در ایران، دشمن شادی کیست؟
- مجموعه: مشاوره خانواده
کارشناسان سلامت روان بر نقش و اهمیت شادکامی در زندگی تاکید کرده و آن را از مهم ترین علل ارتقای سلامت روان در افراد جامعه می دانند؛ با این حال، به نظر می رسد شادی، حلقه مفقوده سلامت روان در جامعه ماست؛ جامعه ای که در آن، روش های گوناگونی برای سوگواری به رسمیت شناخته شده اما روش های ابراز شادمانی، بسیار محدود و مبهم است. به نظر روان پزشکان و کارشناسان اکثر مردم ما شاد نیستند. درحالی که در کشورهای حتی بسیار فقیرتر از نظر اقتصادی که شاید قابل مقایسه با ایران نباشند، شادی در تمام جوانب زندگی، خودش را نشان می دهد. این موضوعی است که دکتر محمد علی شهرکی، روان پزشک در این گفت وگو درباره آن توضیح داده است.
● اصلا شادی چیست؟
شادی از نظرلغوی عبارت است از، یک حالت هیجانی که نشانگر رضایتمندی فرد در ابعاد مختلف به ویژه ابعاد روانی است. ما شخصی را شاد می گوییم که احساس کند بر اوضاع مسلط است و سرنوشتش به عهده خودش است و به اندازه تلاشش نتیجه می گیرد و رخدادهای پیش بینی نشده او را غافلگیر نمی کند.
احساس رضایتمندی ۳ سطح دارد: سطح اول فردی است؛ یعنی فرد از وجود خود و از عملکردش رضایت داشته باشد. سطح دوم این است ، شخص از دیگران احساس رضایت کند و اینکه دیگران او را دوست دارند و برایش ارزش قائلند؛ این دیگران می تواند شامل افراد حقیقی باشد یا نهادهای حقوقی و یا حتی حکومتی. سطح سوم رضایتمندی این است، شخص احساس کند دیگران هم از او راضی هستند. در این میان وقتی از نظر ۳ سطح فرد اقناع می شود، احساس افسردگی و اضطراب از او خارج می شود و می تواند این احساس را به جامعه و خانواده هم تسری دهد. پس بحث رضایتمندی و شادی در همه ابعاد زندگی می تواند حضور داشته باشد.
● شبکه های سرگرم کننده در اولویت اند
اتفاقی که در مورد رسانه های ما افتاده این است؛ زمانی که ما نمی توانیم مردم را از طریق رسانه اقناع کنیم، مردم به رسانه های خارج از کشور روی می آورند چون این شبکه ها فیلم هایی را نشان می دهند که بیشتر جنبه شادی دارند درحالی که بسیار آسیب زا و تخریب کننده فرهنگ ما هستند اما چون جنبه شادی دارند و در چهارچوب های حاشیه ای قرار نگرفته اند و تنوع زیادی هم دارند، حتی در سنین خیلی پایین هم مخاطبان زیادی را جلب می کنند. این فیلم ها با بودجه ای خیلی کمتر از بودجه صدا و سیمای ما ساخته می شوند ولی صدا و سیمای ما با این وسعت هنوز نتوانسته مخاطب را جذب کند. این درحالی است که صدا و سیمای ما شاید یکی از معدود رسانه های قابل اعتماد به خصوص برای خانواده هایی باشد که کودک خود را پای آن نشانده اند اما متأسفانه کمتر جنبه شادی دارد.
● ارتباط سطح توقع با احساس شادی
البته خیلی از کشورها از نظرمادی و اقتصادی در وضعیت بسیار پایین تری از کشورما هستند ولی میزان شادی در آنها بالاست چون میزان رضایتمندی آنها در سطوح بالایی قرار دارد. ما میزان رضایتمندی را با میزان رفاه ظاهری افراد نمی توانیم بسنجیم؛ چون رضایتمندی یک مقوله درونی در افراد است. اصلا بهتر است این طور بگویم که سطح ارضای نیازهای درونی و روانی در جامعه ما بالاتر از جوامع مشابه مان است.
به نظر می رسد که ما از نظر جغرافیای سیاسی در خاورمیانه قرار گرفته ایم اما از نظر سطح توقعات مان بیشتر نزدیک به کشورهای اروپایی و پیشرفته هستیم. پس این میزان دستاوردهای مان، مردم کشورمان را ارضا نمی کند ولی شاید در کشورهای مشابه مردم را شاد کند. مثال دیگر این است که در برخی از کشورهای اروپایی بسیار پیشرفته میزان شادی از کشور ما هم کمتر است چون توقع آنها از زندگی بالاتر است.
نکته : جامعه باید به سمتی پیش برود که فرد احساس شادی کند. واقعیت این است که همه این مولفه ها در جامعه اجرا نمی شود
● ما باید دیگران را شاد کنیم یا دیگران مارا؟
درست است که احساس شادی باید از درون آدمی بجوشد اما خیلی اوقات عکس این قضیه هم وجود دارد؛ یعنی مولفه های شادی باید تحقق پیدا کنند تا احساس شادی ایجاد شود. به عبارت دیگر؛ جامعه باید به سمتی پیش برود که فرد احساس شادی کند. واقعیت این است که همه این مولفه ها در جامعه اجرا نمی شود و به طور حتم باعث کاهش شادی خواهد شد، برای همین است که ما باید عواملی را برای شاد کردن فرد به جامعه تزریق کنیم. این تزریق می تواند به صورت گفتاری، نوشتاری، رسانه ای یا هر چیز دیگر باشد. طنز، موسیقی، هنر و مطالعات مثبت می تواند این شادی را ایجاد کند. این ابزار هر چند مصنوعی هستند ولی لازمند.
● وقتی شادی از بین می رود، باید منتظر اختلالات روانی باشیم
در این زمان انگار ما سر یک چهارراه قرار گرفته ایم؛ چهارراهی که ممکن است به سمت هر گونه اختلالی حرکت کنیم. نه این که نداشتن شادی باعث اختلال روان پزشکی می شود ولی به عنوان یک ماشه شلیک کننده می تواند ما را به سمت اضطراب سوق بدهد که شایع ترین اختلال ناشی از آن است. همچنین شیوع افسردگی و اختلالات ارتباطی هم زاییده همین کاهش سطح شادی در جامعه است. درحال حاضر اضطراب شایع ترین اختلال در جامعه ماست و ما می توانیم با بالا و پایین شدن تغییرات در جامعه کاملا سطح اضطراب را در جامعه ببینیم. مشکلات ارتباطی هم در نتیجه این اضطراب و کاهش شادی به وجود خواهد آمد.
● چرا شاد نیستیم؟
عواملی هستند که باعث کاهش حس شادی در جامعه می شوند. مسلما کاهش ایده آل های شخصی و ایده آل هایی که خانواده و جامعه برای فرد مشخص کرده، در رأس همه عوامل است که از آن جمله می توان به کاهش خودکفایی شغلی، مسکن، عدم کنترل زمان به دلیل عوامل محیطی، احساس دست نیافتن به حقوق شهروندی و اجتماعی، احساس درماندگی، سرخوردگی های معنوی و القای حس عدم کفایت اشاره کرد.
● نقش رسانه ها در هیجان مردم
در رأس تمام رسانه ها، رسانه های دیداری و در رأس رسانه های دیداری تلویزیون در این میان می تواند بیشترین نقش را داشته باشد. صدا و سیما و در رأس آن تلویزیون، خودش نباید به کاهش شادی دامن بزند و با سریال ها و فیلم هایی که پخش می کند، میزان شادی را در مردم پایین بیاورد. ما با جامعه ای سر و کار داریم که به طور طبیعی میزان شادی در آن پایین است. پس صدا و سیما و رسانه ها باید سعی کنند سریال هایی نسازند که فقط به مشکلات جامعه دامن بزنند. چون هرچیزی که پرطرفدار باشد مسلما شادی آور نیست. ولی گاهی به نظر می رسد ما اصولا غمگین بودن را ستایش می کنیم و شادی را گناه می دانیم.
مثلا خیلی ها از ترس بدشان می آید یا از اینکه اضطراب داشته باشند، متنفرند اما بخشی از پرطرفدارترین فیلم ها در میان افراد، فیلم های ترسناک است. از طرف دیگر درام هایی که به صورت سریال پخش می شود، در آن خانواده ای دچار مشکلات فراوان است که کشش زیادی را هم برای مخاطب ایجاد می کند ولی منجر به آزردگی خاطر می شود. پس ما باید به شکلی مسائل را گزینش کنیم که شادی کاهش پیدا نکند و تغذیه روانی منفی ایجاد نکند و همچنین باید برنامه هایی پخش شود که شادی را تزریق کند. ولی متأسفانه اکثر اوقات شادی های رسانه ای رنگ و بوی حاشیه ای دارند و به تبع خود مشکلات دیگری ایجاد می کنند.
منبع: bartarinha.ir