آشنایی با زندگینامه عزالدین یحیی
- مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی
آشنایی با زندگینامه عزالدین یحیی:
ولادت و خاندان سید عزالدین یحیی:
شرفالدین محمد، پدر عزالدین یحیی، با کنیه ی مرتضی شهرت داشت، در زمره ی سادات اهل فضل قرار داشت و راوی حدیث و حامی فرهنگ و اندیشه بود. او در مناطق مرکزی ایران، به ویژه در ری و قم، نقابت (ریاست عامه) سادات را بر عهده داشت و با وارد شدن در دستگاه زمامداران وقت یعنی سلجوقیان، با اعمال نفوذ خود به اصلاح امور شیعیان می پرداخت. او با سلاطین این سلسله پیوند سببی برقرار کرده بود و دختر خواجه نظام الملک طوسی را به همسری برگزید.
ایشان چندین دختر داشتند، اما فرزند پسری نداشتند. پس از مدتی که همسرش حامله شد، او نمی دانست که صاحب پسری خواهد شد. تا آنکه در یک رویای صادقه، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او گفت: «یا رسول الله، این کودک را که عیالم باردار است، چه نام نَهم؟» حضرت محمد صلی الله علیه و آله پاسخ داد: «یحیی». پس از تولد نوزاد، والدینش نام یحیی را برای او انتخاب کردند.
یحیی در خانوادهای به رشد و شکوفایی رسید که جویبار فضیلت و معرفت از آن جاری بود و پدرش به تربیت او همت گماشت. او در فنون دانشهایی چون نحو، لغت، ادب، شعر، سیره و تاریخ اندیشهورزی صاحب نظر بود. وی برخی نوشتههای خود را در مسیر سفر حج برای شیخ طوسی خوانده بود. باخرزی که او را در سال ۴۳۴ ق ملاقات کرده، او را به خوبی و معرفت ستوده است.
کمالات و فضایل عزالدین :
بعد از سپری کردن دوران نوجوانی و جوانی، سید عزالدین یحیی، همانند پدر و برخی از اجدادش، به دنبال راه معرفت بود و در طریق کسب کمالات گام برداشت. با پیمودن مسیر تقوا، وی به فضایی آراسته رسید و با توانایی علمی و اخلاقی خود به حفظ ارزشهای مهم از قرآن و عترت پرداخت و بر افزایش اقتدار جامعه تشیع تمرکز کرد. او مقدسات دینی را پاس می داشت و از پدرش، مرتضی سید شرفالدین محمد و استادان حدیثش، روایت مینمود.
عباسقلی خان سپهر در اثر معروف خود نوشته است: «و از بنى احمد الدخ، حمزة بن احمد است که به «قمى» معروف مى باشد و او را فرزندانى بر جاى ماند که از جمله ایشان، ابوالحسن على الزکى، نقیب رى است و او پسر ابوالفضل محمد شرف، فرزند ابىالقاسم على نقیب، پسر محمد بن حمزه مذکور است و او را اعقاب باشد و از آن جمله نقباء و ملوک رى باشند، از آن جمله عزالدین یحیى بن ابىالفضل... که نقیب رى و قم و جاى دیگر بود...».
با توجه به اخلاق و اقتدار سیاسی و اخلاقی عزالدین یحیی، خانهاش محلی امن برای افراد مشهوری بود که تحت تعقیب گروهها، طوایف و افراد حکومتی بودند و به خانهاش متواری میشدند.
یکی از فضایل این سید جلیل، این است که دانشمند بزرگ و محدث نامی، شیخ منتجبالدین، کتاب فهرست را به درخواست عزالدین یحیی نوشته است؛ زیرا به نظر او پس از شیخ طوسی، جایی برای چنین فهرستی خالی بوده است. این کتاب در ری تنظیم شده و حاوی اطلاعات مهمی درباره اوضاع عالمان شیعه در قرن پنجم و ششم هجری قمری میباشد.
منتجب الدین کتاب "الاربعین عن الاربعین من الاربعین" را که در ضمن آن چهل حدیث در فضایل حضرت علی علیهالسلام را از چهل نفر از راویان و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده، برای عزالدین یحیی تألیف کرده است.
عزالدین از دیدگاه علما :
پس از تحسین عزالدین یحیی، مؤلف کتاب الحصون المنیعه نوشت: "سید عزالدین علی، فرزند سید الامام ضیاءالدین فضل الله حسینی راوندی، با نام پرافتخارش، الحسیب والنسیب را به صورت شعری درآورد. بخت همچنان او را یاری کرد و اقبال مددکارش و پیوسته از مراتب عزت و اقتدار فراتر رفت؛ تا آن که روزگار، به طور معمول، حال او را برگرداند و کارش با شهادت پایان یافت."
ابن الفوطی، پس از ذکر نسب عزالدین یحیی تا جدش محمد بن حمزه علوی قمی، میگوید: "شیخ ما جمال الدین ابوالفضل، فرزند مهنا عبیدلی، از او سخن گفته و فرموده که او نقیب قم، مازندران و عراق عجم بود و دارای مقام بالا و حشمت عالی بود."
ابن طقطقی، در زیارت سید نصیرالدین ناصر بن مهدی العلوی رازی، با شرح احوالش، میگوید: "عزالدین مرتضی، نیابت نقابت سادات را به او عهدهدار کرده بود و این عزالدین نقیب از دانشمندان صاحب مجد و از سادات بزرگ بود."
هندوشاه نخجوانی در ترجمان حال سید نصیرالدین، درباره عزالدین یحیی مینویسد: "و در عجم، سیدی بزرگوار بود و از قم با حشمت ظاهر و ریاست زاهد. او را عزالدین المرتضی میخواندند و نقابت بلاد عجم داشت و نصیرالدین مهدی نیابت او را برعهده داشت."
سید علیخان مدنی در وصف او میگوید: "سید جلیل، ابوالقاسم یحیی، فرزند ابی الفضل محمد بن علی است" و سپس عبارت "منتجب الدین" را در وصفش آورده و میافزاید: "بدون اغراق، او در اقتدار و ریاست امور، عظمت داشت و چون ماه در آسمان میدرخشید. ریاست آل ابوطالب در ری، قم و آمل را به او تفویض کرده بودند. وی دانشور فاضل و سترگی بود که با بزرگان، دانشمندان و مشاهیر دمساز میگشت."
میرزا عبدالله افندی اصفهانی از عزالدین یحیی به عنوان دانشوری نامدار و فاضلی ارجمند نام برده و میگوید که قدرت شیعه در عصر او گرداگرد وجودش میجوشید.
شیخ حر عاملی نیز تقریباً همین مضامین را در وصف او نقل کرده است. محدث قمی هم پس از ستایش او، اشاره کرده که او فاضل کبیری است که قدرت شیعه در عصر او گرداگرد وجودش میجوشید و منتجب الدین، فهرست خویش را برایش تدوین کرده و از خود این سید، پدر و جد او، ثنایی بلیغ و مدحی طولانی آورده است.
شهادت عزالدین یحیی :
مؤلف کتاب "الحصون الشیعه" میگوید : «که سبب شهادت عزالدین یحیی، این بود که وقتی سلطان خوارزمشاه به ری و مناطق اطراف آن فرود آمد، بزرگان و شخصیتهای برجسته را که دید، به قتل رساند. عزالدین یحیی نیز از آنان بود که طعمه شمشیر او شدند و بیدادگرانه به خون آرمیدند.»
در تاریخ طبرستان آمده است که عزالدین یحیی خواست که این شورش را در ری و مناطق اطراف آن فرونشاند؛ زیرا شیعیان این منطقه در فشار و اذیت بودند و امنیت از آنان گرفته شده بود. برای پایان دادن به این شورش، ناصرالدین، مؤیدالدین بن القصاب را با لشکری زیاد به عراق فرستاد تا به ری بروند و خوارزمیان را به کلی شکست دهند.
بعد از آن که خوارزمشاهیان دوباره اقتدار یافتند، آنها عزالدین یحیی را دستگیر کردند و او را به دستور تکش، سلطان خوارزمشاه، به قتل رساندند. قبل از اینکه سر او را جدا کنند، از او پرسیده شد که خود را چگونه میبیند؟ او پاسخ داد که خود را مانند حسین بن علی میبیند. سپس سر او را به ری فرستادند و در مدرسه عمادوزان، که دشمن او بود، آویختند.
بعداً پیکر و سر او را در جوار بارگاه مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها دفن کردند و شیعیان عراق عجم و نواحی مرکزی در فقدان او به سوگواری پرداختند و به تجلیل از مقامش مبادرت کردند و شاعران برایش مرثیهها ساختند؛ چنانچه امام افضل الدین علامه ماهباری در ثنایش سرود :
سلام اللّه ما طلع الثریا * على المظلوم عزالدین یحیى
شهید کالحسین بغیر جرم * قتیل مثل هابیل و یحیى
همچنین از جمله کسانی که به مدح عزالدین یحیی پرداختهاند، کمال الدین اصفهانی است که در فرازی از قصیده خود او را میستاید:
پناه دین ملک السادة مرتضى کبیر * که در جهان فتوت خدا یگان آمد
سپهر مرتبت و فضل عزدین یحیى * که امر جزمش تفسیر کن فکان آمد
شعاع رتبت او دیده دوز اختر شد * حریم درگه او کعبه امان آمد
مکارمی که از اسلاف او خبر بوده است * ز خلق و سیرت پاکش همه عیان آمد.
گردآوری : بخش مذهبی بیتوته
منبع : wiki.ahlolbait.com