رسوم شکار و داستانگویی در میان قبیله سان (بوشمنها) در نامیبیا و بوتسوانا
- مجموعه: فرهنگ زندگی
رسوم شکار و داستانگویی در میان قبیله سان (بوشمنها) در نامیبیا و بوتسوانا
قبیله سان (San People) که در زبانهای اروپایی به «بوشمن» (Bushmen) معروفاند، یکی از قدیمیترین گروههای انسانی ساکن زمین به شمار میروند. ژنتیکشناسان معتقدند که اجداد مستقیم آنها حداقل ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۱۵۰٬۰۰۰ سال پیش در جنوب آفریقا زندگی میکردند و بسیاری از شاخههای درخت ژنتیکی بشر امروزی از همین جمعیت منشعب شده است. امروزه بیشترین جمعیت سان در کشورهای نامیبیا، بوتسوانا، آفریقای جنوبی و آنگولا زندگی میکنند و گروههای اصلی آنها شامل جویخوآنسی (Juǀʼhoansi)، خوی (Khwe)، !Kung، ǂKhomani و Gǀui یا Gǁana میشوند.
در این مقاله به دو عنصر بسیار مهم فرهنگ سان میپردازیم که تا امروز نیز تا حد زیادی حفظ شده است:
۱) رسوم و تکنیکهای شکار
۲) سنت شفاهی داستانگویی و نقش آن در انتقال دانش و هویت.
۱. رسوم شکار در میان قبیله سان
شکار در فرهنگ سان نه تنها منبع اصلی تأمین غذا، بلکه یک آیین مقدس، یک هنر و یک راه انتقال دانش میاننسل بود. سانها به عنوان «شکارچی-گردآورنده» (hunter-gatherer) زندگی میکردند و هنوز هم در مناطقی مثل دلتای اوکاوانگو (بوتسوانا) و منطقه کالاهاری شرقی (نامیبیا) گروههایی این شیوه زندگی را ادامه میدهند.
مهمترین روش شکار: شکار استقامتی (Persistence Hunting)
یکی از مشهورترین و شگفتانگیزترین تکنیکهای سان، شکار استقامتی است. شکارچیان سان (معمولاً ۲ تا ۵ نفر) یک آنتلوپ بزرگ (مثل کدو یا اوریکس) را در گرمترین ساعات روز انتخاب میکردند و با دویدن مداوم و پیگیر آن را تا مرحله گرمازدگی (hyperthermia) و مرگ تعقیب میکردند. این روش گاهی ۴ تا ۸ ساعت طول میکشید و شکارچیان در دمای ۴۰–۴۲ درجه سانتیگراد با سرعت ۸–۱۰ کیلومتر در ساعت میدویدند.
دلیل موفقیت این روش:
انسان تنها جانوری است که میتواند با تعریق فراوان در گرما خنک بماند، در حالی که چهارپایان با نفسنفس زدن خنک میشوند و در گرمای شدید زودتر از انسان گرمازده میشوند.
شکارچیان سان با خواندن ردپا (tracking) فوقالعاده دقیق، حتی اگر حیوان چند ساعت پیش گذشته باشد، مسیرش را پیدا میکردند.
تیر و کمان با سم (Poisoned Arrows)
سانها از تیر و کمان کوچک (طول کمان حدود ۸۰–۱۰۰ سانتیمتر) استفاده میکردند که با سم بسیار قوی ساخته میشد. معروفترین سم، سم لارو سوسک الماسی (Diamphidia nigroornata) بود که در منطقه کالاهاری یافت میشود. فرآیند تهیه سم:
لارو را از داخل پیله خارج میکردند.
بدن لارو را فشار میدادند تا مایع زردرنگ خارج شود.
این مایع را با بزاق یا صمغ درخت مخلوط میکردند و پشت نوک تیر (معمولاً از استخوان یا فلز بازیافتی) میمالیدند. سم حتی با خراش کوچک باعث فلج شدن و مرگ حیوان در عرض ۶ تا ۲۴ ساعت میشد. شکارچیان دقیقاً میدانستند حیوان پس از اصابت تیر کجا میرود تا بمیرد و با مهارت ردیابی، آن را پیدا میکردند.
تقسیم گوشت و اخلاق شکار
گوشت شکار متعلق به صاحب تیر (نه کسی که تیر را زده) بود. صاحب تیر کسی بود که سم و نوک تیر را تهیه کرده بود.
گوشت به طور کاملاً برابر بین همه اعضای گروه (حتی گروههای همسایه) تقسیم میشد. این سیستم «تقسیم خطر و سود» باعث میشد حسادت و درگیری بسیار کم باشد.
شکارچی موفق حق نداشت خودستایی کند؛ دیگران با شوخی و طنز او را «فروتن» میکردند تا «غرور شکار» (hunting pride) باعث اختلاف نشود.
۲. سنت داستانگویی و اسطورهشناسی
داستانگویی در میان سان نه سرگرمی، بلکه اصلیترین راه انتقال دانش، تاریخ، اخلاقیات و هویت بود. چون خط نداشتند، همه چیز به صورت شفاهی منتقل میشد.
زمان و مکان داستانگویی
شبها دور آتش (آتش مهمترین مرکز اجتماعی بود).
داستانها معمولاً توسط بزرگسالان مسن (مرد و زن) روایت میشد و کودکان و جوانان گوش میدادند.
داستانگویی اغلب با آواز، تقلید صدای حیوانات و رقص همراه بود.
شخصیتهای اصلی اسطورهها
/Kaggen (یا Cagn، !Khwa، Mantis): خدایی به شکل آخوندک که هم خالق است و هم شیطان. او قهرمان داستانهای بسیار است و هم کارهای خوب میکند هم شیطنت.
//Gauwa یا Gǀǀawa: روح مردگان که گاهی بدجنسی میکند.
حیوانات سخنگو: شیر، پلنگ، مار، کفتار، آنتلوپ و بهخصوص آخوندک نقش مهمی دارند.
داستانهای معروف
۱. داستان خلقت ماه: آخوندک (/Kaggen) ماه را به آسمان پرتاب کرد و گفت «همچنان که من تو را پرتاب میکنم، تو هر ماه بمیر و دوباره زنده شو تا مردم بدانند مرگ پایان نیست».
۲. داستان «شکارچی که خیلی مغرور شد»: شکارچی جوانی گوشت را تقسیم نکرد و همه را برای خودش نگه داشت. روح شکار (یا //Gauwa) او را به حیوان تبدیل کرد تا درس عبرت شود.
۳. داستان «دخترانی که ستاره شدند»: گروهی از دختران که آتش خود را خاموش نکردند، به ستارههای خوشه پروین تبدیل شدند.
نقش داستان در آموزش شکار
بسیاری از داستانها در واقع «درسهای ردیابی» بودند که به صورت استعاری گفته میشدند. مثلاً داستان «آخوندک و شیر» در واقع آموزش میداد که چطور با فریب و هوش، حیوان بزرگ را شکار کرد (مشابه تکنیک واقعی سانها که با هوش و استقامت شکار میکردند نه با قدرت فیزیکی).
وضعیت امروز
در نامیبیا، پروژههایی مثل منطقه حفاظتشده نیهنیه«Nyae Nyae Conservancy» و قبیله خومانی سان «ǂKhomani San» باعث شده سانها دوباره بتوانند به صورت قانونی شکار سنتی انجام دهند.
در بوتسوانا، بعد از جنجالهای دهه ۲۰۱۰، دولت در سالهای اخیر اجازه شکار محدود سنتی را در برخی مناطق داده است.
تورهای فرهنگی «شکار با سانها» (San-guided hunting walks) در منطقه Tsodilo Hills و دلتای اوکاوانگو بسیار محبوب شدهاند (البته بدون کشتن حیوان، فقط ردیابی و آموزش).
داستانگویی هنوز زنده است؛ بسیاری از سالمندان سان داستانهای قدیمی را به زبانهای جویخوآنسی، !Xun یا Naro ضبط کردهاند و سازمانهایی مثل «Kuru Family of Organisations» آنها را به صورت کتاب و صوت منتشر میکنند.
سوالات متداول درباره رسوم شکار و داستانگویی در میان قبیله سان (بوشمنها) در نامیبیا
۱- معروفترین روش شکار قبیله سان چیست؟
معروفترین روش «شکار استقامتی» یا Persistence Hunting است؛ شکارچیان در گرمترین ساعت روز آنتلوپ را ساعتها میدویدند تا حیوان از گرمازدگی بمیرد. این روش هنوز در برخی مناطق نامیبیا و بوتسوانا تمرین میشود.
۲- سانها از چه سمی برای تیرهای خود استفاده میکردند؟
آنها از سم لارو سوسک الماسی (Diamphidia) استفاده میکردند که یکی از قویترین سموم طبیعی جهان است. حتی خراش کوچک این سم میتوانست حیوان بزرگی مثل کدو را در ۶ تا ۲۴ ساعت بکشد.
۳- گوشت شکار در میان سانها چگونه تقسیم میشد؟
گوشت متعلق به صاحب تیر (کسی که نوک تیر و سم را تهیه کرده) بود، نه کسی که تیر را زده بود. سپس گوشت بهطور کاملاً برابر بین همه اعضای گروه و حتی گروههای همسایه تقسیم میشد تا حسادت ایجاد نشود.
۴- مهمترین شخصیت اسطورهای قبیله سان کیست؟
/Kaggen یا کاگِن (به شکل آخوندک) خالق و شیطان داستانهاست. او هم کارهای خیر میکند و هم شیطنت؛ داستانهای زیادی درباره خلقت ماه، ستارگان و اخلاقیات با حضور او روایت میشود.
۵- آیا امروزه هنوز میتوان شکار سنتی سان را تجربه کرد؟
بله، در منطقه حفاظتشده نیهنیه (Nyae Nyae Conservancy) در نامیبیا و برخی نقاط بوتسوانا، تورهای قانونی «شکار با سانها» برگزار میشود که شامل ردیابی، آموزش تیر و کمان و داستانگویی شبانه است، اما بدون کشتن حیوان.
نتیجهگیری
شکار و داستانگویی در فرهنگ سان دو روی یک سکهاند: شکار راه بقا و ارتباط با طبیعت بود و داستانگویی راه حفظ و انتقال این دانش و اخلاقیات. حتی در قرن بیستویکم که بسیاری از سانها حالا کارمند، راهنمای توریست یا کشاورز شدهاند، این دو عنصر هنوز مهمترین بخش هویت آنهاست. وقتی یک سالمند جویخوآنسی کنار آتش برای نوههایش داستان آخوندک و ماه را تعریف میکند، در واقع همان دانشی را منتقل میکند که ۱۰۰٬۰۰۰ سال پیش اجدادش منتقل میکردند؛ دانشی که به ما یاد میدهد انسان نه با زور بازو، بلکه با استقامت، هوش، همکاری و فروتنی بر طبیعت غلبه کرده است.
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته


















