تازه های تقویم تاریخ

داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

تقویم تاریخ - 13 تیر

489پیش ازمیلاد:4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني…

تقویم تاریخ - 12فروردین



1358م:دوازدهم فروردين 1358 هجري خورشيدي (1979 میلادی و امسال مصادف با یکم آوریل) اعلاميه رسميت يافتن نظام جمهوري اسلامي در ايران، كه به امضاي آية الله روح الله خميني انتشار يافته و در روزنامه هاي تهران به چاپ رسيده بود با اين جملات آغاز مي شد:

"جمهوري اسلامي را اعلام مي كنم. شما با راي قاطع خود به جمهوري اسلامي؛ حكومت عدل الهي را اعلام كرديد، حكومتي كه در آن اقشار ملت به يك چشم ديده مي شوند و نور عدالت الهي برهمه و همه به يك طور مي تابد و باران رحمت قرآن و سنت بر همه كس به يكسان مي بارد. مبارك باد برشما كه در آن اختلاف نژاد مطرح نيست و همه برادر و برابرند.".

اعلاميه چنين ادامه مي يافت:

"مبارك باد بر شما روزي كه در آن، تمام اقشار ملت به حقوق حقه مي رسد. كشور از دست چپاولگران و غارت پيشگان نجات يافت. مقدرات خودرا به دست گيريد. مجال به فرصت طلبان ندهيد. نگذاريد نفتخواران و مفتخواران به صفوف فشرده شما رخنه كنند.".

در اين اعلاميه اساسی كه به صورت يك سند در تاريخ ايران باقي خواهد ماند و به آن استناد خواهد شد همچنین آمده بود كه «12 فروردين» كه روز تحقق حكومت الله است از بزرگترين اعياد مذهبي و ملي ما است و ملت ما بايد اين روز را جشن بگيرد و زنده نگهدارد.

طبق اصول و قواعد متداول [استاندارد جهانی]، این اعلامیه که پایه و زیربنای جمهوری اسلامی و حکم به اجرا درآمدن این نظام است باید سرلوحه برنامه و کار مقامات جمهوری اسلامی باشد و مفاد آن با دقّت تمام به اجرا درآید و در رعایت آن یک لحظه غفلت نشود. به عبارت دیگر؛ در جمهوری اسلامی نباید نفتخوار، مفتخوار و فرصت طلبی تحمل، و تبعیض مشاهده شود و از آنجا که طبق این اعلامیه افراد ملت باید به یک چشم دیده شوند، لذا در جمهوری اسلامی ایران نباید طبقه خواص و آقازاده و از این قبیل وجود داشته باشد و از امتیازهایی برخوردار شوند. باید اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی مصوب دی ماه 1358 (دسامبر 1979) که در چارچوب اعلامیه 12 فروردین تدوین شده اند مطلقا نقض و یا نادیده گرفته نشوند. باید دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران دارای یک دادگاه قانون اساسی باشد. اصل 30 قانون اساسی حکم به رایگان بودن آموزش و پروش می دهد که در نظام پادشاهی از سال 1353 (1974 میلادی) چنین بود و مطلقا رایگان و یکنواخت. ولی اینک می بینیم که ایران دارای هزاران مدرسه پولی حتی در دوره تعلیمات عمومی شده است. اصل 44 بدون رفراندم، در مواردی تغییر مسیر داده و .... در اعلامیه دوازدهم فروردین، اطلاق حکومت عدل الهی به «جمهوری اسلامی ایران» موضوعی است بسیار مهم که باید گوش و چشم مقامات دولت به آن باشد، زیرا که مسئولیت اجرا با ایشان است.

در اجتماعات پس از انتخابات خرداد 1388 (ژوئن 2009) شعارهایی هم برتاکید در رعایت اعلامیه 12 فروردین 1358 آیة الله خمینی در برقراری نظام اسلامی و نیز اصول قانون اساسی داده شد.

رفراندم مربوط به تغییر نظام حکومتی، روزهاي دهم و يازدهم فروردين برگزار شده بود. احمد صدر حاج سيدجوادي وزير كشور وقت (دولت موقت به نخست وزيري مهدي بازرگان) نيز 12 فروردين 1358 اعلاميه جداگانه اي منتشر ساخته بود. طبق اعلاميه دولت موقت، در رفراندم 20 ميليون و 288 هزار تن (98 و دو دهم درصد آراء) به حذف سلطنت و برقراري نظامي اسلامي «بله» و 241 هزار تن «نه» گفته بودند.

 

آية الله روح الله خميني


2پیش ازمیلاد:مورخان رويدادهاي قرون قديم مرگ فرهاد چهارم شاه ايران از دودمان اشكانيان را 31 مارچ سال دوم پيش از ميلاد نوشته اند. وي به دست همسر ايتاليايي خود ترموزا Thermusa (ترموسا) مسموم شده بود. در مسموم كردن فرهاد چهارم، فرهادك پسر فرهاد چهارم با مادرش همدست بود. شماري از مورخان، مرگ فرهاد چهارم را دوم و يا سوم آوريل (13 فروردين) نوشته و افزوده اند كه اين مادر و فرزند به بزرگان ايران گفته بودند كه نحوست 13 باعث مرگ فرهاد چهارم شده است. استناد بيشتر مورخان، نوشته هاي Josephusژوزفوس (يوسف بن ماتيتياهو) مورخ يهود (متولد سال 37 و متوفا در سال 102 ميلادي) بوده است. داستان ازدواج فرهاد چهارم با ترموزا از اين قرار گزارش شده است:

درپي شكست كراسوس فرمانده و كنسول (عضو شوراي رياست جمهوري روم) در جنگ حرّان در سال 53 پيش از ميلاد از «سورنا» اسپهبد نامدار ايران و كشته شدنش، پرچمهاي روم به دست ايران افتاد و باعث اندوهي ديرپا در ايتاليا شد. اگوستوس امپراتور روم (از سال 27 پيش از ميلاد به مدت 31 سال) پس از احراز مقام رياست روم (با راي سنا كه اين راي گيري هر چند سال يك بار تكرار مي شد و دوران امپراتوري محدود نبود) براي پايان دادن به اين اندوه روميان كه روحيه خود را از دست داده بودند با دولت ايران وارد معامله شد و قرار شد كه پرچمها را از ايران بخرد و پول را به اقساط بپردازد. وي براي خرسند ساختن فرهاد چهارم كه با اين معامله موافقت كرده بود يك دختر ايتاليايي را هم براي وي فرستاد. فرهاد فريفته اين دختر شد و با او ازدواج كرد و نامش را ترموزا گذارد (برخي از مورخان نوشته اند كه اين دختر از ايتاليا داراي اين نام بوده كه اسم يك الهه زن است).

به نوشته پاره اي از مورخان، ترموزا (ترموسا) درعين حال جاسوس دولت روم بود و ماموريت تلقين كردن (خط دادن) به فرهاد چهارم را داشت. اين زن از فرهاد چهارم داراي پسري شد كه نامش را «فرهادك» گذاردند. فرهاد از زن قبلي خود و نيز كانكوباين هايش (صيغه هايش) پسران ديگري داشت. ترموزا براي اينكه پادشاهي به پسر خودش برسد و در عين حال خدمتي هم به وطن اصلي كرده باشد به شوهر تلقين كرد كه پسران بزرگتر را كه بيم كودتا كردنشان مي رود به شهر رم بفرستد تا در عين حال با طرز زندگي روميان و فنون نظامي آنان آشنا شوند. فرهاد پذيرفت، ولي پسران او از آن پس عملا گروگان دولت روم بودند. در اين ميان ترموزا از فرصت استفاده كرد و با كمك پسرش (!) شوهر را مسموم ساخت و بزرگان ايران مجبور شدند كه فرهادك را كه تنها فرزند در دسترس بود به نام «فرهاد پنجم» به شاهي منصوب كنند. امپراتور روم پس از شنيدن اين خبر، نوه خود «كايوس» را براي گفتن تبريك روانه تيسفون كرد. فرهاد پنجم به توصيه مادر تا كنار رود فرات (تيسفون در ساحل شرقي دجله است) به استقبال كايوس رفت و در اينجا از دعاوي ايران بر ارمنستان گذشت. ترموزا و كايوس به فرهاد پنجم تلقين كرده بودند كه ارمنستان عامل اختلاف دو امپراتوري روم و ايران است و تا زمانيكه تحت قيمومت ايران باشد و شاه آن را سناي ايران (مهستان) انتخاب و اعزام دارد اين اختلاف وجود خواهد داشت و صلح و صفا دوام نخواهد آورد و فرهاد پنجم پذيرفته بود.

اين اشتباه فرهاد پنجم موجب افسردگي و رنجش بزرگان ايران شد و ضرب سكه با تصوير مادر و پسر كه قبلا در ايران رسم نبود (و حكايت داشت كه مادر شريك سلطنت فرزند است)، اين افسردگي را به خشم مبدّل ساخت. سران ايران از طرز تفكر فرهاد پنجم هم كه (تحت تاثير مادر) به يوناني ها نزديكتر از ايراني ها بود ناخرسند بودند طرح بركناري او را به مهستان بردند و كارهايي را كه مادر او ترموزا به سود روميان انجام داده بود ضميمه طرح كردند كه تصويب شد و يك شاهزاده اشكاني ديگر را به نام «ارد دوم» به شاهي ايران برگزيدند كه يك نظامي خشن و سختگير و قانونگريز بود. فرهاد پنجم نزديك به چهار سال سلطنت كرده بود. مورخان آن عصر و از جمله ژوزفوس اشاره ديگري به ترموزا نكرده اند و احتمالا به رم بازگشته بود زيرا كه چهار سال پس از بركناري فرهاد پنجم، پسران فرهاد چهارم كه در شهر رم بودند به ايران بازگشتند و بعدا يكي از آنان شاه ايران شد.

ژوزفوس كه درجواني يك افسر يهود بود، پس از اين كه در جريان محاصره اورشليم به دست روميان افتاد و مدتي در رم زنداني بود به مطالعه و تاريخ نگاري پرداخت و پنج كتاب تاريخ درباره رويدادهاي وقت از او باقي مانده است كه اشارات فراوان به ايران دارد.

در سال 1939، يك هيات باستانشناسي فرانسوي مجسمه نيم تنه ترموزا را در كاوش هاي خود در منطقه خوزستان به دست آورد كه در تهران در موزه قراردارد .

 

تصوير مجسمه Thermusa

 

1941م:رشيد عالي الگيلاني ناسيوناليست عراقي و سياستمداري كه از سياستهاي آلمان ناسيونال سوسياليست (دولت نازي) هواداري مي كرد اول آوريل 1941 (12 فروردين 1320) با كمك واحدهاي نظامي چهار افسر ارشد و حمايت مفتي فلسطين در عراق كودتا كرد و با فراري دادن نايب السلطنه اين كشور به سفارت آمريكا در بغداد زمام امور عراق را به دست گرفت. وي پيشتر هم دو بار نخست وزير عراق بود. ملك غازي پادشاه عراق در همان زمان در يك حادثه اتومبيل كشته شده بود و پسرش فيصل دوم را كه كودكي بيش نبود برجايش نشانده بودند.

رشيد عالي پس از اطلاع از انتقال نايب السلطنه از سفارت آمريكا به يك پايگاه هوايي انگلستان در عراق (حبانيه)، دستور حمله به اين پايگاه را صادر كرد. دولت انگلستان كه از دست رفتن عراق در جريان جنگ جهاني دوم را براي خود يك فاجعه مي دانست ژنرال «آركادي واولArchibald Wavell» فرمانده نيروهاي آن كشور در هند را مامور سركوب رشيدعالي و همدستانش كرد. انگلستان همچنين به سبب نزديك شدن دولت ايران به آلمان و پيش بيني برخورد نظامي با دولت تهران، عراق را لازم داشت تا از خاك اين كشور بر ضد ايران دست به اقدام نظامي بزند. بدون همكاري عراق، در آن زمان يك حمله نظامي به ايران كه موفقيت آميز باشد امكان پذير نبود. از طرفي، ادامه حكومت رشيدعالي ناسيوناليست در عراق، احتمال تامين يك هدف هيتلر را كه دست اندازي بر منابع نفت خاورميانه و خارج ساختن هند از دست انگلستان بود افزايش مي داد.

«واول» كه قبلا در شمال آفريقا با ايتاليايي ها و آلماني ها دست و پنجه نرم كرده بود و بعدا هم فرمانده كل نيروهاي انگلستان در خاور دور و آسياي جنوبي و سپس نايب السلطنه هندوستان شد، در اجراي دستور لندن موفق شد رشيدعالي را از عراق به كشور سعودي فراري دهد و نفوذ انگلستان بر عراق محفوظ بماند و پايگاههاي نظامي انگلستان در آن كشور حفظ شود.

همين پيروزي «واول» بر رشيد عالي راه را براي اشغال نظامي ايران هموار ساخت، به گونه اي كه نيروي نظامي چند هزار نفري انگلستان در اوت 1941 (شهريور 1320) از طريق عراق وارد ايران شد و وطن ما را بدون جنگ، تحت اشغال نظامي درآورد، رضاشاه متمايل به آلمان را بركنار و پسرش محمد رضا را شاه كرد. پس از پيروزي واول بر رشيدعالي، انگليسي ها در بهار و تابستان 1941 فرصت كافي به دست آورده بودند كه از داخل عراق با تني چند از افسران و سياستمداران تهران ارتباط برقرار كنند و همين ها بودند كه ارتش ايران را در آستانه حمله نظامي مرخص و كشور را تسليم متفقين كردند. آن چه كه واقعيت دارد اين است كه اگر رشيدعالي موفق شده بود تا مدتي بر عراق حكومت كند، افتادن منابع نفت خاورميانه به دست آلمان و يا نا امن شدن بهره برداري از آنها محتمل، و نتايج جنگ جهاني دوم چيزي ديگر بود و ايران هم به اشغال نظامي در نمي آمد و امروز، از نظر وسعت خاك، به مراتب بزرگتر از اين بود. رشيدعالي كه در سال 1882 در بغداد به دنيا آمده بود كه در آن زمان از مستملكات عثماني بود، در طول فعاليت هاي سياسي اش همچنين موفق شده بود كه يك حزب ملي گرا تاسيس كند و گروههاي ناسيوناليست عراقي را كه با هرگونه نفوذ خارجي در عراق و سرزمين هاي عربي و ايجاد يك كشور يهودي نشين در فلسطين (طبق اعلاميه لرد بالفور)، مخالف بودند متحد سازد. رشيد سالها پس از دوري از عراق، در لبنان در تبعيد درگذشت.

 

رشيدعالي

 

1906م:امروز زادروز الكساندر سرگويچ ياكوف لفA.S.Yakovlev قهرمان كار سوسياليستي و سازنده هواپيماهاي روسي «ياك» است كه يكم آوريل 1906 به دنيا آمد. ياكوف لف كه 86 سال عمر كرد و عضو آكادمي علوم شوروي بود در آغاز كار گلايدر (هواپيماي بدون موتور) و سپس هواپيماي بسيار سبك ساخته بود و سپس به ساختن «ياك» دست زده بود. «ياك» قسمت نخست نام اوست كه بر انواع هواپيماهاي طراحي شده توسط وي گذارده شده است.

 

A.S.Yakovlev


1854م:از اين روز (يكم آوريل 1854) داستان «اوقات سخت» نوشته چارلز ديكنز به صورت پاورق (سريال) در مجله آغاز شد و الگو قرار گرفت. پاورق كردن داستان در مجله ها از آن پس به صورت امري عادي درآمد. اين پاورق نويسي يك قرن بعد پايان يافت و مجله ها به جاي آن، به انتشار داستان هاي كوتاه (بدون دنباله) پرداختند كه ادامه دارد.


527م:يكم آوريل سال 527 ميلادي ژوستين امپراتور روم شرقي (معاصر قباد ساساني) برادر زاده اش «ژوستي ني ان» را وليعهد امپراتوري اعلام و از همين روز در حكومت با خود شريك كرد. ژوستين يكم نگران گسترش عقايد سوسياليستي مزدك به قلمرو روم بود. او مي دانست كه «ژوستي ني ان» مخالف نظريه مزدك و هرگونه فلسفه برابري انسانها و دمكراسي است. با تعيين ژوستي ني ان به وليعهدي روم، فلسفه دانان و روشنفكران قسطنطنيه كه عمدتا يونانيان بودند به تدريج به ايران پناهنده شدند و در دوران خسرو انوشيروان (معاصر ژوستي نيان) در مدارس عالي ايران به تدريس پرداختند. «ژوستي ني ان» پس از گرفتن زمام قدرت به دست، آكادمي يوناني قسطنطنيه (استانبول) را تعطيل كرد.

(شرح جنگهاي دو امپراتوري با هم در دوران خسروانوشيروان و ژوستي ني ان درجاي خود در اين سايت آمده است. در اين جنگها، ايران همواره پيروز بود)


1789م:يكم آوريل 1789 مجلس نمايندگان تازه تاسيس ايالات متحده (House) در نخستين جلسه اش كه در شهر نيويورك برگزار شده بود فردريك كنراد موهلنبرگFrederick Conrad Muhlenberg را به رياست خود برگزيد و عنوان او را بمانند پارلمان انگلستان، سپيكرSpeaker (زبان مردم) گذارد. فردريك كه پدرش از آلمان به آمريكا مهاجرت كرده بود، يك لوتران (پروتستان شاخه آلماني) و نماينده ايالت عمدتا آلماني نشين پنسيلوانيا بود. فردريك كه در آلمان تحصيل كرده بود در چهارم ژوئن 1801 درگذشت.

فردريک برغم آلماني تبار بودن، مانع از آن شد تا آلماني زبان رسمي ايالات متحده آمريکا شود. در آن روزگار شماري از اعضاي مجلس نمايندگان و بويژه آنانکه در جريان انقلاب استقلال با نظاميان انگليسي جنگيده بودند اصرار داشتند که زبان انگليسي هم در مکاتبات دولتي بکار نرود. فردريک قراردادن آلماني برجاي زبان انگليسي را نه تنها زحمتي براي بسياري از مهاجر نشينان مي دانست بلکه معتقد بود که اين عمل باعث ادامه حالت خصومت انگلستان خواهد شد که مهاجر نشينان را بوجودآورده است. با وجود تاسيس مهاجر نشينان آمريکاي شمالي به دست انگليسي ها، آلماني تبارهاي ايالات متحده از لحاظ شمار در رديف اول قرار دارند و پس از آنان ايرلندي تبارها در رديف دوم و لاتين ها در رديف سوم.

 

Muhlenberg


1819م:سنگاپور واقع در شبه جزیره Malay و تنگه مالاكا كه از سال 1819 به كنترل انگلستان درآمده بود از يكم آوريل 1867 يك كلني انگليسي اعلام شد. اين كشور ـ شهر دريايي (جزيره شكل) در سال 1959 دارای دولت داخلی و از سال 1963 از اعضاي فدراسيون مالزيا شده بود و چون دولت اندونزي ادعاي مالكيت تعدادي از ايالت هاي اين فدراسيون را كرد، سنگاپور در 1965 از فدراسيون مالزيا جدا و اعلام استقلال كامل كرد. در سنگاپور كه قبل از انگليسي ها، پرتغالي ها و هلندي ها سروري داشتند جوامع بزرگ چيني، مالايايي و هندي زندگي مي كنند و يك مركز جهاني اقتصاد است. شمار چيني هاي سنگاپور بيش از جوامع ديگر اين كشور ـ شهر پنج ميليون نفري 710 کیلومتری است. یک سوم جمعیت سنگاپور را خارجیان تشکیل می دهند. سنگاپور که در آن نظم و امنیت دقیقا رعایت می شود پنجمین کشور ثروتمند جهان بشمارآورده شده و تنها کشور انگلیسی زبان آسیا است. در دوران جنگ جهاني دوم، امپراتوري ژاپن تحت شعار اخراج اروپاييان از آسيا، درپی یک نبرد سخت و اسارت نظامیان انگلیسی سنگاپور را از دست دولت لندن خارج كرده بود و از 15 فوریه 1942 تا سپتامبر 1945 در اشغال نظامی امپراتوری ژاپن بود.

سنگاپور (سینگاپور - سینگاپورا) نامی است که در قرن چهاردهم «سانگ نیلا یوتاما» شاهزاده سوماترائی بر آن نهاده است. وی هنگام شکار در این منطقه چون جانوری شبیه شیر (احتمالا ببر) را مشاهده کرده بود آنجا را سینگا (شیر) و پورا (شهر) نامید. این منطقه تا ورود پرتغالی ها بخشی از امپراتوری سوترایی بود. مهاجرت هندیان و چینیان به سنگاپور با استعمار آن توسط انگلیسی ها آغازشد.

«توماس رافلز» انگليسي در 1819 به نام كمپاني هند شرقي انگلستان امتياز فعاليت در سنگاپوررا که یک ایستگاه دریایی مناسب و محلی برای مبادله کالا بود از «سلطان حسين شاه» پادشاه منطقه مالاکا (مالاکان به پایتختی جوهور ـ سوماترا) گرفت كه با همين دستخط، انگلستان مالك آن شد.


2002م:يكم آوريل 2002 پارلمان هلند Euthanasia (يوتنيژيا به معناي «مرگ راحت») را در اين كشور قانوني كرد. قبلا در برخي از نقاط جهان مرگ داوطلبانه با كمك دكتر تجربه شده بود، ولي اين عمل جز در سويس از 1937، در كشورهاي ديگر با مخالفت رو به رو شده است. «يوتنيژيا» در استراليا، در يك ايالت قانوني شده بود كه پارلمان كل، آن را ابطال كرد. در آمريكا كه دكتر ارمني، «جك كه وركيان» آن را در دهه 1990 باب كرده بود با به زندان افتادن وي، به پايان رسيد. با وجود اين، به گزارش رسانه ها، هواداران اين عمل در ميان مردم عادي به ويژه بيماران سخت و زمينگير و سالخوردگان و در بين روشنفكران و فلاسفه رو به افزايش است. گزارش هاي مربوط به دردكشيدن بيماران و سختي نگهداري از بيماران آلزايمري در رسانه ها، و نيز بالا رفتن طول عمر (بدون لذت) كه همراه با انواع بيماري هاي سخت و ازكار افتادگي است، هواداران اين فكر را افزايش مي دهد.

 

دکتر«که ورکيان»

 

2007م:کمتر ديده شده است كه مردان قانون (وكيل دادگستري و قاضي) دست به تظاهرات خشونت بار بزنند. ولي در پاكستان در روزهاي 11 و 12 مارس 2007 چنين تظاهراتي در بيشتر شهرها به ويژه لاهور و كراچي به چشم خورد زيرا كه ژنرال پرويز مشرف رئيس كشور پاكستان افتخار محمد چودري رئيس ديوان عالي اين را از سمت خود به حالت تعليق درآورده بود. وكيلان خشمگين مي گفتند كه قاضي «افتخار محمد چودري» در برابر دولتياني كه بر ضد حقوق بشر اقدام و يا از مقام خود سوء استفاده مي كردند به سختي مي ايستاد كه معلق شد. اين وكيلان در چند نقطه با پليس درگير شدند و در يك نقطه آدمك ژنرال مشرف (عكس بالا) را آتش زدند.

همين تظاهرات مقدمه يک رشته مبارزات سياسي شد که به بازگشت سياسيون در تبعيد به وطن و پيروزي دو حزب مردم و مسلم ليگ شاخه نواز شريف در انتخابات پارلماني فوريه 2008 انجاميد، گيلاني از حزب مردم پاکستان نخست وزير شد و دولت به دست مخالفان پرويز مشرف افتاد.

 

وقتي که مردان قانون خشمگين شوند! و نتايج آن

 

2007م:از آماري كه 12 مارس 2007 همراه با عكس در رسانه هاي آمريکا انتشار يافت و ادعا شده بود كه رسمي است چنين برمي آمده است كه در قرن بيست و يكم هم هر سال 600 تا 800 هزار زن و دختر از 127 كشور به ممالك ديگر قاچاق مي شوند تا در عشرتكده ها به كار «سكس سليو = برده سکس» گمارده شوند.

طبق اين آمار، كشور تازه استقلال يافته «مولدوا» يكي از مراكز عمده قاچاق زن بوده است. قاچاقچيان زن اخيرا متوجه کشورهاي آسياي مرکزي شده اند. مقصد اين زنان عمدتا اروپاي غربي و كشورهاي نفتخيز و ثروتمند عربي ازجمله «دوبي» است. پاي برخي از اين زنان به آمريكاي شمالي هم مي رسد. «فقر» عامل به دام افتادن همه اين زنان نبوده است، سادگي، فريب خوردگي، ضعف اخلاقيات، بي اعتنايي خانواده، بي حالي دولتها و ضعف پليس محلي و يا احيانا فاسد بودن آن باعث شده كه آنان به دام باندهاي تبهكار بيافتند.

باندهاي قاچاق كه براي انتقال اين زنان متحمل هزينه مي شوند، آنان را بدهكار مي كنند و سند رسمي تا چند برابر مبلغ واقعي بدهي مي گيرند و گذرنامه هاي آنان را هم اخذ مي كنند و برايشان چاقوكش مي گمارند تا فرار نكنند و درآمد خود را تا اتمام بدهي در اختيارشان بگذارند كه اين بدهي (با بهره سنگين) هم پاياني نخواهد داشت.

اين آمار حكايت دارد كه يك سوم از اين زنان به ايدز و مابقي به امراض مقاربتي ديگر دچار مي شوند و عمر كوتاهي خواهند داشت. ديده شده است بستگان اين زنان، كه براي يافتنشان تلاش كرده اند، درجريان جستجو گرفتار زد و خورد و قتل و جرح شده اند. هفت درصد از اين زنان نيز خودكشي كرده اند.

عكس يكي از اين زنان را كه به چنگ پليس آمريكا افتاده نشان مي دهد كه روي خود را پنهان كرده است. او از اروپاي شرقي به آمريكا منتقل و به خودفروشي گمارده شده بود.

 

قاچاق جهاني زنان و دختران

 

2007م:دژ (كاسل) دراكولا در كشور روماني كه گفته شده است از عمر آن هشت قرن مي گذرد در مارس 2007 جهت فروش به بازار داده شده بود. در نظام كمونيستي روماني، دولت مالك اين دژ بود و تنها براي توليد فيلم سينمايي آن را در اختيار اصحاب استوديوهاي مربوط قرار مي داد و گاهي هم اجازه مي داد كه گردشگران و ميهمانان خارجي از آن ديدن كنند.

در پي سقوط نظام كمونيستي روماني، يك شاهزاده سابق كه اين کاسل را ارث خود مي دانست از اقامت در خارج به روماني بازگشت و با مراجعه به دادگاه، آن را پس گرفت و به معرض فروش گذارد و بهايش را يكصد ميليون دلار تعيين کرد.

داستان دراكولاي خون آشام مربوط به همين دژ است كه برخي از مورخان نوشته اند كه عملي ميهني به منظور ترساندن دشمنان خارجي بوده است.

 

دژ تاريخي دراكولا

 

1988م:پيت سوزا Pete Souza كه اينك عكاس رسمي «باراك اوباما» رئيس جمهور آمريكاست و اين عكس را در سال 1988 در ميدان سرخ مسكو گرفته است، در آخرين هفته فوريه 2009 ضمن دادن اين عكس به روزنامه نگاران جهت انتشار به شرح آن پرداخته و گفته بود: مرد نسبتا جوان دوربين به گردن كه قيافه توريست به خود گرفته، كسي جز ولاديمير پوتين نيست كه تا فروپاشي شوروي يك افسر اطلاعاتي اين امپراتوري سوسياليستي بود و در آن روز ماموريت ميدان سرخ به او داده شده بود تا از لحاظ امنيتي مراقب اوضاع باشد. سوزا كه از ديدار رونالد ريگن رئيس جمهور وقت آمريكا از شوروي و مذاكرات او با گورباچف براي كاخ سفيد و رسانه هاي آمريكا عكس مي گرفت افزوده بود كه شكل صورت، شانه و بازوان و اندازه قد و رنگ مو و طرز قيافه گرفتن جاي ترديد و انكار باقي نمي گذارد كه آن فرد (در اينجا، در عكس با علامت دايره مشخص شده است) ولاديمير پوتين است كه از آن زمان تاكنون بر عمر او 20 ساله اضافه شده و مقداري از موهاي سرش را ازدست داده است.

در آن روز «ريگن» پس از مذاكره با گورباچف در كاخ كرملين، به اتفاق او به ميدان سرخ رفته بود تا در اين ميدان تاريخي كه ناپلئون بر آن گام گذارد و هيتلر آرزوي رسيدن به آن را به گور برد قدم بزند و عوام الناس روس را از نزديك ببيند كه به او گفته بودند از گوشه و كنار روسيه براي ديدن ميدان سرخ، تابوت لنين و ديوار كرملين به آنجا مي روند. عكس، ريگن را در اين ميدان و درحال دست دادن به يك نوجوان نشان مي دهد.

پيت سوزا به روزنامه نگاران گفته بود پرسش هايي كه در آن روز در ميدان سرخ از ريگن مي شد وي (سوزا) را دچار اين ترديد كرده بود كه بيشتر سئوال کنندگان از ميان ماموران امنيتي انتخاب و فرستاده شده بودند زيرا كه پرسش ها درباره وضعيت حقوق بشر، نابرابري ها (ظلم كاپيتاليسم) و ... در آمريكا و از قبيل بود.

پوتين در طول عضويت در كا.گ. ب. كه تا سرهنگي در اين سازمان بالا رفته بود عمدتا در آلمان فعاليت داشت. وي كه در آن زمان عضو حزب كمونيست شوروي بود بر زبان آلماني مسلط است و اطلاعات او از اروپا و «ناتو» و سياست هاي كلي آمريكا كمبود و نقص ندارد.

رسانه هايي كه اين عكس و اظهارات «پيت سوزا» را در اواخر فوريه و اوايل مارس 2009 منتشر ساخته بودند نوشته بودند كه آماده اند هرگونه توضيح رسمي كرملين دراين باره را منتشر كنند تا عكس، سند تاريخ شود. ولي تا يك ماه پس از انتشار عكس (31 مارس 2009)، جز اشاره اي از يك نويسنده روس كه كتابي درباره ولاديمير پوتين نوشته توضيحي ملاحظه نشد. اگر بعدا هم توضيحي ملاحظه شود در زير اين مطلب (در اين وبسايت) اضافه خواهد شد تا مخدوش نباشد.

چند روزنامه آمريكايي با چاپ اين عكس و اشاره به سوابق فعاليت هاي برخي از مقامات فعلي كرملين بويژه «لاوروف» وزير امور خارجه كه او هم يك افسر «كا گ ب» بود نوشته بودند كه خواندن دست اين روس ها خيلي دشوار است، به ظاهر آنان و تعارفاتشان نبايد دلخوش كرد؛ باطن چيز ديگري است. آنان در آنجا ننشسته اند تا به تحقق سياست هاي ما كمك كنند و ....

اين روزنامه ها بر مطلب خود، چند عكس ديگر از ولاديمير پوتين و همچنين عكسي از يك نقاشي رنگ ـ روغن او را كه درزماني كوتاه ترسيم كرده بود چاپ كرده بودند و نيز عكس هاي او در حال جودو و شكار و ملاقاتهاي سياسي اش.

 

پوتين، روزي كه يك افسر اطلاعاتي (كا گ ب) شوروي بود


1815: «اوتو فون بيسمارك» دولتمرد آلماني و باني وحدت آلمان (رايش) به دنيا آمد و 65 سال عمر كرد.

1924: يک دادگاه آلمان در اين روز آدولف هيتلر را به اتهام طراحي يک نقشه براندازی (پوچ Putsch = کودتا Coup) در ايالت باوارياي آلمان (شهر مونيخ) به پنج سال زندان محکوم کرد که تنها 9 ماه در زندان ماند و در اين مدت کتاب mein kamf را نوشت. شورش هشتم و نهم نوامبر 1923 مونيخ که به «براندازی بير هال Beer Hall» معروف شده است به نتيجه نرسيده بود. حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (نازی) تلاش کرده بود که با اين شورش قدرت را در باواریای آلمان به دست گیرد.

1937: عدن ـ شهر بندري هشتصد هزار نفري كنوني واقع در جنوب جزيره العرب و شرق باب المندب ـ كلني انگلستان اعلام شد. اين منطقه از بيش يك قرن پيش از آن در كنترل انگلستان بود ولي زير نظر دولت انگليسي هند (بريتيش اينديا) اداره مي شد. دولت انگلستان با توجه به موقع استراتژيك عدن، از سال 1839 در آنجا پادگان نظامي و پايگاه دريايي داشت. در قرن شانزدهم پرتغالي ها چند سالي كنترل عدن را به دست داشتند. اهميت عدن پس از بهره برداري از آبراه سوئز افزايش يافته است. در پي قدرت گرفتن كمونيست ها در شمال يمن، انگلستان به ايجاد يك فدراسيون از شش قبيله مستقر در جنوب يمن كمك كرد تا نيروي بزرگتري در برابر شمال باشند و در 18 ژانويه 1963 عدن را هم وارد اين فدراسيون كرد و نامش را «امارات عربي جنوب» گذارد. طولي نكشيد كه جنوب يمن مورد توجه دولت مسكو قرار گرفت و كمك كرد عدني ها در سال 1967 دست به شورش بزرگي بزنند كه منجر به برچيده شدن قرارگاههاي نظامي انگلستان و ايجاد جمهوري يمن جنوبي با دولتي كمونيست شد و عدن پايتخت جمهوري دمكراتيك خلق يمن (يمن جنوبي) بود تا اين كه دو يمن (شمالي و جنوبي) به صورت كشوري واحد در آمدند.

1939:در پي تصرف مادريد به دست سلطنت طلبان اسپانيايي و تسليم شدن جمهوريجواهان و چپهاt جنگ داخلي سه ساله و خونين اسپانيا كه در حقيقت زاييده معارضه چپها و راستهاي جهان غرب بود به سود راستگرايان پايان يافت و فرانسيسكو فرانكو ديكتاتور اين كشور شد. در اين روز بود که فرانکو پيروزي خودرا اعلام داشت و تقريبا بلافاصله دولت واشنگتن دولت وي را برسميت شناخت.

1948: محاصره برلين غربي که در درون آلمان شرقی قرارگرفته بود توسط نيروهاي شوروي آغاز شد. راههاي منتهي به برلين غربي از خاك آلمان شرقي كه در كنترل شوروي بود مي گذشت. اين محاصره به ايجاد يك پل هوايي توسط غرب انجاميد. در پی سقوط آلمان نازی، متفقین شهر برلین را میان خود قسمت کرده بودند که محلات غربی آن نصیب سه دولت آمریکا، انگلستان و فرانسه (اصطلاحا متفقین غربی) شده بود. محاصره برلين در آن سال، جهان را در لبه پرتگاه يك جنگ جهاني ديگر قرارداده بود.

1955: جنبش استقلال طلبي قبرس براي پاره كردن زنجير استعمار انگلستان آغاز بكار كرد. اسقف ماكاريوس رهبري اين جنبش را كه به ثمر رسيد برعهده داشت. استقلال طلبان که عمدتا يوناني زبان بودند در آغاز کار مي خواستند که قبرس به يونان ملحق شود که ترکهاي ساکن شمال قبرس به مخالفت برخاستند و .... قبرسي هاي يوناني زبان هيچگاه در طول تاريخ اين جزيره بخشي از کشور يونان نبودند. قبرس در دوران هخامنشيان در قلمرو ايران قرارداشت و پايگاه نيروي دريايي ايران در مديترانه بود.

2001: اسلوبودان ميلوشويچ رهبر حزب سوسياليست صربستان دستگير و به هلند (زندان دادگاه جهاني) منتقل شد. وي كه 11 سال بر صربستان و يوگوسلاوي حكومت كرده بود، 11 مارس 2006 در 65 سالگي در سلول زندان به صورت «مرده» مشاهده شد و مسئله مرگ او هنوز به درستي كشف نشده است. غرب به ميلوشويچ اتهام «جنايتكار جنگ» زده بود.

2010:برایان راسBrian Ross روزنامه نگار اینوستیگیتیو شبکه تلویزیونی «ای بی سی» آمریکا گزارش داد که شهرام امیری فیزیکدان اتمی ایران به دولت آمریکا پناهنده شده است. وی گفت شهرام که در ژوئن 2009 برای زیارت به کشور سعودی رفته بود دیگر به ایران بازنگشت. راس در گزارش نسبتا مفصل خود گفت که شهرام از پژوهشگران دانشگاه مالک اشتر بود و اطلاعاتی را درباره فعالیت های اتمی ایران در اختیار CIA گذارده است. مقامات دولت ایران قبلا گفته بودند که شهرام در جریان سفر مکه، توسط آمریکاییان ربوده شده است. ای بی سی با گزارش خود عکس شهرام را پخش کرد و مطلب و عکس در سایت این شبکه در اینترنت نیز قرارگرفته است.

2010: رسانه های آمریکا ضمن گزارش از کسر بودجه ایالت کالیفرنیا و اجبار دولت محلی به صرفه جویی و حتی کاستن از ساعات دروس مدارس اشاره کرده بودند که سه هزار ایرانی در کالیفرنیا از برنامه «مدی کل (درمان بیماری با پول ایالت کالیفرنیا)» استفاده می کنند زیرا که خودرا بینوا اعلام کرده اند و هزینه درمان آنان که عمدتا سالخورده هستند بسیار سنگین است. این کمک درمانی منحصر به ایالت کالیفرنیاست. این رسانه ها همچنین اشاره به پیشنهاد مردی کرده بودند که گفته است برای حل مسئله مالی دولت محلی کالیفرنیا، این ایالت کشت و مصرف ماری جوانا (مری وانا) را قانونی و بر آن مالیات سنگین وضع کند.

منبع:iranianshistoryonthisday.com

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------