صحنه های حیرت انگیز از لحظه جوش آوردن ستاره ها



مجموعه جدید ویدئویی «اینجا ایرانه» با یک دوربین مخفی، نقطه جوش بازیگران و شیوه برخوردشان هنگام عصبانیت را ضبط کرده است. هفت صبح مروری دارد بر این واکنش ها و صحبت های جالب آناهیتا همتی و کامبیز دیرباز در این مجموعه هنگام گفت و گو با رامبد جوان.
خیلی وقت ها زمانی که از دور زندگی چهره های مختلف سینمایی و ورزشی و خلاصه هر رشته دیگری را می بینیم یا سر صحبت هایشان در برنامه های مختلف زنده تلویزیونی می نشینیم خیال می کنیم موجوداتی عجیب غریبند و اصلا حال و هوای زندگی شان با ما فرق دارد.
خیلی از آنها موقعی که در یک برنامه زنده میهمان می شوند و یک دسته گل و ظرف شیرینی هم روی میز جلویشان قرار می گیرد، واقعیت خودشان یادشان می رود و شروع می کنند به تعریف کردن از اینکه ما مثلا در موقع عصبانیت برای کنترل خودمان چنین می کنیم و دیگران هم باید مثلا از ما الگو بردارند. البته که قطعا همیشه هم قضیه اینطور نیست.

 بازیگران زن,بازیگران مرد,بازیگران معروف

 در مجموعه جدید شبکه خانگی با نام «اینجا ایرانه» به کارگردانی فرید مرسی که در ایام نوروز به بازار آمد، پرده از خیلی از این واکنش های ناگهانی برداشته می شود. در اولین سری این مجموعه، حامد بهداد و اشکان خطیبی در موقعیت های مختلفی قرار می گیرند تا مخاطبان ببینند نقطه جوش هر کدام کجاست و میزان تحملشان چقدر است.
دوربین مخفی هم بدون اینکه توجهی به آن داشته باشد، واکنش هایشان را ضبط کرده. آناهیتا همتی و کامبیز دیرباز هم از دیگر میهمان های سری اول این مجموعه اند که راجع به اعتقادها، علایق و خاطرات جالبی که از رفتار و ابراز علاقه مردم به آنها داشته اند تعریف می کنند. صحبت های آنها هم که در فضایی بسیار شاد و بی پرده بیان می شود.
نکات جالبی دارد. در زیر بخشی از این واکنش ها و صحبت های جالب را می خوانیم، ضمن اینکه بخش دوم این مجموعه به گفته کارگردان، از اواسط اردیبهشت به بازار می آید.
درگیری حامد بهداد با بازیگر دوربین مخفی
اولین دوربین مخفی این مجموعه، قرار بود حامد بهداد را در موقعیتی قرار دهد که یک جورهایی واکنشش میان حس همدردی با یک نابینا و مواجه شدن با آدمی پررو و سمج را بسنجد. قضیه از این قرار است که حامد بهداد به دفتر رامبد جوان دعوت می شود و درست زمانی که برای پیدا کردن آدرس، وسط خیابان خرمشهر گیر افتاده، مرد نابینایی از او می خواهد تا او را از خیابان رد کند.
بهداد هم قبول می کند و او را تا وسط خیابان می آورداما این نابینا دست بردار نیست و هیچ جوره حاضر نیست راهش را ادامه دهد. همانجا وسط خیابان ایستاده و مدام از بهداد می خواهد او را سر جای اولش برگرداند تا موبایلش را بردارد و همینطور مدام او را از این طرف به آن طرف می برد و دوباره برمی گرداند وسط خیابان!

 بازیگران زن,بازیگران مرد,بازیگران معروف

 خلاصه بعد از مدتی بهداد جوش می آورد و تصمیم می گیرد برود پی کار خودش اما همان موقع مرد نابینا خودش را زمین می اندازد و ماشینی هم با سرعت به او نزدیک می شود. بهداد دوباره از رفتن منصرف می شود و برمی گردد.
نکته جالب قضیه زمانی است که نابینا دست روی صورت او می کشد و می گوید: «حامد تویی؟» بهداد اینجا دیگر جوش می آورد و یک سیلی می خواباند توی گوش نابینا و شروع می کندن به دعوا و بد و بیراه گفتن به او! تا اینکه رامبد جوان و بقیه عوامل خودشان را می رسانند و بهداد بالاخره می فهمد جلوی دوربین مخفی است.
سیلی زدن به خاطر ترس از مسخره شدن
بخش بعدی زمانی است که رامبد بالاخره بهداد را آرام می کند و فیلم واکنشش نسبت به این مسئله را به او نشان می دهد. بهداد قیافه اش توی هم می رود و می گوید که اولش خیلی ترسیده و احساس کرده بازیچه شده. ترس از مسخرگی باعث شده که از کوره در برود و بزند توی گوش نابینا. او می گوید: «فکر کن توی اون موقعیت یک مرتبه یک کور بهت بگوید: حامد تویی؟ تو بوی حامد بهدادو میدی!» بهداد می گوید که همیشه می ترسیده جلوی دوربین مخفی قرار بگیرد: «همیشه می دانستم کسی که این کار را باهام بکند، کتکش می زنم.»
مشکل بهداد با الگو بودن
بهداد مدام تاکید می کند که الگو نیست و از اینکه به خاطر بازیگر بودن، همه می خواهند او را الگو بدانند بدش می آید: «رهبران سیاسی و مذهبی الگویند نه من!من عامی ام. من مردمم. من فقط دارم یک اتفاقی را بازسازی می کنم. من خودم مشکل اخلاقی دارم. من خودم با خودم مشکل عدیده دارم. من با خودم درگیرم. برای همین هم از شغلم دلخورم چون من را مسئول می کند. من فقط می توانم فرد به فرد عمل کنم. یعنی کسی که من را ببیند در کوتاهترین زمان ممکن می توانم بهش نشان دهم که من و تو با هم یکسان هستیم اما من الگوی تو نیستم.»
در موقعیت بحرانی هیچ چیز برایم مهم نیست
رامبد بحث الگو را عوض می کند و می گوید فقط فرض کن یک راننده دارد از کنار خیابان رد می شود و بدون اینکه سابقه ذهنی از اتفاق داشته باشد فقط این صحنه را می بیند که حامد بهداد دارد یک نابینا را کتک می زند. آن راننده تو را تشخیص می دهد اما شرایطش آنقدر نیست که بتواند قبل و بعد این ماجرا را کنار هم بگذارد. این راننده چه فکر می کند؟ وقتی می رود با خودش فکر می کند و به دیگران می گوید که حامد بهداد را در خیابان دیدم داشت کشیده می زد توی گوش یک نابینا! این برایت مهم نیست؟
 بهداد می گوید: «اصلا مهم نیست. آن موقع من توی یک بحرانی گیر کرده بودم که بهم اجازه نمی داد خودم باشم. اولش فکر کردم سر کاری است و می خواهد خودش را لوس کند و من هم حوصله نداشتم.» او می گوید که همان اول یکی از دوربین ها را دیده اما اصلا نفهمیده حضور دوربین به این اتفاق ها ربط پیدا می کند!
دعوای جدی خطیبی با مردم
دومین دوربین مخفی سری اول این مجموعه، قرار بود نقطه جوش اشکان خطیبی را اندازه بگیرد و بفهمد این بازیگر موقع عصبانیت چقدر می تواند خودش را کنترل کند و بر اعصابش مسلط باشد. در این بخش رامبد جوان، خطیبی را داخل رستورانی به نسبت خلوت می برد تا درباره یک فیلمنامه با او صحبت کند. همه چیز ابتدا خیلی عادی است و آنها شروع می کنند به صحبت کردن. تا اینکه یکی از مشتری ها بلند می شود و می آید جلو تا از خطیبی و رامبد امضا بگیرد.

 بازیگران زن,بازیگران مرد,بازیگران معروف

  هنوز امضای اول تمام نشده دو سه نفر دیگر هم آنها را دوره می کنند. بعضی ها می خواهند با آنها عکس بگیرند و بعضی دیگر شروع می کنند به حرف زدن و خاطره تعریف کردن. در همین بین سر و صدا و جنجال زیادی به پا می شود. یکی گوشی موبایلش را به زور در گوش خطیبی می گیرد تا با کسی که آن سوی خط است صحبت کند و فرد آن طرف خط از خطیبی می خواهد که به شریکش بگوید که چکش را پاس کند. همزمان یکی دیگر برای سالگرد ازدواج خواهش می خواهد که خطیبی برایش دستخط بنویسد. در همان بین یکی دو نفر هم تند تند شروع می کنند به خوردن غذاهای روی میز اشکان و رامبد. بالاخره خطیبی از کوره درمی رود، وسایلش را جمع می کند و داد و هوار و دعوا راه می اندازد.
خانه نشینی خطیبی موقع عصبانیت
بعد از اینکه خطیبی متوجه نمایشی بودن این اتفاق ها می شود و یک کف گرگی به رامبد جوان می زند، خلاصه قضیه آرام می شود و آنها می نشینند یک گوشه تا راجع به واکنش ناگهانی اشکان صحبت کنند. خطیبی در این بخش به صورت خیلی جدی می گوید که کلا از شلوغی بدش می آید و در جمع های بالای 10 نفر هم اصلا راحت نیست و هیچ وقت پا به چنین جاهایی نمی گذارد چون کلا آدم عصبی ای است و زیاد عصبانی می شود.
خودش می گوید که در 90 درصد مواقع از اتفاق های مختلف عصبانی می شود. رامبد از او می پرسد که راه حلی پیدا کرده تا بتواند مواقع عصبانیت آن را کنترل کند؟ می گوید: «بله. سعی می کنم تا جایی که بشود مواقع عصبانیت از خانه خارج نشوم. یک بار رکوردی زدم که دو هفته از خانه بیرون نیامدم. آذوقه می خرم که در خانه بتوانم دوام بیاورم.»
انتقاد جوان از امضا گرفتن مردم
پیرو همان بحث، رامبد هم شکایتش را از این مسئله ابراز می کند و می گوید: «تو وقتی می روی بیرون غذا بخوری نمی خواهی با همه غذا بخوری. می روی جایی بهت سرویس دهند و چهارتا آدم هم ببینی اما نهایتا معاشرت خصوصی خودت را هم داشته باشی اما نهایتا اتفاقی که برایت می افتد این است که مدام با آدم هایی روبرو می شوی که بهت می گویند این را امضا کن یا مثلا عکس بگیر.»
به گفته او رفتار مردم با بازیگران و درخواست آنها برای عکس و امضا، شبیه یکجور سفارش کار است؛ بحثی که این بازیگر موقع ساخت مجموعه «گپ» هم سعی داشت به میزان بالایی به آن ورود کند.
امضا گرفتن به شیوه بین المللی
اشکان خطیبی هم قضیه را بین المللی می کند و می گوید: «اشکان: عادت عکس انداختن با بازیگران، همه جای دنیا وجود دارد اتما هیچ جا اینطوری نیست. مردم با یک فاصله از بازیگر یا حالا هر چهره دیگری می ایستند و عکس می اندازند. اینطور نیست که حالا بیایند جلو مستقیم با تو ارتباط برقرار کنند.»
بعد تعریف می کند که یک روز دختر بچه ای کاغذ خیلی کوچکی به او داده و از او خواسته تا متنی که برایش می خواند را بنویسد و زیرش هم چهارتا امضا کند! به هر حال نهایتا رامبد حق را به او می دهدو برخلاف بخش پیش که بهداد یک مقداری برای نوع رابطه با فرد نابینا مورد سوال قرار می گیرد، برای دعوا با مردم، مواخذه ای صورت نمی گیرد.
حرف های خودمانی همتی و دیرباز با جوان
در بخش سوم این مجموعه، رامبد جوان به صورت جداگانه مقابل آناهیتا همتی و کامبیز دیرباز قرار می گیرد و راجع به واکنش های مخاطبان و ابراز علاقه شان نسبت به هنرمندان صحبت می کنند. نکته قابل توجه این گفت و گوها این است که در هیچ کدامشان، بحث تخصصی و جدی شکل نمی گیرد و صحبت ها خیلی جالب و روان پیش می روند.

 بازیگران زن,بازیگران مرد,بازیگران معروف

  ابراز احساسات پلیس برای همتی
آناهیتا همتی در کنار صحبت های جالب و ریز و درشتش، خاطره خیلی جالبی هم تعریف کرد. او گفت که یکی از روزهایی که خیلی خسته بوده و فقط یک ساعت تا رفتن سراغ کار بعدی وقت استراحت داشته، از خانه بیرون آمده و دیده که شیشه ماشینش را شکسته اند و در ماشینش را هم کج کرده اند: «من فقط دستم را گذاشتم روی سرم و نشستم به گریه کردن. عاشق ماشینم بودم. گوله گوله اشک می ریختم. زنگ زدم به پلیس. تا وقتی بیاید نشسته بودم کنار جدول و گریه می کردم. پلیس 110 آمده بود می گفت ای وای خانم همتی شما که همیشه می خندی حالا چرا گریه می کنی! آخرش هم ازم امضا گرفت و رفت.»
همتی خاطره جالب دیگری هم از پلیس تعریف کرد: «داشتم توی اتوبان رانندگی می کردم یک مرتبه از بلندگویی اسم خودم را شنیدم. دیدم یکی دارد پشت سر هم می گوید خانم همتی! خانم همتی! خلاصه هر چی دور و برم را گشتم چیزی پیدا نکردم. تا اینکه دختر خالم که همراهم بود گفت آناهیتا صدا از ماشین پلیس می آید. فکر کردم کاری کردم. اصلا باورم نمی شد پلیس از بلندگوی ماشین اسم آدم را صدا کند. ایستادم و فکر می کردم مگر چه کار کردم که پلیس دنبالم است. بالاخره فهمیدم پلیس فقط می خواهد ابراز احساسات کند!»
انتقاد دیرباز به رفتار ستاره ها با مردم
کامبیز دیرباز، میهمان دیگر رامبد جوان بود. او بحث ناراحتی هنرمندان از ابراز علاقه و توجه مخاطبان را باز کرد اما دیدگاهش کاملا با جوان و خطیبی متفاوت است. او گفت که درباره رابطه اش با مردم دیدگاه خاصی دارد: «من معتقدم وقتی می روم خرید کنم من یک خریدارم و فروشنده، عرضه کننده کالا. من به شخصه وقتی می روم داخل مغازه، اگر رفتار فروشنده به دلم ننشیند سریع می گویم خداحافظ! می آیم بیرون. برای اینکه می گویم خب اگر حالت بد است، مغازه ات را باز نکن. بگیر خانه ات بخواب یا برو توی کوه داد بزن. هر وقت حالت خوب شد برگرد سر کار. ما هم به عنوان یک بازیگر داریم کالایی را عرضه می کنیم و خریدارهای ما مردمند. بنابراین حق دارند من را همیشه سرحال ببینند و از من وقت و احترام بگیرند.»
رامبد می گوید که خب همیشه هم که یک بازیگر سرحال نیست شاید یک موقعی بخواهد توی خودش باشد و کسی کاری به کارش نداشته باشد. با اینحال دیرباز از نظرش کوتاه نمی آید و می گوید: «همانطور که در دنیای بازیگری خیلی چیزها می گیری باید یک هزینه هایی هم بپردازی. مثل اینکه یک پلیس حق ندارد در آن لباس سیگار بکشد. باید تحمل کرد.»
بازی همتی با کلونی و دو جنسی شدن دیرباز
میان حرف های جالب رامبد جوان با همتی و دیرباز، دو سوال و جواب جالب وجود داشت. اول اینکه همتی در پاسخ به این سوال که دوست داری با چه کسی همبازی شوی؟ بدون رودربایستی گفت: «با جورج کلونی!» و رامبد هم بعد از کلی خندیدن جواب داد که من و جورج کلونی هم دوست داریم با شما همبازی شویم!
سوال بعدی را جوان از دیرباز پرسید و گفت: «بهترین نقشی که دوست داری بازی کنی اما تا به حال بازی نکردی چیست؟ دیرباز هم توضیح داد که جواب این سوال را تا به حال به هیچ کس نداده و الان برای اولین بار است که می گوید چون همیشه فکر می کرده به خاطر کاراکتری که مردم ازش سراغ دارند بهش می خندند و مسخره اش می کنند. او بالاخره بعد از کلی بالا و پایین کردن و من و من گفت نقش یک آدم دو جنسی!»

منبع: 7subh.blogfa.com

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------