شک در وجود خدا
- مجموعه: اصول و فروع دین
شک در وجود خدا
در قرآن نسبت به آموزههای دینی -به خصوص مسئله مبدأ و معاد- از واژههایی چون: ریب، ظن، شک، یقین، انکار و شهادت به صورت مثبت و منفی، استفاده شده است. در اینجا باید به این نکته ظریف توجّه داشت که نمیتوان به صورت کلی، مردم را بر این اساس دستهبندی کرد؛ به طوریکه بگوییم: مثلاً واژه «انکار» تنها مربوط به کافران، واژه «شک» فقط مخصوص مشرکان یا منافقان و واژه «شهادت» منحصر به مسلمانان است.
مراد از «شاک» در تعابیر قرآن، آن کس نیست که طالب برهان است؛ بلکه منظور کسی است که نظیر شکاکان امروز، به نوعی شک بیماری مبتلا شده است. آنان تحصیل جزم و یقین را محال میداند و شک را امری غیرقابل زوال تلقی میکند! از دیدگاه قرآن، شکاکان همان منکران امور غیرمحسوساند و اینان -به رغم ادعای جزمگرایانه خود- نسبت به بطلان پنداری دعوت پیامبران، طریقه و وسیلهای ندارند که ادعایشان را اثبات کند. بنا بر آنچه گفته شد؛ اگر شک گذرگاه تحقیق باشد، پسندیده است.
باید توجه داشت که هر پدیده ای در عالم هستی علّتی و حکمتی دارد؛ که شک در اعتقادات نیز از این امر مستثنی نیست. گاه شک در اعتقادات می تواند نعمتی از جانب خدای حکیم باشد که بنده خود را از این طریق به سوی یقینهای بالاتری سوق می دهد؛ لذا شک می تواند باعث رشد و ترقّی انسان شود به شرط آنکه انسان از شک خود نتیجه نگیرد. برخی افراد به محض اینکه در چیزی شک می کنند حکم می کنند که آن چیز وجود ندارد؛ درحالی که شک نه یقین است و نه انکار، بلکه در بین این دو قرار دارد؛ شخص شک کننده تا دلیلی بر رد یا اثبات هر کدام از دو سمت مساله نداشته باشد منطقاً نمی تواند یکی را بر دیگری ترجیح دهد.
علت شک بر وجود خدا
- شک بر وجود خدا در در دوران جوانی و نوجوانی
علّت شک در اعتقادات معمولاً سه چیز است؛ در برخی افراد، علّت شک، شرایط فیزیولوژیکی بدن است؛ تغییرات زیاد هورمونی که در دوران نوجوانی و جوانی در بدن رخ می دهد معمولاً عوارضی چون شکّاکیّت، اضطراب و واسواس عملی یا فکری را در پی دارد که این عوارض معمولاً تا بیست سالگی از بین می روند مگر اینکه شخص با بها دادن بیش از اندازه به این امور مانع از زوال طبیعی آنها شود.
همچنین ممکن است در برخی افراد، این تغییرات هورمونی با تاخیر همراه بوده تا سنین بالاتر از بیست سالگی نیز برسد. اگر منشاء شکهای شما این عامل باشد راه برطرف نمودن آن، بی اعتنایی نمودن به شکّ است. پيدايش اين گونه افكار وشک و ترديدها در مورد خدا، پيامبران، امامان، قيامت، بهشت و جهنم و ساير مسايل اصول يا فروع دين، در دوران جوانی و نوجوانی، امری عادی و طبيعی است، و تا زمانی كه شک و ترديدها، از ذهن و خطورات قلبی عبور نكند و به عمل كشيده نشود، و يا در دل نهادينه نگردد، نه گناه است و نه انسان را از دايره «دين» خارج میكند.
تمایل نفس به امور دنیوی
علت دوم شک در اعتقادات، تمایل پنهانی نفس به امور دنیوی است که با اعتقاد به خدا و قیامت و دیگر امور دینی در تضاد است؛ لذا نفس سعی می کند با ایجاد شک در این گونه اعتقادات، راه خود را باز نماید. اما از آنجا که فریب نفس بسیار مخفیانه است، انسان اکثر اوقات متوجه ترفندهای آن نمی شود. گاه اینگونه امیال نفسانی، چنان خود را استتار می کنند که شخص، شک نفسانی خود را ناشی از حس حقیقت جویی می پندارد.
در چنین شکهایی انسان معمولاً با انواع مغالطات از براهین عقلی فرار می کند و انتظار دارد که خدا برای او معجزه یا نشانه ای نشان دهد.برای اینکه معلوم شود شک انسان از این عامل ریشه گرفته است یا نه، باید منصفانه امیال و اعمال و خواستهای درونی خود را کاوید؛ اگر در این کاوش دقیق، انسان متوجّه شد که امیالی در او وجود دارند که خداباوری مانع از بروز آنهاست باید شک خود را منتسب به نفس اماره کرده با آن به مبارزه برخیزد.
- نداشتن یقین عقلی محکم و استوار
عامل سوم شک در اعتقادات، نداشتن یقین عقلی محکم و استوار است. برای وجود خدا و حقّانیّت نبوت و امامت و معاد و فروعات آنها، براهین عقلی متعددی، در سطوح مختلف اقامه شده است. لذا باید تلاش نمود که وجود خدا را با براهینی هرچه محکمتر اثبات نمود، به گونه ای که شک در آن راه نیابد.
با ضعف در این حیطه، دو عامل قبلی و به خصوص عامل نفسانی که به نوعی در اکثر انسانها وجود دارد، می توانند بسیار خطرناک باشند. برای خود وقتی را اختصاص دهید تا اعتقادات را از راه اصولی آن از راه کتب معتبر یا حفظ ارتباط مستمرّ با این نهاد فرابگیرید. البته باید مواظب بود که نفس همواره با این کار مخالفت خواهد نمود و سعی خواهد کرد به بهانه های گوناگون راه تحصیل برهان را ببندد. پس قبل از هر چیز برای این کار، همتی بزرگ و روحیه ای حقیقت جو و خستگی ناپذیر لازم است.
اثبات وجود خدا
برای اثبات وجود خداوند براهین متعددی اقامه شده است که بعضی برای همه قابل فهمند و بعضی نیاز به تاملات دقیق فلسفی دارند یکی از براهین همه فهم و در عین حال متقن و قوی برای اثبات خداوند، برهان نظم است. این برهان از دو مقدمه تشکیل می شود:
1- در هر گوشه ای از جهان، آثار نظم و حساب و قانون و هدفمندی به چشم می خورد.
هر بیننده ای با اندک تاملی در دنیای اطراف خود پی به وجود نظم عظیم در عالم هستی می برد. کشف و اکتشافات در علوم نیز به این امر کمک می کنند. برای مثال به نمونه ای اشاره می کنیم:
کره زمینی که در آن زندگی می کنیم یک میلیون و دویست هزار برابر کوچک تر از خورشید است. از سوی دیگر منظومه شمسی ما، جزئی از یک کهکشان عظیم بنام راه شیری است. جالب است بدانیم در کهکشان ما بیش از یکصد میلیارد ستاره وجود دارد که خورشید تنها یکی از ستاره های متوسط آن محسوب می شود. از سوی دیگر در این جهان بزرگ، آنقدر کهکشان وجود دارد که از حساب و شماره بیرون است نیوتن می گوید: «درباره آفریدگار جهان و خداوند هرگز شک نکنید زیرا معقول نیست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور، به تنهایی رهبر وجود باشد....بلکه همه این امور حتما باید از مبدأی سرچشمه گرفته باشد که دارای علم و حکمت و اراده است.»
2- هر دستگاهی چنین باشد، سازنده ای عالم و عاقل و قدرتمندی دارد.
تردیدی نیست که هر انسان فهیمی با مشاهده نظم و دقت پی به وجود ناظم می برد و هرگز آنرا ناشی از تصادف نمی داند. برای روشن تر شدن مطلب از راه حساب احتمالات مسأله را تبیین می کنیم.
کتاب صد برگی را در نظر بگیرید که اوراقش به هم ریخته است. این کتاب را به نابینایی می دهیم تا اوراق آنرا به صورت تصادفی مرتب کند، روشن است که اولین برگی که به عنوان برگ شماره 1 بر می دارد، احتمال 1 بودن آن یک درصد است. آنگاه برگ دوم را بر می دارد، احتمال اینکه این برگه شماره 2 باشد، یک در 99 است و لذا احتمال اینکه ایندو برگ به ترتیب 1 و2 باشند، حدود یک در ده هزار است. سپس برگ سوم را بر می دارد، احتمال شماره 3 بودن آن یک در 98 است و لذا احتمال اینکه به ترتیب برگ های 1 تا 3 را برداشته باشد، حدود یک در یک میلیون است. و همینطور تا پایان کار در پایان احتمال اینکه کل کتاب به ترتیب چیده شده باشد یک در یک با 200 صفر روبروی آن است!
حال شعری زیبا با مضامین بسیار عالی و تشبیهات بسیار لطیف را در نظر بگیرید، آیا هیچ کس به خود اجازه می دهد که بگوید احتمال دارد طفل خردسالی با مدادش صفحه ای را خط خطی کرده باشد و این شعر را پدید آورده باشد؟! وقتی در مورد یک کتاب یا یک شعر نمی توان حضور ناظم را نادیده گرفت آیا امکان دارد جهان هستی با این همه نظم و دقتی که دارد تصادفا و از روی اتفاق پدید آمده باشد و هیچ ناظم و مدبری نداشته باشد؟!
بنابر این برهان نظم با زبان ساده و گویای خود برهانی متقن و محکم برای اثبات خداوند است. البته براهین متعددی برای اثبات وجود خدا هست که به زیبایی خدا را ثابت می کند.مانند برحان حرکت، برهان امکان و وجوب، برهان فطرت، برهان صدیقین و..
خدایی که در برهان بالا ثابت کردیم باید فرای ماده باشد بنابراین مادی نیست و در عالم ماده نمی توان او را جستجو کرد (در حالی که آثار و نشانه های او عالم را پوشانده است) او قابل دیدن نیست (در حالی که با تمام وجود می توان او و بودنش را درک کرد).
آیات و احادیثی دربارهی شک در وجود خدا
«أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاء کَیْفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ؛
آیا آنان به شتر نمىنگرند که چگونه آفریده شده است؟! و به آسمان نگاه نمىکنند که چگونه بر افراشته شده است؟! وبه کوهها نمىنگرند که چگونه نصب و پا برجاى شدهاند؟! وبه زمین نگرند که چگونه پهن و گسترانیده شده است؟!»
آیه 17-20 سوره غاشیه
از امام كاظم عليه السلام درباره حديث نفْس (افكار وانديشه هايي كه در ذهن انسان میگذرد) سؤال شد. فرمود: كيست كه نفس او دچار افكار وانديشه نشود؟!
پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) میفرمايند: خداوند از وسوسه ها و تشكيكات ذهنی امت من تا زمانی كه آنها را به زبان يا به مرحله عمل نياورده باشند، گذشت كرده است.
همچنين میفرمايند: هر دلی وسواس دارد. پس هرگاه اين وسواس پرده دل را بِدَرَد وبه زبان آورده شود، بنده به سبب آن مؤاخذه گردد، اما اگر پرده دل را ندرد وزبان به آن گويا نشود، گناهی صورت نگرفته است.
خداي بزرگ در قرآن كريم خود میفرمايد: وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين. و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راههاى خود، هدايتشان خواهيم كرد و خداوند با نيكوكاران است.
عنكبوت ( 29)، آيه 69
حضرت امام صادق (ع) فرمود: براى هر مؤمنى چهل روز نمى گذرد، مگر اين که گرفتار حديث نفس مى شود. پس هر وقت حديث نفس بر کسى عارض شد، دو رکعت نماز بجا آورد و از شّر آن به خدا پناه ببرد.چون يک روز حضرت آدم عليه السّلام از حديث نفس به خداوند عزّ و جل شکايت کرد.
حضرت جبرئيل عليه السّلام نازل شد و فرمود: بگو:« لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ»حضرت آدم عليه السّلام تا اين ذکر را فرمود، حديث نفس او بر طرف شد. در دستورات اسلامي حداقل 100 مرتبه در روز گفتن اين ذکر وارد شده است.
شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان ، ذیل بحث حدیث نفس
گردآوری: بخش مذهبی بیتوته