی ؟

 

جن گفت : راستش من پینه دوز جن ها هستم و فقط می توانم کفش شما را تعمیر کنم .
مرد با ناراحتی گفت : این هم از شانس بد ماست . ریاضت کش بد اقبال پینه دوز جن ها گیرش می آید .
منبع:aftabir.com

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------