دستاورد افشاگری درباره تجاوز و آزار جنسی چه بود؟
- مجموعه: اخبار اجتماعی
- تاریخ انتشار : پنج شنبه, 03 مهر 1399 08:20

افشاگری درباره تجاوز و آزار جنسی را شاید نتوان بهعنوان یک جنبش مستقل صورتبندی کرد، اما میتوان آن را بخشی از جنبش اعتراضی مسالمتآمیز زنان دانست که در سالهای اخیر و عمدتا در دهه 90 خورشیدی از حالت نخبهمحوری و متمرکز بر فعالان حرفهای خارج شده و به صورت منتشر و تودهای در حال بالندگی است. درحالحاضر ابتکار عمل عصیان و بازاندیشی درخصوص فرودستی مؤنث به دست بخش مترقی زنان و بعضا مردانی افتاده است که به واسطه تحصیلات، اشتغال یا ارتباطات آگاهیبخش، از نظر تفکر و شیوه کنشگری متفاوت از دهههای پیش هستند.
زنان امروز با پشتپازدن به قواعد زنبودگی، در حال کنارزدن کهنهها و ضمادهایی هستند که تاکنون زخمهای بدن و هستی اجتماعی زن را پوشانده بودند. این زخمها حالا یکی پس از دیگری عریان و نو میشوند و درد و التهابشان عصبهای جامعه را درمینوردد؛ چنان که دستهای تحمل نمیکنند و خواستار پوشاندن مجدد زخم میشوند و دستهای برای ترمیم و التیام آن به تکاپو میافتند. کودکهمسری، چندهمسری، قتل ناموسی، خشونت علیه زنان، سنت خونبس، تجاوز و سوءاستفاده جنسی ازجمله زخمهای پنهان بر پیکر و هستی مؤنث بودهاند که با کنشمندی زنان امروز مقابل چشم جامعه باز شدهاند.
افشاگری و عریانکردن هستی دردمند و زخمخورده مؤنث از روابط نابرابر قدرت جنسیتی، امری نو و خلاقانه است که با دسترسی به حوزه عمومی و به میانجی شبکههای اجتماعی اینترنتی، امکانپذیر شده است؛ امکانی که تا پیش از این وجود نداشته و اگر افشاگری یا اعتراضی درباره مسائل زنان میشده، کمتر عمومی و فراگیر بوده است. به نظر میرسد عوامل توانمندکننده و آگاهیبخش در کنار تغییر ارزشها و هنجارهای اجتماعی، زنان را در موقعیتی قرار داده که بتوانند در نظم جنسیتی موجود، چونوچرا کنند.
از یک منظر نتیجهگرا، حرکتهایی نظیر افشاگری درباره تجاوز، حرکتهایی موقتی و لاجرم بیثمر و ابتر هستند که چون دوام و پایداری ندارند، ازاینرو نخواهند توانست منشأ تغییری باشند. در این دیدگاه، حداکثر کارکرد همصدایی زنان در طرح مباحثی نظیر خشونت و تجاوز و قتل نوعی گروهدرمانی اجتماعی است که با درمیاننهادنش به تخفیف درد و ناکامی کمک میکند و اندکی بعد هم فروکش کرده و به فراموشی سپرده میشود؛
اما از منظری دیگر که با فاصلهگرفتن از هر حرکت منفرد، با نگاهی زمانمند به کلیت موضوع نگریسته میشود، این حرکتهای بهظاهر منقطع و موقتی، اجزای یک روند پیوسته و پویا هستند که با واکاوی و بازاندیشی در هستی و موقعیت زنان شکل میگیرند و با تکیه بر شناختی که از تجربیات زیسته زنانه حاصل شده است، فهم جامعه از ستم جنسیتی و موقعیت زنان را دچار تردید و دگرگونی میکند.
طرح مسائل مختلف زنان به صورت هماهنگ و همصدا در حوزه عمومی، دستاورد مهمی است که نمیتوان نادیدهاش گرفت. زبانگشودن و سخنگفتن از مسائل زنان مهم است؛ چون آنچه به تداوم ستم جنسیتی کمک میکند، پنهانماندن در حوزه خصوصی و ناگفته و مسکوتماندنش بوده است. نظم جنسیتی موجود تا زمانی بدون تغییر و پابرجا میماند که در نظر جامعه عادی بنُماید. وقتی مشخص شود که چنین نظمی چه بر سر زنان میآورد و چگونه زندگی و جان و روان آنها را تباه میکند، جامعه به فهم این واقعیت نائل میشود که این تباهی نه عادی است و نه زنان سزاوار آن هستند.
خشونت علیه زنان، ازدواج دختربچهها، چندهمسری، رسم فصل و خونبس، قتل ناموسی، تجاوز، آزار و سوءاستفاده جنسی و... اگرچه تاکنون در سکوت و بیاعتنایی جامعه رواج داشتهاند، ولی با کنشمندی زنان و اعتراضشان به این مصادیق ستم جنسیتی، اکنون جامعه نمیتواند همچون گذشته به سکوت تأییدآمیزش ادامه دهد و چنین مسائلی را عادی بپندارد. مشخصا افشاگری درباره تجاوز و سوءاستفاده جنسی، سه درس مهم را به همراه داشته است؛
اینکه زنان نباید سکوت کنند و باید جسارت آن را داشته باشند که از حقشان در برابر متجاوز دفاع کنند، جامعه نباید قربانی تجاوز یا فرد مورد آزار جنسی را سرزنش کند و متجاوزان و آزارگران دستکم دچار احساس خطر باشند و نتوانند در آرامش به زنان تعدی کنند.
این موضوعی است که تاکنون سابقه نداشته است و میتواند جرقهای از بازاندیشی درباره آزار و تجاوز جنسی به زنان باشد. در مورد سایر مشکلات و موضوعات هم سخنگفتن و طرح مسئله در حوزه عمومی به شکلگیری فهمی جدید که دربردارنده نگاه انسانی و برابریخواهانه به وضعیت زنان است، کمک میکند. صدای زنان که شناختی نو و مبتنی بر تجربیات زیسته مؤنث را برای ساختن جامعهای بهتر نوید میدهد، تازه راه خود را به حوزه عمومی پیدا کرده است و تا رسیدن به برابری جنسیتی بُریده و خاموش نخواهد نشد؛ هرچند اوج و فرودهایش دور از انتظار نیست.
شرق